برای کسانی که مستعد استرس و از دست دادن اعصاب خود هستند، مردم یوروبا در غرب آفریقا می توانند یک درمان متمایز ارائه دهند: یک نگرش غیرقابل انکار به نام "itutu".
نارسیسیسم یکی از مفاهیمی است که در زمان ما بیشترین سوءتفاهم را به دنبال دارد. ما به طور چشمگیری با نارسیست بد آشنا هستیم - فردی که خودرایی بیش از حد او را از همدیگری یا مهربانی محروم میکند - به حدی که در خطر هستیم که نقش محوری که نارسیسیسم در توسعه هر انسان سالمی باید ایفا کند، را از دست بدهیم.
متأسفانه ما با فیلمنامه هایی که در ذهنمان است دور دنیا می گردیم. به این معنا که مجموعهای از انتظارات در مورد چگونگی وقوع رویدادها و بهترین واکنش ما به آنها. اینها چیزهای زیادی درباره گذشته ما به ما می گویند، اما فاجعه این است که، غافل از وجود آنها، به آنها اجازه دادیم آینده ما را تعیین کنند.
یکی از عجیبترین ایدههای روانشناسی این است که تروما ممکن است به «بدن» ختم شود. در خود فیزیکی ما؟ آیا یک کلیه می تواند غم و اندوه را به یاد بیاورد؟ آیا مچ دست یا استخوان ران می تواند خاطره والدین تنبیهی یا طلاق دردناک را حفظ کند؟
ما معتقدیم که در هر مرحله اصالت داریم، در حالی که در واقع معمولاً در حال تمرین الگوهای تقریباً یکسانی در انتخاب ها و رفتارهایمان هستیم.عجیب به نظر می رسد که بگوییم ممکن است در یک داستان حبس شده باشیم. این عبارت کنجکاو چه معنایی می تواند داشته باشد؟
یک اصل کلی سلامت روان این است که هر چه کمتر توانایی ابراز وجود داشته باشیم، بدتر می شویم. زمانی که بتوانیم راهی پیدا کنیم تا به دردهایمان شکلی بیرونی بدهیم، روحیه ما روشن می شود و افق دیدمان گسترش می یابد.
یکی از ویژگی های غیرمنتظره و دردسرساز انسان بودن این است که ما خیلی بیشتر از آن چیزی که خود به خود احساس می کنیم احساس می کنیم. احساساتی در ما جریان دارند - از خشم یا شادی، رنجش یا ترس - که درست خارج از دایره آگاهی معمولی قرار دارند و در حین عبور از چالشهای زندگیمان از ما فرار میکنند.
بیداریهای ساعت 3 صبح ما نشانههایی هستند که نشان میدهند ما آن گونه از خود انعکاسی را انجام ندادهایم که باید انجام دهیم تا در آرامش باشیم - یا بخوابیم.
آفریقا، قارهای است که با ثروت فرهنگی و تاریخی فراوانی برخوردار است. یکی از جواهرهای بینظیر این فرهنگ، ضرب المثلهای آفریقایی است که تاریخچهی طولانی و غنی دارند. این ضرب المثلها، بازتابی از حکمت و تجربیات نسلهای گذشته آفریقا است و هنوز هم در زبان و فرهنگ آنان به چشم میخورند.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.
معیارهای سنتی در درک چگونگی شکوفایی انسانها در جوامع و غنای تجربه انسانی که منجر به رفاه جامع آنها میشود، ناکام میمانند. این سوال را مطرح میکند: آیا افراد در جوامع شکوفا میشوند یا صرفاً زنده میمانند؟
کشف انضباط ذهنی، تاب آوری و انتخاب های استراتژیک مورد نیاز برای هدایت آینده ای که به نظر می رسد دور است، در حالی که بر موانعی که مانع پیشرفت می شوند غلبه می کنید.