بایگانی نوشته‌ها

دشواری و اعتماد به نفس

ما تنها به دلیل دشوار بودن حوادث تسلیم نمی‌شویم، بلکه انتظار چیزی را نداشتن هم موثر است. مبارزه اثبات شرم‌آور برایمان اثبات این نکته است که استعداد لازم را برای انجام خواسته‌هایمان را نداریم. ما به تدریج آرام و شرم‌زده می‌شویم و در نهایت تسلیم می‌شویم، زیرا چنین مبارزه بزرگی به نظر غیرممکن است.

تنها غذا خوردن در جمع

خوردن غذا به تنهایی در مکان‌های عمومی می‌تواند یکی از بزرگترین مشکلات زندگی روانی باشد. می‌تواند یک آزمایش استثنایی باشد زیرا ما را مجبور می‌کند با مجموعه‌ای از افکار دست و پنجه نرم کنیم که بیش از حد زندگی خود را به پشت گوش انداخته‌ایم، اینکه ما ذاتاً موجودی غیرقابل قبول هستیم، از بدو تولد متفاوت، مطرود، بیمار، غیرجذاب برای دیگران، هدفی برای تمسخر پنهان یا تمسخر آشکار، نالایق برای عشق و در عمق وجود گناهکار.

غرایز کودکی خود را به کار ببریم

چالش این است که دوباره با خواسته های واقعی خود ارتباط برقرار کنیم. عجیب است که این‌ها اغلب در زمانی یافت می‌شوند که ما عمدتاً به کار فکر نمی کردیم: کودکی. کودکی مکان خوبی برای شروع است زیرا ما در آن زمان بدون بسیاری از عناصری که بعداً علاقه‌هایمان را تحریف و تحت تاثیر قرار دادند، به دنبال چیزها بودیم.

من ممکن است بد باشم

ما ممکن است چند مورد از پیچیده‌ترین و نگران‌کننده‌ترین ایده‌هایی را که ممکن است گاهی اوقات به ذهن ما خطور کند، تهیه کنیم و جرات کنیم خود را در برخی از آنها تعریف کنیم؛ نه برای فروپاشی در ناامیدی‌ای بدبینانه، بلکه برای اینکه صادقانه بدانیم که باید چگونه با آنها برخورد کنیم.

ممکن است در زندان باشم

ما می‌توانیم از ذهن خود بیشتر از آنچه که باید از آن ترسید وحشت‌زده باشیم، زیرا چیزهای خاصی در آن‌ وجود دارد که به طرز عجیب و غریبی یادآور اعمالی اند که مردم انجام داده‌اند و به زندان افتادند. ممکن است چیزی در مورد پول یا خشونت، جنسیت یا فریب باشد. آیا ما واقعاً دزد، قاتل، انحراف، گناهکار یا هیولا هستیم؟

ممکن است که غمگین باشم

ما از همان ابتدای زندگی، خود را ما تحت فشار زیادی قرار می‌دهیم تا آن موجود ترسناک و واپس‌گرا، گریه‌کن نباشیم. نوزادان گریه می‌کنند، نه والدین یا مدیران ارشد. کودکان جیغ می‌زنند، نه چهل‌وهشت ساله‌ها با ماشین و گذرنامه.

شناسایی آنچه واقعاً در کار دوست دارید

ما با یک احساس کلی کار می‌کنیم که ممکن است خوب باشد که به‌عنوان (مثلاً) یک خلبان یا مدیریت یک هتل، یک دامپزشک مشغول باشیم یا برنامه های تلویزیونی تولید کنیم، اما ما خجالت می‌کشیم که به جزئیات اینکه لذت بخش‌ترین جنبه‌های چنین مشاغلی ممکن است کجایشان باشد، بپردازیم.

سرمقاله

هیولاهای رسانه ای

هیولاهای رسانه ای

مدرسه زندگی

در تاریخ رسانه‌ها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارق‌العاده و لرزه‌ای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانه‌ای و در ذهن آخرین روزنامه‌نگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانه‌ها، سالن‌های ورزشی، برج‌های کنترل فرودگاه، سالن‌های عمل و اتاق‌های کابینت.
جدیدترین نوشته‌ها

زنجیره مفقوده بین ضربه مغزی و آلزایمر

نقش شگفت‌انگیز ویروس‌ها، آیا ضربه‌های مغزی می‌توانند به مغز آسیب‌های جبران‌ناپذیری وارد کنند؟ ارتباط بین آسیب‌های مغزی و بیماری آلزایمر و راه‌های کاهش خطر.

آنچه علم فراموش می‌کند

علم بدون تجربه انسانی کامل نیست.  این مقاله نگاهی نو به رابطه علم و انسان دارد. تجربه انسانی باید در علم لحاظ شود. نویسندگان یک بیانیه جدید استدلال می‌کنند که چرا.

دیدار با رفیق شفیقم، فیلسوف باستان

چگونه دوستی با متفکران دیرین می‌تواند به ما در زندگی بهتر یاری رساند. کاوشی در اندیشه‌های منسیوس، فیلسوف دوران باستان، و ارتباط آنها با چالش‌های زندگی مدرن.  درس‌هایی از خوبی انسان، آرمان‌گرایی و رسیدن به کمال در دنیایی پرآشوب.