در تلاشی دوستانه برای تقویت اعتماد به نفس ما قبل از لحظات چالشبرانگیز، مردم اغلب سعی میکنند توجه ما را به نقاط قوتمان جلب کنند: هوش ما، شایستگی ما وتجربه ما. با این حال، این میتواند پیامدهای عجیبی داشته باشد. نوع خاصی از عدم اعتماد به نفس به طور خاص زمانی ایجاد میشود که بیش از حد به عزت نفس خود وابسته باشیم و در هر موقعیتی که به نظر میرسد تهدیدی برای آن وجود دارد، دچار اضطراب شویم. ما از چالشهایی که در آن خطر خندهدار شدن وجود دارد خودداری میکنیم، که شامل تقریباً تمام موقعیتهای جالب میشود.
در یک شهر خارجی، ما از درخواست راهنمایی از کسی برای رفتن به بارها و کافههای خوب خودداری میکنیم، زیرا ممکن است ما را یک توریست گمشده بیاطلاع و قابل ترحم بدانند. ما ممکن است آرزو کنیم کسی را ببوسیم، اما هرگز آن را نشان ندهیم، زیرا ممکن است ما را یک شکستخورده بدبخت بدانند. در محل کار، برای ارتقا درخواست نمیدهیم، زیرا ممکن است مدیریت ارشد درخواست ما را مغرورانه و توهمآمیز بداند. در تلاشی هماهنگ برای هرگز احمق به نظر نرسیدن، به ندرت از تار و پود خود دور میشویم. در نتیجه - حداقل گاهی اوقات - بهترین فرصتهای زندگی خود را از دست میدهیم.
در قلب عدم اعتماد به نفس ما، تصویری تحریفشده از این است که یک فرد عادی تا چه حد میتواند باوقار باشد. ما تصور میکنیم که ممکن است پس از یک سن خاص، پای خود را از تمسخر فراتر بگذاریم. ما اعتماد داریم این یک گزینه است که یک زندگی خوب را بدون اینکه به طور منظم خودمان را اخمق جلوه دهیم، بگذرانیم.
یکی از جذابترین کتابهای نوشته شده در اروپای ابتدای عصر مدرن، «ستایش حماقت» (1509) اثر دانشمند و فیلسوف هلندی، اراسموس است. در صفحات آن، اراسموس بحثی بسیار رهاییبخش را مطرح میکند. او با لحنی گرم به یادآوری میکند که هر کس، هرچقدر مهم و تحصیلکرده به نظر برسد، احمق است. هیچ کس در امان نیست، حتی خود نویسنده. هر چقدر هم که خود اراسموس تحصیلکرده باشد، اصرار دارد که خودش نیز به اندازه هر احمق دیگری احمق است؛ او هم کسی است که قضاوتش نادرست است؛ احساساتش بر او غلبه میکند؛ طعمه خرافات و ترس غیرمنطقی است؛ هر وقت با آدمهای جدید آشنا میشود خجالتی است؛ چیزها در مهمانیهای مجلل از دستش میافتند. این خبر بسیار دلگرم کننده است، زیرا به این معنی است که حماقتهای مکرر ما نباید ما را از بهترین مشارکتها کنار بگذارد. احمق به نظر رسیدن ، مرتکب اشتباهات شدن و انجام کارهای عجیب و غریب در شب، ما را برای جامعه نامناسب نمیکند؛ بلکه ما را کمیبیشتر شبیه بزرگترین دانشمند رنسانس شمال اروپا میکند.
پیتر بروگل، نقاش هلندی، پیامیمشابه و روحیهبخش را در آثار خود ارائه میدهد. نقاشی او «ضربالمثلهای هلندی» مبنی بر دیدگاه خندهدار و ناامیدانهای از طبیعت انسانی را ارائه میدهد.
همه افراد تا حدودی دیوانه هستند، اینجا مردی پولش را به داخل رودخانه میاندازد؛ اینجا سربازی روی آتش نشسته و شلوارش را میسوزاند؛ کسی با دقت سرش را به دیوار آجری میکوبد و دیگری ستون را گاز میگیرد.
چیزی که اهمیت دارد این است که نقاشی او حملهای به چند نفر عجیب و غریب نیست، بلکه تصویری از بخشی از وجود همه ماست.
آثار بروگل و اراسموس پیشنهاد میکند که راه رسیدن به اعتماد به نفس بیشتر این نیست که خودمان را از عزت نفسمان مطمئن کنیم، بلکه باید با احمق بودن اجتنابناپذیرمان آشتی کنیم. ما الان احمق هستیم، در گذشته احمق بودهایم و در آینده دوباره احمق خواهیم بود و این اشکالی ندارد. گزینههای دیگری برای انسانها وجود ندارد.
ما وقتی اجازه میدهیم بیش از حد در معرض جنبههای قابل احترام دیگران قرار بگیریم، ترسو میشویم. مردم خیلی دردسر میکشند تا عادی به نظر برسند، ما به طور جمعی یک توهم را ایجاد میکنیم که نشان میدهد ممکن است عادی بودن امکانپذیر باشد، و این برای همه مشکلساز است.
وقتی یاد بگیریم که خودمان را پیشاپیش و ذاتاً احمق ببینیم، دیگر اهمیتی نخواهد داشت که اگر یک کار دیگر انجام دهیم که ممکن است احمقانه به نظر برسد. شخصی که سعی میکنیم ببوسیم ممکن است واقعاً ما را احمق بپندارد. فردی که از او در یک شهر خارجی آدرس پرسیدیم ممکن است با تحقیر به ما نگاه کند. اما اگر این کار را انجام دهند، برای ما خبری جدید نخواهد بود. آنها فقط تأیید میکنند که ما از مدتها پیش با کمال میل پذیرفته بودیم که مانند آنها - و هر فرد دیگری روی زمین - احمق هستیم.
اینگونه خطر تلاش و شکست بهطور قابل توجهی کاهش مییابد. ترس از تحقیر دیگر ما را در سایههای ذهنمان تعقیب نخواهد کرد. ما آزاد میشویم تا چیزها را امتحان کنیم با پذیرفتن این که شکست امری عادی است. و هر از چند گاهی، در میان بسیاری از شکستهایی که از همان ابتدا در نظر گرفته بودیم، این کار جواب میدهد، ما یکی را میبوسیم، دوست جدیدی پیدا میکنیم و افزایش حقوق میگیریم.
راه رسیدن به اعتماد به نفس بیشتر با این آغاز میشود که هر صبح قبل از بیرون رفتن از خانه با جدیت به خود بگوییم که ما احمق هستیم، احمق، احمق و احمق. بدین ترتیب و پس از این انجام چند عمل احمقانه دیگر نباید خیلی مهم باشند.
دیدگاه خود را بنویسید