مقاله با اشاره به اینکه شایعه پردازی یک رفتار طبیعی انسانی است شروع میشود. سپس به برخی از مضرات شایعه پراکنی مانند آسیب رساندن به شخصیت و اعتمادپذیری افراد میپردازد.
ما برای رویارویی با دشمنان با تمام ترس و وحشتی آماده شدهایم که در اولین برخورد با آنها در دوران کودکی، یعنی در مدرسه، تجربه کردیم. در آن زمان گزینههای کمی داشتیم؛ مجبور بودیم در کلاس بنشینیم، روز به روز آنها را ببینیم. اما از آن زمان تاکنون بسیار رشد کردهایم.
امروزه، بسیاری از افراد با چالشِ دوست نداشتن ظاهر خود روبرو هستند. رسانهها و شبکههای اجتماعی، تصویری غیرواقعی از زیبایی را به ما القا میکنند که در بسیاری از موارد، دستیافتنی نیست. این امر میتواند منجر به عزت نفس پایین، اضطراب و افسردگی شود.
شوخی کردن از دیرباز بخشی جداییناپذیر از تعاملات انسانی بوده است. این عمل ظریف نه تنها میتواند لحظات شادی و تفریح را رقم بزند، بلکه میتواند ابزاری قدرتمند برای برقراری ارتباط، تقویت روابط، و حتی خودشناسی باشد.
بزرگ شدن عاطفی به معنای یادگیری و به دست آوردن مجموعهی گستردهتری از رفتارها نسبت به دیگران است. کسی که در موقعیت اقتدار قرار دارد، ممکن است اشتباه کند؛ میتوانیم کسی را آزار دهیم و زنده بمانیم؛ رابطه جنسی لازم نیست منزجرکننده باشد؛ میتوانیم با آرامش آنچه را که به ما صدمه زده بیان کنیم و شنیده شویم.
سرچشمههای رنج و خوشحالیمان بسیار فراتر از درک ما قرار دارند. نیازهای بیاندازه قدرتمندی به صورت دورهای از ما عبور میکنند و هیچ راهی برای درک خودمان از خلال آنها نداریم، چه رسد به اینکه آنها را بهطور قابل اعتمادی به دیگران منتقل کنیم.
روشی برای درک وضعیت بسیاری از ما که از علائم روانشناختی آزاردهندهای نظیر عزت نفس پایین، حملات پانیک و افسردگی رنج میبریم، این است که بگوییم قربانیان "آموزش هیجانی ناکامل" هستیم. درسهای ویژهای دربارهی سلامت روان، امید یا خوددوستی وجود داشت که از ما دریغ شده و به طرز تلخی آنها را از دست دادهایم. فقدان این آموزههاست که مشکلات کنونی ما را توضیح میدهد.
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به بررسی ارتباط میان تغییر فصلها و احساساتی مانند کرختی و بیانگیزگی میپردازد. سعی میکند با الهام از تغییرات طبیعی سال، راهکارهایی برای درک و مدیریت این احساسات ارائه دهد.
یکی از سوالاتی که اغلب افراد آسیب دیده در طول مسیرشان با آن دست و پنجه نرم می کنند، یافتن پاسخی برای «چرا بی رحمی وجود دارد؟» است، چرا که آسیب های روحی تقریباً همیشه ناشی از اعمال بی رحمانهی یک یا چند فرد است.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.
لورا دتر: در مورد محدودیتهای درمان سنتی و اینکه چگونه راهکارهای دیجیتال ممکن است از طریق ردیابی، شخصیسازی و توانمندسازی به افزایش اثربخشی آنها کمک کنند، بحث خواهیم کرد.
ایزل کابرو ایریبری: گپ زدن شامل تبادل اطلاعات در مورد افراد، موقعیتها یا چیزها است که اغلب با یک نظر ارزیابی همراه است - که تقریباً همان رویهای است که ما در مطالعات علمی دنبال میکنیم.