می خواهید شادتر باشید، تأثیرگذاری بیشتری داشته باشید، تصمیم گیرنده بهتری باشید و رهبری مؤثرتری شوید؟ بنابراین، خودآگاهی مهم‌ترین مهارتی است که باید آن را توسعه دهید. این همان چیزی است که شما را در مسیر تبدیل شدن به بهترین نسخه از خود و بهترین رهبری که می توانید باشید، نگه می دارد.مزایای خودآگاهی به اندازه هر فرد متنوع است و از جمله آنها می توان به افزایش نفوذ، دیدگاه گسترده تر و روابط قوی تر اشاره کرد. بیایید به این موضوع بپردازیم که خودآگاهی چیست، تعاریف آن و راه های توسعه آن کدام است.

خودآگاهی چیست؟

خودآگاهی طبق تعریفِ آکسفورد، «دانش آگاهانه از شخصیت، احساسات، انگیزه‌ها و خواسته‌های خود» است.

روانشناسان شلی دووال و رابرت ویکلند این مفهوم را چنین تعریف کرده‌اند: «خودآگاهی توانایی تمرکز بر خود و چگونگی همسوئی یا ناهمسوئیِ اعمال، افکار یا احساساتِ ما با معیارهای درونی‌مان است. افراد بسیار خودآگاه می‌توانند خودشان را به‌طور عینی ارزیابی کنند، احساساتشان را مدیریت کنند، رفتارشان را با ارزش‌هایشان مطابقت دهند و درک درستی از نحوه‌ی درکِ ما توسط دیگران داشته باشند.»

به عبارت ساده، افراد بسیار خودآگاه می‌توانند اعمال، احساسات و افکارشان را به طور عینی تفسیر کنند. این مهارت کمیابی است، زیرا بسیاری از ما تحت تأثیر احساسات، برداشت‌هایی نادرست از موقعیت‌هایمان پیدا می‌کنیم.

پرورش خودآگاهی مهم است زیرا به رهبران اجازه می‌دهد تا رشد و اثربخشی خود را ارزیابی کنند و در صورت لزوم مسیر را تغییر دهند.

انواع خودآگاهی

دو نوع مجزای خودآگاهی وجود دارد: خودآگاهی درونی و خودآگاهی بیرونی.

  • خودآگاهی درونی (خصوصی): تواناییِ توجه و تامل بر وضعیت درونی خود است. افرادی که خودآگاهی درونی بالایی دارند، درون‌نگر هستند و با کنجکاوی به احساسات و واکنش‌های خود نزدیک می‌شوند.برای مثال، ممکن است متوجه شوید که در حین آماده شدن برای یک جلسه مهم، بدنتان سفت می‌شود. توجه به احساسات فیزیکی و نسبت دادن درست آن‌ها به اضطرابِ مربوط به جلسه، نمونه‌ای از خودآگاهی درونی است.
  • خودآگاهی بیرونی (عمومی):  آگاهی از نحوه‌ی ظاهرشدنمان به دیگران است. به دلیل این آگاهی، ما بیشتر احتمال دارد به هنجارهای اجتماعی پایبند باشیم و به شیوه‌هایی رفتار کنیم که از نظر اجتماعی قابل قبول است.در حالی که این نوع آگاهی مزایایی دارد، خطر لغزش به خودآگاه‌مفرط (خودشیفتگی) نیز وجود دارد. افرادی که خودآگاهی بیرونی بسیار بالایی دارند، ممکن است زمان زیادی را صرف نگرانی در موردِ نظر دیگران درباره خودشان کنند.

هنگامی که خودآگاهی به خودآگاه‌مفرط تبدیل می‌شود، تمایلی به اشتراک گذاشتن جنبه‌های خاصی از خود نداریم. ما شخصیتی را توسعه می‌دهیم که فاقد اصالت است.

چرا خودآگاهی مهم است؟

تحقیقات گروه اِوریچ ماهیت خودآگاهی را بررسی کرده است. یافته‌های آن‌ها نشان می‌دهد که با نگاه به درون، می‌توانیم ارزش‌ها، افکار، احساسات، رفتارها، نقاط قوت و ضعف خود را روشن کنیم. ما قادر به درک تأثیری که بر دیگران می‌گذاریم، هستیم.

تحقیقات اِوریچ نشان می‌دهد افرادی که خودآگاهی دارند شادترند و روابط بهتری دارند. آن‌ها همچنین احساس کنترل شخصی و اجتماعی و رضایت شغلی بالاتری را تجربه می‌کنند.

هنگامی که به بیرون نگاه می‌کنیم، درک می‌کنیم که مردم چگونه ما را می‌بینند. افرادی که از دیدگاه مردم نسبت به خودشان آگاه هستند، با احتمال بیشتری نسبت به افرادی با دیدگاه‌های متفاوت، همدلی نشان می‌دهند. رهبرانی که برداشت آن‌ها از خود با برداشت دیگران مطابقت دارد، به احتمال زیاد دیگران را توانمند، سهیم و مورد شناسایی قرار می‌دهند.

مزایای خودآگاهی

همانطور که قبلا ذکر شد، تقویت خودآگاهی فواید متنوعی دارد. جزئیات هر مزیت به فرد بستگی دارد. در اینجا برخی از مزایای رایج خودآگاهی آورده شده است:

  • قدرت اثرگذاری بر نتایج: خودآگاهی به ما این قدرت را می‌دهد تا بر نتایج تأثیر بگذاریم. با درک بهتر از انگیزه‌ها و نقاط قوت خود، می‌توانیم موقعیت‌ها را به گونه‌ای هدایت کنیم که به نفع ما باشد.
  • تصمیم‌گیری بهتر: خودآگاهی به ما کمک می‌کند تا تصمیم‌گیرنده‌های بهتری شویم.  وقتی از ارزش‌ها و احساسات خود آگاه باشیم، می‌توانیم انتخاب‌هایی را انجام دهیم که همسو با اهداف بلندمدت ما هستند.
  • اعتماد به نفس بیشتر: افراد خودآگاه اعتماد به نفس بیشتری دارند. آنها نقاط قوت و ضعف خود را درک می‌کنند و از این دانش برای بر عهده گرفتن چالش‌ها و دنبال کردن علایق خود استفاده می‌کنند. این خودآگاهی منجر به برقراری ارتباط با وضوح و هدف می‌شود.
  • درک از دیدگاه‌های مختلف:  خودآگاهی به ما امکان می‌دهد تا مسائل را از دیدگاه‌های مختلف درک کنیم.  وقتی از تمایلات و پیش‌فرض‌های خود آگاه باشیم، می‌توانیم دیدگاه‌های دیگران را بپذیریم و راه‌حل‌های جامع‌تری پیدا کنیم.
  • رهایی از پیش‌فرض‌ها و سوگیری‌ها: خودآگاهی به ما کمک می‌کند تا از پیش‌فرض‌ها و سوگیری‌های خود رها شویم.  وقتی از نحوه‌ی تأثیرگذاری افکار و تجربیات گذشته بر ادراکاتمان آگاه باشیم، می‌توانیم قضاوت‌های منصفانه‌تری داشته باشیم.
  • ایجاد روابط بهتر: خودآگاهی به ایجاد روابط بهتر کمک می‌کند.  وقتی از احساسات و واکنش‌های خود آگاه باشیم، می‌توانیم با دیگران با همدلی و درک بیشتری ارتباط برقرار کنیم.
  • تنظیم بهتر هیجانات:  خودآگاهی به ما کمک می‌کند تا احساسات خود را بهتر تنظیم کنیم.  وقتی محرک‌های احساسی خود را درک کنیم، می‌توانیم واکنش‌های خودکار را کنترل کنیم و با موقعیت‌ها به روشی سالم برخورد کنیم.
  • کاهش استرس: خودآگاهی به کاهش استرس کمک می‌کند.  با درک افکار و احساسات منفی خود، می‌توانیم منابع استرس را شناسایی کرده و راه‌حل‌هایی برای کاهش آن‌ها بیابیم.
  • افزایش شادی: تحقیقات نشان می‌دهد که خودآگاهی منجر به افزایش شادی می‌شود.  با درک بهتر از خود و ارزش‌هایمان، می‌توانیم زندگی‌ای را بسازیم که برایمان رضایت‌بخش باشد.

شکاف خودآگاهی چیست؟

خودآگاهی امروزه به عنصری کلیدی در اصطلاحات رهبری تبدیل شده است. با وجود اینکه بسیاری از رهبران در مورد میزان خودآگاهی خود لاف می‌زنند، تنها 10 تا 15 درصد از افراد جامعه واقعا خودآگاه هستند.

بسیاری از ما با این پیام بزرگ شده‌ایم که نباید احساساتمان را نشان دهیم، بنابراین سعی می‌کنیم آن‌ها را نادیده بگیریم یا سرکوب کنیم. این موضوع در مورد احساسات منفی به خوبی پیش نمی‌رود. یا آن‌ها را در درون خود نگه می‌داریم (که منجر به خشم، دلخوری، افسردگی و تسلیم شدن می‌شود) یا آن‌ها را بروز می‌دهیم و دیگران را سرزنش، تحقیر یا به آن‌ها زورگویی می‌کنیم.

عدم خودآگاهی می‌تواند مانع بزرگی در رهبری باشد. مطالعه‌ای که توسط آدام دی. گالینسکی و همکارانش در دانشکده مدیریت Kellogg دانشگاه نورث‌وسترن انجام شد، نشان داد که اغلب، مدیران با بالا رفتن از نردبان شرکت، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می‌کنند. اما در جنبه منفی، آن‌ها خودمحورتر شده و کمتر به دیدگاه‌های دیگران توجه می‌کنند.

در مطالعه‌ای جداگانه، محققان کانادایی فعالیت مغز افرادی را که در موقعیت قدرت هستند بررسی کردند. آن‌ها شواهد فیزیولوژیکی پیدا کردند که نشان می‌دهد با افزایش قدرت، توانایی همدردی با دیگران کاهش می‌یابد. این افراد کمتر قادر به در نظر گرفتن نیازها و دیدگاه‌های دیگران هستند. اساساً این رهبران فکر نمی‌کنند که خودشان باید تغییر کنند، بلکه دیگران را ملزم به تغییر می‌دانند.

چطور بفهمم که فرد خودآگاهی هستم؟

نگران نباشید، اگر جزو آن ۱۵-۱۰ درصد افراد بسیار خودآگاه نیستید! اگر می‌خواهید میزان خودآگاهی‌ خود را بسنجید، مرکز iNLP  یک آزمون ۱۲ سوالی چندگزینه‌ای دارد که سطح خودآگاهی شما را مشخص می‌کند و به شما می‌گوید چطور آن را افزایش دهید. این آزمون بر پایه تحقیقات علمی و توسط مایک بندرنت، مربیِ نورو-زبان‌شناسی و کوچ زندگی، طراحی شده است.

«فهرست ارزش‌ها در کنشِ نقاط قوت» (VIA-IS) یک ابزار عالی و رایگان در وب‌سایت VIA است که به شما کمک می‌کند نقاط قوت غالب خود را شناسایی کنید. این آزمون پاسخ‌های شما را در ۶ دسته‌ی کلی با مجموع ۲۴ نقطه قوت می‌سنجد. با شرکت در این آزمون، گزارشی دریافت می‌کنید که ۵ نقطه قوت برترتان و روش تقویت آن‌ها را مشخص می‌کند.

چطور فردی با خودآگاهی بیشتر شویم؟

خودتان را تصور کنید

خودتان را تصور کنید. بهترین نسخه از خودتان را تجسم کنید. "خود ایده‌آل، بازتابِ امیدها، آرزوها، و بلندپروازی‌های ماست و نشان‌دهنده‌ی مهارت‌ها، توانایی‌ها، دستاوردها و موفقیت‌هایی است که می‌خواهیم به آن‌ها برسیم." (هیگینز، ۱۹۸۷؛ مارکوس و نوریوس، ۱۹۸۶). با تکیه بر نقاط قوت خود برای تبدیل شدن به بهترین نسخه از خودتان، می‌توانید از این خود ایده‌آل به عنوان قطب‌نمای درونی استفاده کنید تا در مسیر درست حرکت کرده و تحت تاثیر موانع و مشکلات از مسیر منحرف نشوید.

سوالات "چه چیزی" را بپرس

در هسته خودآگاهی، توانایی بازتاب خود وجود دارد. با این حال، گروه اوریچ معتقد است که اکثر مردم بازتاب را به روش اشتباهی انجام می دهند. مشکل این است که ما سوالات اشتباه از خود می پرسیم. در تلاش برای حل تعارض درونی، می پرسیم «چرا؟» اما راهی برای پاسخ به این سوال وجود ندارد زیرا ما به ناخودآگاه خود دسترسی نداریم. در عوض، ما پاسخ‌هایی را می‌سازیم که ممکن است دقیق نباشند.

خطر سوال «چرا» این است که ما را به درون چاه خرگوش افکار منفی‌مان می‌فرستد. ما روی ضعف ها و ناامنی های خود تمرکز می کنیم. امی، مدیر اجرایی جدید جوانی را در نظر بگیرید که در صحبت کردن در جلسات مشکل دارد. او ممکن است تجربه خود را برای خودش با این فکر توضیح دهد که "من در جلسات صحبت نمی کنم زیرا در زنجیره غذایی شرکت خیلی پایین هستم. هیچ کس به من گوش نمی دهد."

پرسیدن سوال «چه چیزی» ما را به فضای عینی و باز برای در نظر گرفتن تمام عواملی که بر یک نتیجه خاص تأثیر می گذارد، می برد. برای مثال، به جای «چرا در جلسات صحبت نمی‌کنم؟» می‌توانیم بپرسیم:

«چالش‌های ارتباطی در اتاق چه بود؟» «در آن زمان چه چیزی را در بدنم تجربه می کردم؟» «چه اتفاقی افتاد که باعث شد وارد داستان قدیمی خودم درباره کافی نبودن شوم؟» «برای غلبه بر ترس از صحبت کردن چه کاری می توانم انجام دهم؟»

این نوع درون‌نگری به ما امکان می‌دهد تا رفتارها و باورها را آنطور که هستند ببینیم. با خودآگاهی، می‌توانیم الگوهای قدیمی و داستان‌هایی را که به دردمان نمی‌خورند بررسی کنیم و سپس به جلو حرکت کنیم. پرسیدن سوالات درست ما را قادر می سازد تا انتخاب های متفاوتی انجام دهیم که نتایج متفاوتی را به همراه دارد.

امی تصمیم می گیرد برنامه ای بریزد زیرا اکنون می فهمد که فرصتی برای غلبه بر مشکل خود دارد.او قرار است برای اینکه در مورد نحوه مشارکت خود مطمئن تر شود، در مورد محتوا و اهداف جلسه آتی اطلاعات بیشتری کسب کند.به جای اینکه ذهنش درگیر تصور اینکه دیگران در مورد او چه فکر می کنند شود، او به طور فعال به دنبال نشانه هایی برای پرسیدن سوالات معنادار که باعث پیشرفت گفتگو می شود، گوش خواهد داد.با آگاهی بیشتر از نشانه هایی که بدن او به عنوان ترس و اضطراب به او می دهد، او می تواند در لحظه احساسات را نامگذاری کند و انتخاب کند که تحت تأثیر آنها قرار نگیرد - یک گام بزرگ به سمت خودآگاهی.

تقويت مغز

مغز اولیه یا آمیگدال، اولین بخشی از مغز انسان است که تکامل یافته است. این بخش به عنوان راداری عمل می‌کند که نیاز به فرار یا مبارزه را به ما هشدار می‌دهد. این قسمت از مغز در پیش‌بینی خطر مهارت دارد و پیش از آنکه حتی بتوانیم یک احساس منفی را نامگذاری کنیم، واکنش نشان می‌دهد. در این مواقع ضربان قلب تند می‌شود، معده منقبض می‌گردد و عضلات گردن سفت می‌شوند.

واکنش بدن شما مانند سیمی است که قشر پیشانی مغز را تحریک می‌کند تا یک احساس منفی را ثبت یا نامگذاری کند. اگر به وضعیت فیزیکی خود آگاه باشید، می‌توانید در همان لحظه، احساس را در حال وقوع تشخیص دهید. مهارت پیدا کردن در این کار، مغز شما را دوباره سیم‌کشی می‌کند.

نامگذاری احساسات در تصمیم‌گیری بسیار حیاتی است. هنگامی که اجازه می‌دهیم احساسات بر ما غلبه کنند، ممکن است تصمیمات بدی با عواقبی ناخواسته بگیریم. نامگذاری احساسات به ما این امکان را می‌دهد تا از دیدگاه «شخص سوم» به عقب برگشته و ارزیابی عینی‌تری از آنچه در حال وقوع است داشته باشیم.

بیایید با یک مثال این موضوع را ملموس‌تر کنیم. فرض کنید شما فردی خودآگاه هستید و در حال گفتگو با شخصی هستید که از او بازخورد منفی دریافت می‌کنید. ضربان قلب شما بالا می‌رود و احساس تهدید می‌شوید. با خودتان می‌گویید: «احساس می‌کنم این فرد به من حمله می‌کند.» اما قبل از اینکه گریه کنید یا خشمگین شوید، خودتان را متوقف می‌کنید و به حرف‌های طرف مقابل گوش می‌دهید. در نهایت متوجه می‌شوید که این فرد حداقل یک نکته‌ی درست داشت و گفتگویی متفاوت، رضایت‌بخش و سازنده را آغاز می‌کنید.

از دیگران در مورد برداشتشان نسبت به خودتان سوال کنید

حالا که فهمیده‌اید دریافت بازخورد الزاما نباید ترسناک باشد، می‌توانید از دیگران بپرسید که در موقعیت‌های خاص شما را چگونه درک می‌کنند. مشخص بودن در سوال باعث می‌شود تا بازخورد دریافتی شما ملموس‌تر باشد. شجاع باشید و از آن‌ها بپرسید که دوست دارند در آن شرایط چگونه رفتار کنید.

تمرین:سناریوهایی را که می‌خواهید در مورد آن‌ها بازخورد دریافت کنید، انتخاب کرده و لیست کنید.دو ستون ایجاد کنید.

ستون A: دیدگاه من نسبت به خودم ستون B: دیدگاه دیگران نسبت به من

در ستون A، لیستی از کلمات برای توصیف رفتار و طرز فکر خود در آن موقعیت تهیه کنید.سپس از فردی که از او بازخورد می‌خواهید، بخواهید همین کار را انجام دهد و پاسخ‌های او را در ستون B یادداشت کنید.

به مغایرت‌ها توجه کنید. ممکن است در برخی زمینه‌ها نقاط کوری داشته باشید که نیاز به توجه دارند.

نگهداری دفترچه خاطرات

نگهداری دفترچه خاطرات، روشی عالی برای توجه به اتفاقات درونی و بیرونی زندگی شماست. همچنین به شما کمک می‌کند تا الگوهایی را که به نفع شما هستند یا نیستند، شناسایی کنید. می‌توانید از این سوالات محرک استفاده کنید:

  • امروز چه کاری را به خوبی انجام دادم؟
  • با چه چالش‌هایی روبرو شدم؟
  • چه احساسی داشتم؟
  • چگونه واکنش نشان دادم؟ با نگاهی به گذشته، آیا واکنش دیگری نشان می‌دادم؟
  • از چه نقاط قوتی برای تمرکز روی بهترین نسخه خودم استفاده کردم؟
  • هدفم برای فردا چیست؟

تمرین ذهن‌آگاهی

ذهن‌آگاهی تمرینی است که به شما کمک می‌کند از آنچه در ذهن، بدن و محیط اطرافتان می‌گذرد، آگاه باشید. مراقبه یکی از تمریناتی است که می‌توانید آن را در زندگی روزمره خود بگنجانید و تمرین ذهن‌آگاهی ابزاری فوق‌العاده برای توسعه‌ی خودکنترلی بیشتر است.

در اینجا چند ایده برای فعالیت‌های ذهن‌آگاهی جهت شروع کار وجود دارد:

  • تمرین تنفس عمیق
  • نام بردن از اشیاء و محیط اطراف
  • سازماندهی فضای اطراف خود
  • نقاشی یا طراحی

مسیر رسیدن به خودآگاهی سفری است. خودآگاه‌ترین افراد خود را در جستجوی تسلط بر خویشتن می‌بینند تا رسیدن به مقصدی خاص. همانطور که در مسیر توسعه‌ی خودآگاهی پیش می‌روید، به طور مرتب از خود بپرسید: «چگونه امروز به سمت بهترین نسخه‌ی خودم حرکت خواهم کرد؟»