بایگانی نوشته‌ها

نامه‌هایی که هرگز ارسال نمی‌شوند

یکی از اصول کلی سلامت روان این است که هر چه کمتر بتوانیم احساسات خود را بیان کنیم، بیشتر ناخوش می‌شویم. وقتی مجبوریم خشم، غم یا ترس خود را خفه کنیم، علائم ثانویه ای مانند بی خوابی، بدبینی، تلخی و سوء هاضمه در ما ایجاد می شود، درست همانطور که روحیه ما با پیدا کردن راهی برای ابراز بیرونی دردهایمان سبک می شود و افق دیدمان گسترش می یابد.

در رویای آینده‌ای بهتر: زندگی‌ای که می‌توانستیم داشته باشیم

ذهن به‌شدت در سرکوب کردن درد سرمایه‌گذاری می‌کند، اما همان‌طور که می‌دانیم، هزینه‌ی این سرکوب در درازمدت بسیار سنگین است. به همین دلیل است که باید با نیروهای درونی فراموشی مبارزه کنیم و از خودمان سوالاتی بپرسیم مانند: چگونه آسیب دیدیم؟ چه کسی و چگونه به ما آسیب زد؟

احساس واقعی خود را کشف کنید: سفری به دنیای درونی

یکی از جنبه‌های عجیب و غریب و در عین حال دردسرساز انسان بودن، حجم بالای احساساتی است که اغلب از درک لحظه‌ای ما دور می‌مانند. خشم، شادی، رنجش یا ترس، همگی احساساتی هستند که در جریان خون ما جاری‌اند، اما در میان هیاهوی زندگی روزمره، به راحتی از کانون توجه ما خارج می‌شوند.

درک بی رحمی

یکی از سوالاتی که اغلب افراد آسیب دیده در طول مسیرشان با آن دست و پنجه نرم می کنند، یافتن پاسخی برای «چرا بی رحمی وجود دارد؟» است، چرا که  آسیب های روحی تقریباً همیشه ناشی از اعمال بی رحمانه‌ی یک یا چند فرد است.

پایان یافتنِ تروما

طبیعت بسیاری از آسیب‌های روحی آن است که متاسفانه هرگز به طور کامل بر آن‌ها غلبه نخواهیم کرد. آن‌ها همچنان پنهان و تهدیدآمیز باقی می‌مانند و منتظر می‌مانند تا زمانی که خسته، مضطرب یا در عشق طرد شویم، تا دوباره تسلط خود را بر ما اعمال کنند و با روایت‌های تاریکشان مجازاتمان کنند. اما این بدان معنا نیست که آسیب‌ها مجبورند زندگی ما را نابود کنند یا شبیه باری باشند که تا به امروز بوده‌اند. علائم قابل کنترل هستند.

آیا باید والدین خود را ببخشیم؟ یا نه؟

برای بسیاری از ما که کودکی‌های آشفته‌ای با نشانه‌های آسیب و ناراحتی داشته‌ایم، یکی از مشکلات تئوریک بزرگسالي در مسیر یافتن آرامش و تعادل، این است: آیا باید والدین خود را برای گذشته ببخشیم یا نه؟

کودک درون و بازوالدگری

روانشناسی ما را با مفاهیم چالش‌برانگیز و گاه حتی شرم‌آوری روبرو می‌کند که یکی از رایج‌ترین آن‌ها «کودک درون» است. افرادی که بر هوش و تجربه‌ی بالای خود تأکید دارند، ممکن است با شنیدن این اصطلاح ابرو بالا بیندازند یا با تردید سر تکان دهند.

سرمقاله

هیولاهای رسانه ای

هیولاهای رسانه ای

مدرسه زندگی

در تاریخ رسانه‌ها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارق‌العاده و لرزه‌ای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانه‌ای و در ذهن آخرین روزنامه‌نگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانه‌ها، سالن‌های ورزشی، برج‌های کنترل فرودگاه، سالن‌های عمل و اتاق‌های کابینت.
جدیدترین نوشته‌ها

چرا پروژه‌های دولتی شکست می‌خورند: تحلیل رفتاری

چگونه دولت‌ها می‌توانند با غلبه بر تعصبات شناختی، پروژه‌های موثرتر و موفق‌تری را اجرا کنند؟

پیچیدگیِ هوش مصنوعی: قصیده ای برای رابطه‌ی انسان و ماشین

با بررسی تجربیات شخصی و تحلیل‌های متعادل، به بررسی تأثیر واقعی هوش مصنوعی در دنیای واقعی می‌پردازیم. این مقاله به بررسی کاربردها و محدودیت‌های عملی ChatGPT می‌پردازد و به شما کمک می‌کند تا با اعتماد به نفس و احتیاط در چشم‌انداز هوش مصنوعی حرکت کنید.

راز ماشین آبی، ربات‌ها و ذهن ما

یادتان می‌آید وقتی کودکی می‌کردید و یک ماشین آبی خیلی خاص برای خودتان انتخاب می‌کردید؟ شاید فکر می‌کردید این ماشین تنها ماشین آبی دنیاست. اما بعد از آن، انگار همه جا ماشین آبی می‌دیدید. این پدیده جالب، نشان می‌دهد که ذهن ما چطور کار می‌کند. وقتی به چیزی توجه می‌کنیم، آن را برجسته‌تر می‌بینیم. این مقاله به شما کمک می‌کند تا بفهمید چرا ذهن ما گاهی اوقات مثل یک ربات جستجوگر عمل می‌کند و چگونه ادراک ما از واقعیت شکل می‌گیرد.