در زندگی اجتماعی موقعیتهای بسیاری پیش میآید که مجبوریم دیگران را ناامید کنیم. یک تعهد کاری باعث میشود مجبور شویم شام را کنسل کنیم. یک برنامه هیجانانگیزتر برای پنجشنبه شب پیدا شده است. خیلی مشغولیم و نمیتوانیم مثل چیزی که امیدوار بودیم به تعطیلات دوستانمان بپیوندیم. خستهایم و میخواهیم زودتر از مهمانی برویم.
اما فکر ناامید کردن کسی که نظر خوبی نسبت به ما دارد میتواند منبع اضطراب زیادی باشد، به طوری که ممکن است ناخواسته بیادبی و توهین را به ناامیدی اولیهای که به دیگران تحمیل میکنیم اضافه کنیم. همانطور که در سیاست، ممکن است پوشش دادن ماجرا، نه اشتباه اصلی، باعث آسیب شود.
از آنجایی که مطمئن نیستیم که اطلاعات خام (باید برویم؛ آنجا نخواهیم بود) قابل بخشش است، سعی میکنیم با توضیحهای بیش از حد پیچیده، زهر آن را بگیریم، یکی پیچیدهتر و پیچیدهتر از دیگری. نه تنها یک جلسه کاری تهدید میکند که طولانی شود، بلکه دوچرخه ما هم از تعمیر برنگشته، پرستار بچه بیمار است، رئیس ما آن هفته در میلان خواهد بود، باید قبل از دوشنبه گزارشی تهیه کنیم و سیستم IT ایمیلهای ما را بلعیده است.
یا اینکه با احساس گناه نسبت به سطحی بودن اولویتهایمان، ممکن است به سمت توضیحهای بسیار غمانگیز و جدی برای غیبت خود کشیده شویم که شاید فقط یک پایه کوچک از حقیقت را حفظ میکنند: مادربزرگ ما با چیزی که فکر میکنند وبا است بسیار بیمار است، عمویی سکته کرده است؛ یک دوست قدیمی مدرسه نزدیک به خودکشی است...
یا اینکه با ناتوانی در سنجش صحیح تأثیر غیبت خود بر دیگران، خود را به طور غرورآمیزی در نقش محوری رویدادها فرض میکنیم و اطمینانهای اغراقآمیز یا سوالات اشکآلود در مورد رفاه دوستانمان پس از شنیدن خبرمان ارائه میدهیم. با صدای نرم و محتاطانه میپرسیم که آیا آنها واقعاً بدون ما میتوانند شام بخورند؟ ما توصیه میکنیم که صادقانه فکر میکنیم آنها هنوز هم میتوانند بدون ما در ساحل خوش بگذرانند. ما بسیار نگران و مضطرب به نظر میرسیم که چگونه بدون ما کنار خواهند آمد، انگار که مسئولیت مراقبت از یک جوجه آسیبپذیر با بال شکسته را به ما دادهاند (که خودمان شکستیم).
یا اینکه نگران اینکه هیچ چیز نمیتواند جبران شود، وارد یک ذهنیت پوچگرایانه میشویم و با پیشدستی تهاجمی عمل میکنیم و کاری را با دیگران انجام میدهیم که میترسیم آنها با ما انجام دهند.
برای اینکه رد کنندگان ماهرتر باشیم، باید شجاعت و خونسردی خودخواهی خود را توسعه دهیم. چیزی که فردی که رد میکنیم نیاز دارد، واقعیت، یک عذرخواهی، کمی فضا برای فراموش کردن ناراحتی خود و کمی وقت برای تغییر برنامههای خود است؛ نه بیشتر. آنچه آنها نیاز ندارند لایههای توضیحاتی است که یا احساس دروغ میکنند یا آنقدر جدی هستند که به آنها اجازه نمیدهند از دست دادن اجتماعی خود را عزاداری کنند.همچنین آنها به نگرانی بیش از حد فردی که به آنها آسیب رسانده است نیازی ندارند، با سوالات چشم گشاد که وابستگی آنها را به همان کسی که آنها را رد کرده است، تحقیرآمیز میکند.ما باید مختصر و هدفمند باشیم - و آماده باشیم که برای مدتی توسط کسی که با او خیلی خوب نبودهایم، خیلی خوب تصور نشویم. باید B را بفرستیم نه A:
A:
میدونم چقدر برای مهمونی پنجشنبه زحمت کشیدی و میدونم چقدر روی من حساب باز کردی، اما (خیلی ناراحتم!) عمو کریس لارنژیت گرفته، من باید خونهام رو عوض کنم، دیوید از LA داره میاد و رئیسم هم حالش بده، یعنی متاسفانه متاسفانه - وای! - فکر نکنم بتونم بیام. ولی تو خوب میشی؟ کاری هست که بتونم قبلش برات انجام بدم؟ می تونم بعدش بیام کمک کنم تمیزکاری کنم؟ خیلی دوستت دارم. بهت فکر میکنم و امیدوارم بتونی بدون من کنار بیای.
B:
خیلی متاسفم؛ یه چیز پیش اومده؛ مجبورم اذیتت کنم و پنجشنبه شب نیام. خیلی معذبم. منو ببخش. دفعه بعد جبران میکنم.
دیدگاه خود را بنویسید