در مهمانی‌ای که مردم برای فلیرت کردن و یافتن شریک جمع شده‌اند، یا در گردهمایی‌ای که کارآفرینان نوپا به دنبال سرمایه‌گذار می‌گردند، دو نفر که به سرعت مشخص می‌شود نمی‌توانند چیز زیادی به هم پیشنهاد دهند، وارد گفتگو می‌شوند. از روی ادب، درباره‌ی کارشان سوال می‌کنند یا از یک آشنا مشترک حرف می‌زنند. اما به زودی مکالمه کند می‌شود و (احتمالا برای هر دو نفر) با توجه به فرصت‌های فراوانی که آن شب وجود دارد، کمی ناامیدکننده می‌شود: دور و برشان پر است از آدم‌هایی که می‌توانند زندگی عاشقانه‌شان را دوباره شروع کنند یا به تحقق طرح‌های کارآفرینانه‌شان کمک کنند. با این حال، نمی‌توانند راه مناسبی برای فرار از بحث آزاردهنده در مورد نرم‌افزارهای اداری یا امتحانات دانشگاهی یک دهه قبل پیدا کنند.

دانستن نحوه‌ی پایان دادن مؤدبانه به یک مکالمه، مهارت مهمی مثل شروع کردن آن است. اما چیزی که ممکن است ما را عقب نگه دارد، اول از همه، نبود جملات مناسب نیست، بلکه ناراحتی از انگیزه‌های خودمان است. ناتوانی ما اغلب فقط نشانه‌ای از فقدان اعتماد به نفس است. نمی‌توانیم با اطمینان مکالمه را تمام کنیم، چون در سطحی از وجودمان باور نداریم که ترک کردن یک روح دوستانه به خاطر چیزی به پایین مانند جستجوی عشق (و سکس) یا پول، درست باشد. تردید ما بازتابی از پایبندی به یک فلسفه‌ی بنیادین مهربانی است که به واسطه‌ی آن در مورد اشتهای خودمان برای اغواگری یا شبکه‌سازی احساس تردید عمیقی داریم.

اما باید، تا حد معقول، اعتماد به نفس خود را در مورد شأن کاری که می‌خواهیم انجام دهیم بازیابیم. هیچ چیز ذاتی شرم‌آوری در تلاش برای پیدا کردن کسی که بتوانیم با او شوخی و فلیرت کنیم و با گذشت زمان، اگر همه چیز به خوبی پیش رفت، رابطه شروع کنیم و روزی خانواده تشکیل دهیم، وجود ندارد. همچنین هیچ چیز ذاتاً بدجنسی در تلاش برای ارتباط با کسی که ممکن است در دور بعدی تامین مالی کسب‌وکار ما سرمایه‌گذاری کند و به تحقق چشم‌انداز کارآفرینی ما کمک کند، وجود ندارد.

پایان دادن به لکنت‌زبان ما باید با ایمان دوباره به این موضوع شروع شود که می‌توانیم یک فرد بسیار خوب باشیم و در لحظه‌ای پر از فرصت، مصمم باشیم که هر کسی را که ممکن است سر راه ما قرار بگیرد، کنار بگذاریم. ضد خودخواهی، فقدان اراده نیست؛ بلکه پذیرش صریح اهمیت اولویت‌بندی گاه‌به‌گاه نیازهای خودمان است. می‌توانیم یک والد بسیار مهربان باشیم و در مواقعی به فرزندمان بگوییم که حال و هوای بازی کردن با او را نداریم؛ یک عاشق خوب باشیم و با هر طرحی که شریک زندگی‌مان پیشنهاد می‌کند موافق نباشیم؛ و یک روح مهربان باشیم و در انتخاب افرادی که با آن‌ها در مهمانی‌ها صحبت می‌کنیم، گزینشی باشیم.

رشد کافی ما به توانایی ما در ایجاد دوره‌هایی بستگی دارد که در آن نیازهای خودمان در اولویت قرار می‌گیرد. بعدها، زمانی که امیدهای عاشقانه ما برآورده شد و کسب‌وکار ما راه‌اندازی شد، وقت زیادی برای گپ زدن گسترده و اتفاقی با هر کسی که سر راهمان قرار می‌گیرد، وجود خواهد داشت. اما فعلا باید یاد بگیریم که عذرخواهی کنیم و به سمت جمعیت برویم.

برای انجام این کار با نهایت لطف، باید قصد خود را طوری تغییر شکل دهیم که برای طرف مقابل مکالمه ما اعمال شود نه برای خودمان. ممکن است با عذرخواهی بگوییم: «واقعاً نمی‌خواهم بیشتر از این شب را با من بگذرانید...» یا با شوخی بیشتری بگوییم: «همسر آینده‌تان مرا نمی‌بخشد که مانع آشنایی بیشتر شما با هم شده‌ام...» یا: «احتمالاً هر دو باید الان دست از انکار فرصت کسب ثروت برای جامعه سرمایه‌گذاری برداریم...»

چیزی که باید از آن اجتناب کنیم، نوعی ناامیدی از شرایط است که منجر به بی‌ادبی آشکار یا گیج‌کننده می‌شود. نباید از دوستمان بپرسیم که آیا نوشیدنی دیگری می‌خواهد یا نه و سپس برنگردیم؛ یا ادعا کنیم که خسته هستیم و به رختخواب می‌رویم، اما دو ساعت بعد دوباره در بار ظاهر شویم. باید با آنچه واقعاً می‌خواهیم احساس راحتی کنیم و لحن اعتماد به نفس و مهربان افرادی را اتخاذ کنیم که می‌دانند می‌توانند افراد خوبی باقی بمانند و هنوز هم حق دارند با آرامش دور شوند و با شخص دیگری صحبت کنند.