اکثر مذاهب و فلسفههای جهانی این اشتباه اساسی را مرتکب میشوند که تصور میکنند که معنای زندگی، یا آنچه این ادیان معنای زندگی میدانند، به دلیل اهمیتش باید برای همه، صرف نظر از سن، شرایط یا موقعیت، صدق کند. ادیان اغلب آنقدر به بینش خود نسبت به هستی افتخار میکنند که نمیتوانند از کاربرد جهانی و جزمی آن صرف نظر کنند.
هندوئیسم بسیار انعطاف پذیرتر و دارای تخیلی قویتر است. همچنین در عین حال که ایدهای از این مسئله که چگونه باید یک زندگی خوب داشت در خود دارد، اما مهمتر از همه، هرگز فرض نمیکند که قوانین باید در همه جا و به یکسانی اعمال شوند. هندوییسم جمعیتها را به بخشهایی تقسیم میکند و رفتار درست را بر اساس چهار مرحله زندگی که مجموعاً «اشراما» نامیده میشوند، متمایز میکند. اولین مورد از این آشراما «برهماچاریا» نامیده میشود و دورهای از زندگی را که فرد در آن کودک و دانشآموز است را پوشش میدهد. در اینجا - هر چقدر هم که زندگی در کل جدی باشد - به شخص اجازه داده می شود بازی کند، مهربان باشد و به تخیل سلطنت مطلقه بدهد. اما باید یاد بگیرد و اطاعت کند. سپس، مرحلهای سختتر فرا میرسد که فرد «گریهاستا» یا خانهدار میشود: این زمان برای مشارکت حداکثری در امور عملی است. ممکن است زمان کمی برای دعا یا تفکر وجود داشته باشد. این لحظه برای ساختن سرمایه، برای خرید خانه، توسعه یک حرفه و داشتن خانواده شخصی است. این مرحله ممکن است بیست سال یا بیشتر طول بکشد. اما در نهایت، تعهدات عملی کنار میروند، بچهها بزرگ میشوند و خانه را ترک میکنند و زمان تبدیل شدن به یک «واناپراستا» یا «جنگلرو» فرا رسیده است: کسی که میتواند به طور فزایندهای وظایف عملی را کنار بگذارد و با پیادهروی در حالت ایدهآل ( و شاعرانه) در جنگل های انبه ، خود را به قلمرو معنوی برساند. در نهایت، وقتی واقعاً کارمان تمام شد و زندگی خانوادگی به جز جزئیترین تماسها دیگر به ما ارتباطی ندارد، به ما اجازه داده میشود وارد مرحله «سانیاسا» شویم، جایی که از کالاهای دنیوی چشم پوشی میکنیم، لباسی ساده به تن میکنیم و در جستجوی منابع نهایی روشنگری، مهربانی و دوستی معنوی در جهان بچرخیم.
یاشودا با کریشنای نوزاد
ما ممکن است با تمام جزئیات شیوهای که هندویسم یک زندگی را میسازد موافق نباشیم، اما میتوانیم روش تخیلمندی را که در آن هندوییسم میخواهد آموزههای خود را با خواستههای خاص جامعه، بدن و خانواده در طول زمان هماهنگ کند، تحسین کنیم. هندوییسم میداند که فریفتن یک نوجوان 18 ساله برای انجام تمرینات یوگا به مدت شش ساعت در روز و در عین حال تفکر مطلق، به همان اندازه پوچ است که یک فرد 70 ساله تمام وقت خود را در جلسات کاری سپری. زمانی برای «موسکا» وجود دارد - تلاش برای رهایی از چرخه زندگی ابدی – و زمانی برای «آرتا»که باید به دفتر برویم و در حین ارائههای کاری جدی باشیم. هر دو در زمینه های مربوط به خود به یک اندازه مشروع و به همان اندازه مهم هستند.
در این دیدگاه به ما یادآوری میشود که هیچ هدف واحد سادهای برای زندگی وجود ندارد. ما نباید از خود بپرسیم که راه درست زندگی فی نفسه چیست. همه چیز به این بستگی دارد که در کجای سفر قرار داریم.
دیدگاه خود را بنویسید