ادعای هندوئیسم در این باب که هیچ چیز یگانه یا جالبی در مورد زنده بودن وجود ندارد، هم مفید و هم اصیل است. وقتی بیعلاقه به مسائل نگاه میکنیم، باید بسیاری از بدبختی و رنجها را تحمل کنیم، ما نیاز داریم - با تلاش زیاد - بزرگ شویم، مسئولیتها را بر عهده بگیریم، در حرفهای مسلط شویم، خانواده داشته باشیم و جایگاه خود را پیدا کنم. در جوامعی که پر از غیبت و ریا هستند، تماشا کنیم کسانی که دوستشان داریم بیمار می شوند و در نهایت خودمان تسلیم پیری میشویم. اندیشیدن به متعالی بودن «زندگی» از نگاه اندیشۀ هندو، یک خطای فکری اساسی است.
همانطور که هندوئیسم میبیند، هدف واقعی ما این است که کار زندگی را برای همیشه یکباره کنیم، نقطهای که قله واقعی هستی است. هندوئیسم معادله غربی را معکوس میکند، گناهکار و جاهل مجبورند برای همیشه زندگی کنند، صالحان و بیدارها به اندازه کافی مزیت دارند که بتوانند بمیرند. هندویسم به ما میگوید اگر مراقب نباشیم، اگر رحمت و تخیل کافی نسبت به دیگران نشان ندهیم، ممکن است در معرض مجازات نهایی قرار بگیریم، یغنی باید تا ابدیت به زندگی ادامه دهیم.
نماد این تداوم وحشتناک، چرخ هشت پره «سامسارا» است، که متداولترین مورد به تصویر کشیدهشده در دین هندو است، این چرخه طبیعت بیرحمانه و بیوقفه زندگی را تداعی میکند که ما به آن متعهد هستیم، مگر اینکه مجموعهای منظم از فرامین هندو را انجام دهیم. فرامینی که مجموعاً مؤلفههای اصلی اخلاق هندو را تشکیل میدهند.
چرخ هشت پرهای که معبد هندوی خورشید کنارک را تزیین کرده، هند، قرن سیزدهم پس از میلاد
هندوئیسم نمیگوید که ما برای همیشه زندگی در بدن خود ادامه دهیم. با توجه به فرآیند «سامسارا»، ما در مجموعهای از پوششهای بیرونی مختلف دوباره متولد میشویم، زیرا هر نمونه با گذشت زمان از بین میرود و از هم میپاشد. از آنجایی که سامسارا در سراسر قلمرو حیوانات در حال کار است، ممکن است متوجه شویم که روح پایدار ما («آتمان») در هنگام مرگ ما به بدن یک شپش چوب، یک پلیکان یا یک عنکبوت خانگی منتقل میشود (اگرچه ممکن است به عنوان یک پزشک، پرستار یا رییس جمهور نیز دوباره متولد شویم). آنچه کیفیت تناسخ را تعیین میکند، درجه «کارما» یا فضیلتی است که ما در زندگی خود به دست آوردهایم. از جمله دلایل زیادی که ممکن است مجابمان کند با دیگران مهربان باشیم، آگاهی از این موضوع است که نامهربانی ممکن است باعث شود مجبور شویم یک یا دو چرخه زندگی را در قالب بدن یک سوسک یا یک موش خالدار تحمل کنیم.
هندوئیسم در طول مسیر خود درجه غیرمعمولی از احترام و مهربانی را برای همه موجودات زنده طلب و ایجاب میکن. وقتی به یک زنبور یا خرچنگ نگاه میکنیم، به موجوداتی فکر نمیکنیم که اساساً متفاوت از خودمان هستند. آتمان آنها ممکن است چند دور قبل در چرخ زندگی در جایگاه قاضی یک دادگاه عالی یا یک متخصص بهداشت دندان بوده باشد. در نتیجه ممکن است - همانطور که اکثر هندوها این گونه هستند - احساس کنیم که مناسب است به رژیم گیاهخواری پایبند باشیم تا مبادا ناخواسته عموی درگذشته یا معلم جغرافیای خود را بخوریم.
این سوء ظن که زندگی دائماً دردناک و مضطربکنندخ است، شبههای است که ما عمدتاً مجبوریم در فلسفههای غرب آن را به شکلی بسیار تنها تحمل کنیم. در شرق، بدبینی به شکلی شریف در مرکز توجه قرار میگیرد. در این فرهنگ ما مجاز به احساس خستگی و نارضایتی فراوان هستیم. ما، بدون اینکه کاملاً آگاه باشم، از آغاز خلقت زنده بودهایم و این ناآگاهی خستهکننده و حوصلهسربر است. ترفند واقعی این است که به اندازه کافی خوب و عاقل باشیم که یاد بگیریم یک بار برای همیشه بمیریم.
دیدگاه خود را بنویسید