شخصیت‌پژوهی

همکار خوش‌رفتار در نگاه اول، همکار و انسانی ایده‌آل به نظر می‌رسد. آن‌ها همیشه لبخند بر لب دارند، خوش‌پوش هستند، مشتاق به کمک کردن‌اند، بلافاصله از حدسیات شما حمایت می‌کنند و تقریباً با هر چیزی که می‌گویید موافقت می‌کنند. «موافقم» یکی از عبارات مورد علاقه آنهاست. تعامل با آنها اغلب باعث می‌شود با روحیه‌ای بالا و احساسی از هوشمندی و معقول بودن از آنها جدا شوید.

اما بعد، شروع به مشاهده‌ی نشانه‌های نگران‌کننده‌تری می‌کنید. هفته‌ی گذشته، آنها درباره‌ی یک موضوع بحث‌برانگیز در دفتر با شما موافق کردند، اما متوجه می‌شوید که از آن زمان با افراد دیگری صحبت کرده‌اند و حالا ظاهراً با دیدگاه‌های آنها موافق‌اند. وقتی در زمان ناهار آنها را می‌بینید و با لحنی گیج‌کننده می‌پرسید که نظر اصلی‌شان چیست، سرخ می‌شوند، ناراحت به نظر می‌رسند و می‌گویند که هنوز با شما موافق هستند. در نهایت با این تصور آزاردهنده مواجه می‌شوید که آنها صرفاً با هر کسی که در سلف‌سرویس کنارش ایستاده است، هم‌نظر می‌شوند.

مسئله‌ی دیگری، برخورد آنها با اخبار ناخوشایند است. آنها یک پروژه‌ی بزرگ فناوری را مدیریت می‌کنند که همه منتظر آن هستند. چند بار از آنها می‌پرسید که آیا همه چیز به خوبی پیش می‌رود و به شما خبری می‌دهند که مشتاق شنیدنش بودید: پروژه سرِ وقت آماده می‌شود. برای مدتی، خیالتان راحت می‌شود و پیش‌بینی موفقیت می‌کنید، اما غافلگیر می‌شوید و زمانی که نیم‌روز قبل از راه‌اندازیِ به اصطلاح پروژه - زمانی که دیگر برای اقدامات پیشگیرانه دیر است - فرد خوش‌رفتار اعلام می‌کند که تأخیر قابل توجهی وجود داشته است. بعد از چند سوال، مشخص می‌شود که آنها یک ماه است از این موضوع باخبر بوده‌اند؛ فقط نمی‌خواستند کسی را با اطلاعات ناراحت‌کننده اذیت کنند.

آن‌ها از ناراحتی ما شرمنده می‌شوند. بیش از هر کس دیگری، رنجی را که از ناتوانی در راضی کردن دیگران ناشی می‌شود درک می‌کنند. با این حال، در مسیر آزار دادن و آشفته کردن تعداد قابل توجهی از همکارانشان قرار دارند.

ریشه‌ها

در نگاه اول، خوش‌رفتار بودن به نظر ایده‌ی خوبی می‌رسد. اما این الگوی رفتاری، هم برای فرد خوش‌رفتار و هم برای همکارانش سرشار از تله است. فرد خوش‌رفتار کسی است (که شاید گاهی خود ما باشیم) که احساس می‌کند چاره‌ای جز وفق دادن خود به انتظارات دیگران ندارد، حتی اگر این کار منجر به پنهان کردن احساسات واقعی‌اش شود – مسیری که در نهایت به خشم و سرخوردگی درونی منجر می‌شود. آن‌ها با عدم ابراز به موقع و شجاعانه‌ی نیازها و جاه‌طلبی‌های واقعی خود، باعث سردرگمی اطرافیان می‌شوند.

گاهی به نظر می‌رسد موافقت همراه با لبخند فرد خوش‌رفتار، کاملاً ساختگی است. با این حال، دلیل این رفتار تصنعی، تکان‌دهنده است: نه برای به دست آوردن منفعت، بلکه به دلیل ترس شدید از ناراحتی دیگران.

برای درک و همدردی با فرد خوش‌رفتار، باید به گذشته او نگاه کنیم: این تقریباً همیشه با تجربه‌ی اولیه‌ی بودن در کنار کسی، معمولاً یکی از والدین، مرتبط است که ظاهراً قادر به پذیرش او به همان صورتی که هست، نبوده است.

شاید پدرشان با کوچکترین نشانه‌ی نافرمانی، خشمگین می‌شد. شاید مادر آن‌ها اگر از پوشیدن لباسی که برایشان انتخاب کرده بود، امتناع می‌کردند، روزها قهر می‌کرد. غذا خوردن، فکر کردن یا رفتار کردن به شیوه‌ای متفاوت، حتی اعتراف به خستگی یا اضطراب، به معنای نابودی یا پس گرفتن عشقی بود که به آن وابسته بودند. برای بقا، آن‌ها باید به شدت نسبت به انتظاراتی که دیگران از رفتار و گفته‌هایشان داشتند، واکنش نشان می‌دادند.

ممکن است فرد خوش‌رفتار همیشه از روی ترس رفتار تقلبی نداشته باشد؛ بلکه اغلب از روی عشق به کسی بوده که به شدت به او وابسته بودند اما به نوعی آسیب‌پذیر بوده است. آن‌ها با پاسخ‌های ساختگی، تمایل داشتند تا از ایجاد درگیری جدید جلوگیری کنند، والد افسرده‌شان را در روحیه‌ی خوبی نگه دارند یا از اینکه بار بیشتری بر زندگی به نظر سخت یا غم‌انگیزشان وارد کنند، اجتناب کنند. در برخی سطوح، آن‌ها نیاز داشتند از کسی که به او اهمیت می‌دادند، در برابر پیچیدگی‌های واقعیت محافظت کنند.

جای تعجب نیست که در بزرگسالی، فرد خوش‌رفتار ممکن است حدس زدن خواسته‌های دیگران را از درک خواسته‌های خود آسان‌تر بیابد.

راه حل‌ها

حالا که فرد خوش‌رفتار بزرگ شده و در محیط کار قرار دارد، بر اساس یک سیستم اعتقادی قدیمی عمل می‌کند. ما به عنوان همکار می‌توانیم با ملایمت نکات زیر را به او گوشزد کنیم:

اول اینکه، همکاران، شریک‌ها و دوستان او تقریباً به طور قطع با افرادی که اضطراب او در دوران کودکی در کنارشان شکل گرفته، بسیار متفاوت هستند. اکثر انسان‌های بزرگسال به راحتی می‌توانند با کمی مخالفت، مقداری اطلاعات ناخوشایند یا یک رد مودبانه کنار بیایند. حقیقت باعث منفجر شدن یا نابودی ما نمی‌شود. افرادی که او شیوه‌ی خاصی از ارتباط با دنیا را از آن‌ها آموخته، ممکن است نماینده‌ی کل بشریت نباشند.

دوم اینکه او ممکن است برداشتی نادرست از آنچه واقعاً برای دیگران مفید است، بر اساس نیازهای خاص افرادی که مجبور بوده با آنها کنار بیاید، جذب کرده باشد. شاید والدین سختگیر او به تعریف و تمجیدهای چاپلوسانه، هرچند غیرصادقانه، واکنش خوبی نشان می‌دادند؛ شاید با شنیدن اخبار خوب آرام می‌شدند، حتی اگر اطلاعات واقعی پنهان می‌شد. این روش‌ها در آن زمان کارساز بودند، اما برای اکثر مردم، چندان جذاب نیستند و در محیط کار هم مفید نیستند.

علاوه بر این، آن‌ها ممکن است از عوارض جانبی ناخواسته‌ی رفتار «مهربان» خود بی‌خبر باشند. شاید نیت آن‌ها واقعاً خیر باشد، اما زمانی که افکار و احساسات خود را پنهان می‌کنیم، همه را به خطر می‌انداززم. در محل کار، با پنهان کردن تردیدها و موافقت با چیزی که نمی‌توانیم انجام دهیم، به کسی لطف نمی‌کنیم، همانطور که در عشق، ماندن در رابطه‌ای صرفاً به این دلیل که به نظر می‌رسد طرف مقابل بدون ما دوام نمی‌آورد، لطف محسوب نمی‌شود: آن‌ها دوام می‌آورند. گفتن اینکه فکر می‌کنید کسی می‌خواهد چه بشنود، می‌تواند به معنای تلف کردن زمان، انرژی و حسن نیت آنها باشد.

در نهایت، می‌توانیم با یادگیری «هنر انتقال پیام‌های دشوار» که به نوعی یک مهارت محسوب می‌شود، صادق‌تر باشیم. در کودکی، نمی‌توانستیم ظرافت‌های لازم را در بیان نکات مورد نظرمان به کار ببریم. نمی‌دانستیم چگونه درد و نیازهای خام خود را به توضیحات قانع‌کننده تبدیل کنیم. اما حالا می‌توانیم در عین حال که بر عقاید خود پافشاری می‌کنیم، خوش‌برخورد هم باشیم. می‌توانیم با منطق و بدون خصومت، «نه» بگوییم. می‌توانیم به کسی بگوییم اشتباه می‌کند بدون اینکه او را احمق جلوه دهیم. به عبارت دیگر، می‌توانیم خوش‌رفتار باشیم بدون اینکه خوش‌رفتار به معنای «مردم‌دار» باشیم.

اینکه برای مدتی باعث ناراحتی چند نفر شوید، بخشی عادی از تبدیل شدن به فردی جالب و پرمحصول است و در بلندمدت، ممکن است تنها پایه و اساس برای کمک و خوشحال کردن واقعی دیگران باشد.

تمرین

تمرین کنید تا تمایل خود به خوش‌رفتاری را تعدیل کنید. سعی کنید چند مورد از حرف‌های دشوار اما حساس را به دیگران بزنید:

  • رئیس شما از شما می‌خواهد پروژه‌ی جدیدی را برعهده بگیرید. در حال حاضر دستتان پر است. با او صحبت کنید و بپرسید اولویت‌های اصلی او چیست.
    • شما: «ممنون از اینکه پروژه‌ی جدیدی رو به من پیشنهاد می‌دید. در حال حاضر با چند پروژه درگیر هستم و می‌خواستم مطمئن بشم که می‌تونم روی همه‌ی اون‌ها تمرکز کافی داشته باشم. اولویت‌های شما برای این پروژه‌ی جدید چه چیزهایی هستن؟»
  • یکی از آشناهاتون داره برای تولدش یه جشن بزرگ دور از شهر برگزار می‌کنه. شما خسته‌اید و نمی‌تونید برید. باهاش تلفنی صحبت کنید.
    • شما: «سلام (اسم فرد)، خیلی از دعوتت ممنونم. چقدر لطف کردی! راستش چند وقته خیلی سرم شلوغه و آخر هفته هم خسته‌ام. به نظرت می‌شه یه جشنی کوچیک‌تر ترتیب بدیم و دور هم جمع بشیم؟»
  • بعد از چند قرار ملاقات، متوجه می‌شید که فرد مقابل دوست داره دوباره شما رو ببینه، اما شما تمایلی ندارید. با قاطعیت اما ملایمت او را رد کنید.
    • شما: «(اسم فرد)، وقت گذروندن با تو خیلی خوب بود. آدم باهوش و بامزه‌ای هستی. با این حال، به نظرم ما بیشتر به درد هم به عنوان دوست می‌خوریم تا یه رابطه‌ی عمیق‌تر. برای آشنایی باهات خوشحال شدم!»
  • همکار شما در تمام طول روز در دفتر باز، خوراکی می‌خورد. صدای خش‌خش و جویدن باعث می‌شه تمرکزتون بهم بریزه. چطور بهش اطلاع بدین؟
    • شما: «(اسم فرد)، ببخشید که مزاحم می‌شم. صدای خوردن خوراکی تو حواس بقیه رو پرت می‌کنه. شاید بشه از این به بعد برای خوردن میان‌وعده به اتاق استراحت بریم؟»