i. مورد شخصیت‌شناسی

این فرد ذاتا بسیار کارآمد است. او در روزهای ابتدایی تاثیر فوق العاده ای می گذارد. شاید اولین فردی باشد که به دفتر کار می آید و آخرین نفری که آنجا را ترک می کند. اگر قرار باشد گزارشی را در انتهای هفته ارائه دهد، تا ظهر سه شنبه آن را آماده کرده است. میز کارش کاملاً مرتب است.

اما به مرور زمان، مشکلی آشکار می شود. گزارش او در بخش هایی چشمگیر و به زیبایی ارائه شده است. با این حال، همانطور که انتظار می رفت (با توجه به اینکه این تنها دومین هفته او در شرکت است) چند نکته کلیدی جا افتاده است. تلفیق مقداری از داده های فروش و استفاده از چند نمودار دایره ای برای برجسته سازی نتیجه گیری ها می توانست کار را کامل کند.

بنابراین، در کنار تحسین او، به لزوم بررسی و ارائه نسخه دوم اشاره می کنید. اما به محض شروع صحبت، با پاسخی فوری، کوتاه و آشکارا آزرده مواجه می شوید: "البته". می خواهید بیشتر توضیح دهید، اما با شروع دوباره، حرفتان با "بله، مشکلی نیست" تندی قطع می شود. سپس جمله ای ناگهانی و با لحنی پر از فوریت: "کاملا متوجه شدم" می شنوید. به نظر می رسد او می خواهد گوش هایش را بگیرد و شروع به زمزمه کند. شما ناخواسته، یک فرد تدافعی و غیرقابل شنوایی را به تیم خود راه داده اید.

ii. ریشه‌های روان‌شناختی

عدم تمایل شدید به پذیرش خطا در افراد غیرقابل شنو ناشی از این است که در ذهن ناخودآگاه آنها، «عدم آگاهی اولیه» و ارتکاب «کوچک‌ترین اشتباه» به طور ناخواسته با «فاجعه» گره خورده است. در نتیجه، همیشه شکافی عمیق بین آنچه به آنها گفته می‌شود و آنچه می‌توانند بشنوند، وجود دارد.

بازخوردی که به فرد ارائه می‌شود:

  • “افزایش حاشیه گزارش می‌تواند آن را بسیار غنی‌تر سازد.”
  • “آیا به تهیه اسناد اضافی برای ارائه فکر کرده‌اید؟ این امر می‌تواند جزئیات بیشتری را روشن کند.”
  • “ممکن است در آینده بتوانیم روند دریافت داده‌ها را تا اواسط ماه تسهیل کنیم.”

درک تحریف‌شده‌ی فرد:

  • “شما مرا شایسته‌ی چنین نقشی نمی‌دانید.”
  • “چرا من هیچ وقت نمی‌توانم انتظارات را برآورده کنم؟”
  • “من یک فرد ناکارآمد و بی‌دقتی هستم.”

اصول روان‌شناختی زمینه‌ساز رفتار افراد غیرقابل شنو و تدافعی، ریشه در تجربیات اولیه‌ آنها دارد. از ویژگی‌های قابل تأمل دوران بزرگسالی این است که ما اغلب افراد را بر اساس تجربیات دوران کودکی خود تفسیر و با آنها ارتباط برقرار می‌کنیم، نه بر اساس شرایط و موقعیت فعلی. به نظر می‌رسد ذهن ما همیشه از زمان و فرد مقابل به طور کامل آگاه نیست. در ظاهر، ما درک می‌کنیم که در حال حاضر در یک محیط کاری حرفه‌ای قرار داریم، اما ضمیر ناخودآگاه ما ممکن است هنوز درگیر تجربیات دوران کودکی باشد.

موقعیت فعلی در برابر ذهن ناخودآگاه

در حالی که فرد تدافعی ممکن است به طور عینی درک کند که با رئیس خود صحبت می کند، ذهن ناخودآگاه او ممکن است باعث شود او رفتار کند، گویی با پدرش روبرو است که در شرف تنبیه اوست، همانطور که در دوران کودکی با او رفتار می کرد.

روان درمانی دارای مجموعه ای از تست ها است که حضور گذشته ناشناخته و همچنین تمایل ما به تحمیل (یا همانطور که اصطلاح فنی آن است، "انتقال") پیش فرض ها و الگوهای قدیمی تفکر به واقعیت معاصر را نشان می دهد. شناخته شده ترین این تست ها، که در دهه 1930 توسط روانشناس سوئیسی هرمان رورشاخ ابداع شد، گروهی از تصاویر مبهم را به ما ارائه می دهد که با ریختن جوهر ایجاد شده اند. از ما خواسته می شود بدون هیچ محدودیتی در مورد این تصاویر تأمل کنیم و آزادانه آنچه را که از جو آنها و هویتشان احساس می کنیم، بیان کنیم.

هرمان رورشاخ، آزمون لکه جوهر، ۱۹۳۲

تصاویر رورشاخ فاقد معنای از پیش تعیین شده هستند. آنها به موضوع خاصی اشاره ندارند؛ اما در عین حال برانگیزاننده‌ی احساسات مختلفی هستند. بنابراین، برداشت ما از این تصاویر به تجربیات گذشته و آمادگی‌های ناخودآگاه ما برای درک آنها بستگی دارد.

فردی که از والدین خود وجدانی مهربان و بخشنده به ارث برده است، ممکن است تصویری خاص را به عنوان یک ماسک دوست‌داشتنی با چشم، گوش‌های آویزان، پوششی برای دهان و لبه‌های پهن از گونه‌ها ببیند. از سوی دیگر، فردی که در دوران کودکی توسط پدری سلطه‌گر آزار دیده باشد، می‌تواند همان تصویر را به عنوان یک فرد قدرتمند از نمای پایین ببیند، با پاهای پهن، ساق‌های ضخیم، شانه‌های سنگین و سری که گویی برای حمله خم شده است.

خودِ رئیس‌ها نیز اغلب به نوعی مانند لکه‌های رورشاخ عمل می‌کنند و انتظارات ناخودآگاه ما را از نحوه‌ی برخورد افراد با نفوذ با ما برمی‌انگیزانند.

تمرین:

این تمرین نشان می‌دهد که چگونه گذشته را بر حال تحمیل می‌کنیم. رئیس شما به طور غیرمنتظره‌ای از شما می‌خواهد به دفتر او بروید. اولین واکنش غریزی شما چیست؟ فکر می‌کنید چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

پاسخ تمرین:

  • رئیس من می‌خواهد در مورد موضوعی که من اطلاعات زیادی درباره‌ی آن دارم، از من مشاوره بگیرد.

واکنش‌های احتمالی به فراخوانده شدن به دفتر رئیس

احتمالا پروژه‌ی جدیدی در راه است که می‌خواهند درباره‌اش بحث کنند.شاید قصد ارتقای من را داشته باشند.از دست من به خاطر چیزی عصبانی هستند. من را فردی بی‌فایده و شرم‌آور می‌دانند؛ احتمال دارد اخراج شوم.

در نهایت، در دوران کودکی، رابطه‌تان با افراد با نفوذ چگونه بود؟

رابطه با افراد با نفوذ در دوران کودکی

به طور کلی، زندگی ما در دفتر کار در معرض خطر نیست. رئیس با پرسیدن یک سوال دقیق در مورد یک پروژه، قصد ندارد با تبر به ما حمله کند. اما از نظر روانشناسی، فرد تدافعی ممکن است دقیقا اینطور این پرسش را درک کند. با در نظر گرفتن این موضوع، می‌توانیم درک کنیم که چرا او ممکن است بگوید مشکلی وجود ندارد و گزارش به طور کامل خوب است.

فرد تدافعی چاره‌ای جز این ندارد که از استفاده شدن اشتباهاتش به عنوان سلاحی علیه خود، بیم داشته باشد. او ممکن است آرزو داشته باشد تمام نواقص کارش را بپذیرد، اما هرگز احساس امنیت کافی برای انجام این کار را ندارد. او از قبل چنان درگیر شرم و گناه است که حتی نظر همکارش، با هر لحن ملایمی که گفته شود، برای او غیرقابل شنیدن است. در روان او شکنندگی ذاتی زیادی وجود دارد که پذیرش هرگونه نقص احتمالی دیگر را برایش غیرممکن می‌کند.

تمرین

در دوران کودکی، در پاسخ به اشتباهاتتان، پیام غالب چه بود؟

  • نگران نباش، اشکالی ندارد؛ همه اشتباه می‌کنند. (بخشش)
  • چطور تونستی انقدر احمق باشی، احمق!؟ (پرخاشگری)
  • من خیلی برات زحمت کشیدم؛ این انصافه؟ (گناه)

iii. راهکارها

برای کمک به فرد غیرقابل شنو و تدافعی جهت کاهش ترس‌هایش، اولویت باید بر تغییر درک او از مفهوم اشتباه باشد. ما نیاز داریم تا خطا را انسانی جلوه دهیم و نشان دهیم که اشتباه بخشی از زندگی تمام افراد خوب و قابل تحسین است. در حالت ایده‌آل، تشویق اعضای ارشد شرکت برای شرح علنی اشتباهاتشان و بررسی قصور و خطاهایشان بدون قضاوت، در فضایی از شوخ‌طبعی خیرخواهانه و خوش‌بینی محتاط، می‌تواند بسیار مفید باشد.

بخشی از چالش این است که فرد غیرقابل شنو را وادار کنیم تا در وهله اول بپذیرد که ممکن است حالت تدافعی به خود گرفته باشد. باید به عنوان یک واقعیت انسانی غیرقابل تعجب و شرم‌آور مطرح شود که همه گرایش‌هایی به عدم شنیدن تدافعی دارند و حرکت باوقار و بزرگسالانه این است که فرد به سرعت و با لطف، این پدیده را در خود بپذیرد. مدیریت شرکت می‌تواند به سادگی تابلویی بالای در ورودی دفتر با این متن نصب کند: «همه ما (گاهی اوقات) کمی حالت تدافعی به خود می‌گیریم. و در حال تلاش برای کاهش آن هستیم…»