رفتار انسانها در محیط کار، طیف گستردهای را شامل میشود. برخی از افراد ممکن است بیش از حد انتقاد کنند، در حالی که برخی دیگر ساکت و گوشهگیر باشند. برخی به صحبت دیگران توجه نمیکنند و مدام در حال حرف زدن هستند. عدهای کارها را به تعویق میاندازند و در مقابل، عدهای دیگر عجله بیمورد دارند. برخی به طور غیرمنطقی عصبانی میشوند و برخی دیگر اعتماد به نفس کافی ندارند. برخی پشت سر دیگران حرف میزنند و عدهای دیگر در تصمیمگیری تعلل میکنند. برخی ترس و اضطراب دارند و برخی دیگر خیالپرداز هستند. اینها فقط نمونههایی از رفتارهای متنوعی هستند که میتوان در محیط کار مشاهده کرد.
مواجهه با این رفتارها میتواند چالشبرانگیز باشد. گاه به نظر میرسد که به تنهایی با مشکلات ناشی از این رفتارها دست و پنجه نرم میکنیم. در نهایت، از روی درماندگی، به غیبت کردن به عنوان تنها راه حل پناه میبریم. در خلوت با یکی از اعضای تیم همدردی میکنیم و تمام گلایهها و دلخوریهایمان را از رفتار همکارانمان بر سر او خالی میکنیم.
مشکل غیبت کردن در ادارهجات این نیست که اتفاق میافتد، بلکه این است که به اندازه کافی جدی گرفته نمیشود. ما از روی درد و ناتوانی غیبت میکنیم؛ از اینکه همکارانمان چقدر کار را برایمان سخت میکنند، در حالی که ناامیدیم از اینکه هیچ راهی برای تغییر این شرایط نداریم، جز اینکه به صورت کنایهآمیز به مشکل اشاره کنیم و با آهی در دل، در کافهای نزدیک محل کار، غیبت کنیم. غیبت تسکیندهنده است؛ اما هیچ امیدی برای راهحلی بالغانه به ناراحتیهایمان یا بهبود واقعی در روابط کاریمان ارائه نمیدهند.
با این حال، غیبت بسیار فراتر از آن چیزی است که عموما درک میشود و اهمیت بیشتری دارد. غیبت، اطلاعات ارزشمندی در مورد مشکلات درونی یک شرکت و راهحلهای بالقوه برای رفع آنها با کمی مداخله، آشکار میکند. به شیوهای مبهم و غیرمستقیم، غیبت پیرامون موضوعات اساسی میچرخد.
موضوعات غیبت ما، نشاندهندهی مباحث اصلیِ روانشناسیِ محیط کار است: ما به طور غیرمستقیم در مورد ارتباطات، اعتماد، عزت نفس، همدلی، خودآگاهی، احترام، خلاقیت و بلاغت صحبت میکنیم. شاید از این اصطلاحات به طور مستقیم استفاده نکنیم؛ بلکه در داستانهای خود به افراد خاص و تمسخرهای ویرانگر و باهوشانهی اشتباهاتشان بپردازیم، اما در اصل، به نقصهای متعدد در حوزهی رشد عاطفی اشاره میکنیم.
با کمی دقت، درک مسائل روانشناختیِ نهفته در افرادی که موضوع غیبت ما هستند دشوار نیست. در ورای انتقادهای آزاردهندهی ما از چند فرد آزاردهنده، میتوانیم طیف وسیعی از موضوعات اساسی (و همگانیتر) وجود عاطفی را شناسایی کنیم.
یکی از دلایلی که شاید ما را از عمیق شدن در روانشناسی همکارانمان بازمیدارد، باور رایج به «حرفهای» بودنِ محیط کار است. تصور بر این است که به محض رسیدن پشت میز، دیگر نباید گریه کنیم یا دچار وحشت شویم، با ترس یا حسادت به همکارانمان نگاه کنیم، روی فرد تمرکز کنیم نه کار، یا با عادات و وسوسههای انباشتهشدهمان، جریان کار را مختل کنیم.
با این حال، هرگز نمیتوانیم به طور کامل حرفهای باشیم - و این اشکالی ندارد. بحرانها، عواطف، عصبیتها، حسادتها، فروپاشیها و اخمکردنها، همراه همیشگی افراد در محل کار هستند. راهحل این است که غیبت کردن را کنار بگذاریم و کار بسیار ارزشمندتری را آغاز کنیم: روانشناسی کردن و درک رفتارهای همکاران.
دیدگاه خود را بنویسید