آیا هنوز دوستم داری؟
جوامع ما برای افرادی که در آستانۀ آغاز یک رابطه در اضطراب هستند صبر زیادی به خرج میدهند، زیرا باید بدانند که آیا دیگران آنها را دوست دارند یا نه، اما زمان بسیار کمتری برای کسانی که عمیقاً در یک رابطۀ از پیش موجود قرار دارند و این سوال به همان اندازه برایشان مهم و حیاتی است، در نظر میگیرند. ممکن است افرادی که مشتاقانه به دنبال جواب این سوالند که آیا دوست داشته میشوند یا نه، به راحتی بهعنوان «توجهطلب»، مضحک یا «ناامید» شناخته شوند. اما این بدان معنا نیست که پرسششان نامشروع است. این یک انگیزه کاملا طبیعی و حتی سالم است که بخواهیم بدانیم در کجا ایستادهایم. فقط باید یک راه هنرمندانه و موثر برای طرح چنین پرسشی پیدا کرد.
می دانم که این ممکن است آزاردهنده به نظر برسد و حتی مقداری ناامیدکننده...
تنها هنگامی که به آزاردهنده بودن عملمان آگاه باشیم، این امکان را داریم که بیشتر از آن آزاردهنده رفتار نکنیم. اشارۀ بالغانه به خطری که ممکن است پیش رو باشد به این معناست که ما پتانسیل افراط را میدانیم و مصمم به اجتناب از آنه هستیم. دیوانگان واقعاً هیچ شکی ندارند که دیوانهاند، مسئله فقط این است که به شدت بر عادی بودن خود پافشاری میکنند.
اما من به اطمینان نیاز دارم و در حال حاضر دریافتش نمیکنم.
خیلی اوقات، وقتی احساس ارتباط را رد میکنیم، یکی از این دو مسیر را طی میکنیم. یا چیزی نمیگوییم و از رویارویی اجتناب میکنیم به دلیل این که مستحق برخورد خوب نیستیم (اما بعد تلخکام و سرد میشویم یا رابطه نامشروعی برقرار میکنیم). یا در غیر این صورت از خشم بیحد و حصر منفجر میشویم و شریک زندگی خود را به همه چیزهای افراطی متهم میکنیم که نادیده گرفتن و زدن برچسب دیوانه بودن به ما را برایمان بسیار آسان میکند. ترفند این است که آسیب پذیر و در عین حال قوی باشید.
برای من، یک رابطه سالم به احساس ارتباط و ارتباط منظم بستگی دارد. من در تمام زمینههای زندگی سرسخت هستم. من نمیخواهم در چنین رابطهای باشم.
در جایی در پیام باید به این نکته اشاره کرد که در حالی که ما عمیقاً میخواهیم در این رابطه بمانیم، اما به هر قیمتی آماده انجام این کار نیستیم. ارائه عشق بیقید و شرط به دیگران اصلاً عاشقانه به نظر میرسد، اما راهی مطمئن برای زیر پا گذاشتن عشق است.
ممکن است مطرح کردن این موضوع کوچک و بیاهمیت به نظر برسد، اما باید بدان که وقتی ... [مسئله را بیان کنید: هنگام شام لاس میزدی/دو روز نبودی بدون اینکه بگویی کجا میروی/در تمام مدت غذا خوردن عبوس بودی /حوله خود را روی زمین رها کردی /دستم را در رختخواب نگرفتی]، مرا غمگین و عصبانی کرد.
ما هرگز نباید با این احساس تحقیر شویم که چیزهایی که ما را در رابطه عاشقانه ناراضی میکنند «کوچکتر از آن هستند» که نگران آنها باشیم. اگر این مسائل به ما صدمه میزنند، به این معنی است که مشروع هستند. ما باید این حس خود را تقویت کنیم که حق حرف زدن داریم، و این همان چیزی است که تضمین میکند که میتوانیم با خونسردی این کار را انجام دهیم.
من تو را بسیار دوست دارم، اما باید بدانم که ما در عمق وجودمان چیزهای مشابهی را احساس میکنیم.
ما اغلب از خود نمیپرسیم که میخواهیم از طرف مقابلمان ترسهای متقابل و آشکاری بشنویم یا خیر. اما اگر یک رابطه واقعاً خیلی شکننده است، بهتر است در وهله اول در آن نباشیم.
البته، میدانم که ما سبکهای متفاوتی در رابطه داریم. من نمیخواهم تو را تحت فشار بیمورد قرار دهم.
این مسئله به ما نشان میدهد که عشق میتواند خود را به طرق مختلف نشان دهد. از نظر تئوری سکوتیا علاقه جنسی ملایمتر یا اشتیاق ثابت برای معاشرت با دوستان یا بازی گلف سازگار است. اما اینها همچنین ممکن است نشانههای فاصلهای باشند که در نهایت سبک ما نیست و هیچ نیاز ذاتی برای داشتن آن نداریم.
من به چیزی نیاز دارم و به چند نشانه دیگر از مراقبت از سمت تو.
این مفید است که یک اصطلاح تحقیرآمیز را به دست آوریم، آن را متعلق به خود کنیم و بر تداعیهای منفی و ناعادلانه آن پیروز شویم. افراد شکننده واقعاً کسانی نیستند که بتوانند نیازهای خود را برای اطمینان پیدا کردن بیان کنند، بلکه آنهایی هستند که نمیتوانند خطر تحمل نیازمندی خود را تحمل کنند.
دیدگاه خود را بنویسید