در زندگی روزمره، ما دائماً با موقعیتهایی روبهرو میشویم که غریبهای کاری به شدت آزاردهنده یا ناراحتکننده انجام میدهد: شاید در قطار آهنگهای خود را با صدای بلند پخش میکند، یا در هواپیما با دیوانگی پای خود را در کنار ما تکان میدهد. شاید اتاقی را در هتلی به ما اختصاص دهند که بوی عجیبی از کپک زدگی دارد یا صدای نالهای بلند از تهویه هوا بیرون میآید. در یک رستوران، ممکن است بدترین میز کنار توالت را به ما بدهند، ممکن است نان بیات شده باشد و بهطور مثال مگسی در سوپ شناور باشد.
در مورد بسیاری از ما میتوان گفت که سنتهای تربیتی و فرهنگی ما را آماده میکند که در رابطه با این ناامیدیها اصلاً چیزی نگوییم و به جای آن رنج خود را فروبخوریم و نادیده بگیریم. ما ممکن است از دوران کودکی با این حس عمیقاً نهادینهشده رشد کرده باشیم که باید - هر اتفاقی که بیفتد - ساکت بمانیم و برای دیگران هیاهو ایجاد نکنیم.
در عین حال ممکن است از درون تکان بخوریم و بجوشیم. در برخی موارد، ما حتی ممکن است از خشم غیرقابل پیشبینی ناگهانی منفجر شویم. اگرچه معمولاً خجالتی هستیم، اما ممکن است خودمان را با خشم بیحد و حصری که در میز کرایه ماشین، پذیرش هتل و در برابر نوجوان کلاهپوش در قطار رها کردهایم غافلگیر کنیم.
اما به نظر میرسد که نه سکوت و نه خشم و نه فرو رفن در بحر تأمل، راه مناسبی پیش روی ما باشد. چیزی که ما در حالت ایدهآل به دنبال آن هستیم، راهی است که در آن واحد مودبانه و صادق و متمدن و رک باشیم.
برای رسیدن به این هدف، ما باید – قبل از هر چیز – رابطه خوبی با نیازهای خود ایجاد کنیم. این مستلزم پذیرش این است که هر چیزی که ما را خوشحال میکند، لزوماً دیگران را خشنود نمیکند یا مورد احترام قرار نمیگیرد؛ اما با این وجود کاوش و حفظ آنچه میخواهیم همچنان میتواند مهم باشد. میل به یکرو بودن یکی از دوست داشتنی ترین چیزهای دنیاست، اما برای داشتن یک زندگی واقعاً خوب، ممکن است گاهی لازم باشد (با معیارهای سنجیدن کودک خوب، که زمانی بودیم) به صورت هدفمند و شجاعانه کمی حیلهگر باشیم.
در عین حال، برای اینکه فریاد نزنیم، باید حتی در موقعیتهای بسیار چالش برانگیز تمایز بین کاری که کسی انجام میدهد و آنچه که احتمالاً قصد انجامش را داشته است، درک کنیم. تصور ما از انگیزهها بسیار مهم است. متأسفانه، ما به ندرت در درک اینکه چه انگیزههایی در حوادثی که ما را آشفته میکند دخیل هستند، خوب عمل میکنیم. ما اغلب بهشدت در اشتباهیم. ما در برخی موارد انگیزههایی را تشخصی میدهیم که واقعاً وجود نداشتند و بدین ترتیب زمانی که هیچ واکنش شدید یا تحریکآمیزی لازم نیست، به عصبانیت خود به مقابله با آن انگیزهها برمیخیزیم.
یکی از دلایل اینکه ما به راحتی به نتیجه گیری های بد میرسیم و بنابراین بیش از آنچه باید فریاد میزنیم، یک پدیده روانی نسبتاً تکاندهنده است، یعنی نفرت از خود. هر چه کمتر خودمان را دوست داشته باشیم، در چشمان خود بیشتر به عنوان اهدافی در دسترس و مناسب برای تمسخر و آسیب ظاهر میشویم. چرا یک مته در بیرون شروع به کار کرد، درست آن زمانی که ما مشغول کار بودیم؟ با اینکه خیلی زود باید در جلسه حاضر باشیم چرا صبحانه سرویس اتاق نمیرسد؟ چرا اینقدر طول میکشد تا اپراتور تلفن جزئیات مورد نظر ما را پیدا کند؟ زیرا – بر اساس شواهد به اندازه کافی منطقی – توطئهای علیه ما جریان دارد. زیرا ما اهداف مناسبی برای این نوع چیزها هستیم، زیرا ما از آن دسته افرادی هستیم که احتمالاً اقدامات مخرب علیه آنها بهصورت مشروع انجام میشود؛ زیرا این چیزی است که ما سزاوار آن هستیم. هنگامی که ما بیش از حد انزجار از خود را با خود حمل میکنیم، دقیقاً زیر رادار آگاهی خود عمل میکنیم، دائماً به دنبال این تاییدیه از جهان گستردهتر اطرافمان خواهیم بود که ما واقعاً افراد بی ارزشی هستیم، درست همانطور که خودمان میپنداریم.
شکایت ایدهآل اما از یک فرض غیرپارانوئیدی سرچشمه میگیرد: آنها عمداً قصد ندارند ما را عصبانی کنند. آنها برنامهای برای ناراضی کردن ما ندارند. آنها واقعاً اصلاً به ما فکر نکردهاند. ما میتوانیم تصور کنیم که آنها میتوانند افرادی خوب و منطقی باشند که با این حال - بدون فکر کردن به مسئله - ما را عمیقاً ناراحت کردهاند.
متاسفم که خسته شدم، مطمئنم که متوجه نیستی، اما پشتی صندلیات دارد زانوهای من را له میکند.
بابت قطع حرفهایت عذرخواهی میکنم، نمی توانم بیشتر از آنچه باید صحبتهای شما را بشنوم.
من این آهنگ را خیلی دوست دارم، اما در حال حاضر باید کمی بخوابم.
می دانم که تقصیر تو نیست، اما به نظر می رسد یک مگس خودش را در ظرف سوپ من گرفتار کرده است.
کلمات معمولاً چندان مهم نیستند، آنچه مهم است سبکی لحن است که ناشی از تصور مشروعیت موقعیت فرد و احتمال بیگناهی کسانی است که دارند ما را آزار میدهند. به این صورت، شکوه و کله یک توهین نیست، بلکه تلاشی جاهطلبانه، معتبر و در نهایت مهربانانه برای ارائه یک آموزش جزئی به کسی است که کار اشتباهی کرده یا سهلانگاریای انجام داده است..
دیدگاه خود را بنویسید