گذراندن چند ساعت آرام و خیره شدن از پنجره فعالیتی در خور اعتبار نیست نیست. عصر پرمشغله و اشباع از رسانهها از ما میخواهد که دست به اقدامی بزنیم. همیشه چیز جدیدی وجود دارد که باید بخوانیم، به دست آوریم، از آن بترسیم یا آرزویش کنیم. خجالتآور خواهد بود که اعتراف کنیم که امروز ما کاری جز ایستادن مقابل شیشه و تماشای ترافیک، باد در درختان، زمزمه های خفه عابران پیاده، بوق زدن ماشینها و چشمک زدن تابلوهای تبلیغاتی انجام ندادیم و از صبح زود اخبار را بررسی نکردهایم.
هانری ماتیس همه چیز را متفاوت میدید. او در طول زندگی حرفهای خود، دهها نفر را که از پنجرهها به بیرون خیره شده بودند، نقاشی کرد و سعی کرد به این تفریح اهمیت جدیدی بدهد. در اوایل دهه 1920 در نیس، او مجموعهای از آثار را تکمیل کرد که رقصنده و نوازنده متفکری به نام هنریت داریکارر را نشان میداد. در یک مثال، او به Promenade des Anglais و Baie des Anges نگاه میکند، اما علاقه ما به عکس نه از بابت چیزی است که او به آن نگاه میکند، بلکه از احساسی که ما داریم ناشی میشود، جریان دادن آهسته افکار در مورد بحثی که داشتیم یا در مورد پیام دشواری که باید منتقل میکردیم. این دیدگاه درونی ما است که در پیش زمینه قرار می گیرد و توجهمان را جلب میکند.
هانری ماتیس، دختری کنار پنجره، 1921
هدف از نگاه کردن به پنجره دیدن بیرون نیست، بلکه این است که به خودمان شانس بیشتری برای درک آنچه در ناخودآگاه در زیر پچ پچ روزانه وجود دارد، بدهیم. این فرصتی است که تمام احساساتی را که بسیار مراقب بودیم برای مدت طولانی مشغولش نشویم و به دلیل بیتوجهی ما را مضطرب و غمگین کردهاند، جبران کنیم. این مشاهده پنجره ابزاری است برای تشویق برخی از برجستهترین و ضروریترین ایدههای ما تا سرانجام خود را به ما بشناسانند. ما ممکن است از یک رویاپردازی بیشتر بیاموزیم تا از همه سرفصلهای اخبار مهم جهان.
دیدگاه خود را بنویسید