چطور یورِستیک در دسترسپذیری روی انتخاب محصول تاثیر میگذارد
تصور کنید در حال مرور صفحه اینستاگرام خود هستید و ناگهان با تبلیغ یک جفت کفش ورزشی برخورد میکنید. فونت آن پررنگ، تصاویر روشن و شعار جذاب آن کاملا مناسب به نظر میرسد. چند هفته بعد وقتی برای خرید کفش به مرکز خرید میروید، نمیتوانید در برابر خرید همان جفت کفشی که قبلا دیده بودید مقاومت کنید. حتی اگر ثابت شده باشد برندهای دیگر کشش یا قوسپشتی بهتری دارند، اما به راحتی به ذهن شما نمیرسند در حالی که در قفسهها در حال گشتن هستید. روشنایی آن تبلیغ نه تنها توجه شما را جلب کرد بلکه در مغز شما ماندگار شد و خرید بعدی شما را تعیین کرد.
اگرچه تبلیغات همیشه از یورِستیک در دسترسپذیری استفاده کردهاند - چه بیلبوردهای بزرگ و چشمگیر در کنار بزرگراه یا پستهای تکراری در روزنامهها و مجلات - تبلیغات آنلاین این موضوع را به سطح کاملاً جدیدی برده است. با ردیابی نحوه تعامل کاربران با تبلیغ، مانند مدت زمانی که ما صرف نگاه کردن به آن میکنیم یا تعداد دفعاتی که روی آن کلیک میکنیم، الگوریتمهای تبلیغاتی برای ادامه تغذیه ما با محتوای مشابه تنظیم میشوند. بنابراین اگر کمی بیش از حد به آن جفت کفش در اینستاگرام خیره شدید، در کمترین زمان ممکن کل فید شما با تبلیغات تقریباً یکسان بمباران میشود. این حلقه بازخورد یورِستیک در دسترسپذیری را تقویت میکند و شما را متقاعد میکند که این واقعا بهترین گزینه برای کفش ورزشی است، در حالی که در واقع آنها فقط کفشهایی هستند که به راحتی در ذهن شما در دسترس هستند.
یورِستیک در دسترسپذیری چیست؟
یورِستیک در دسترسپذیری به این اشاره دارد که ما تمایل داریم از اطلاعاتی که سریع و آسان به ذهنمان میآیند برای تصمیمگیری در مورد آینده استفاده کنیم.
کجا اتفاق می یفتد؟
تصور کنید شما مدیر یک شرکت هستید و در حال تصمیمگیری برای ارتقاء یکی از کارمندان خود، جان یا جین، هستید. هر دو کارمند سابقه کاری پایداری دارند، اما جین در طول دوره خدمت خود بالاترین عملکرد را در بخش خود داشته است. با این حال، در سال اول کار جین، او به طور تصادفی یک پروژه شرکت را هنگام خرابی کامپیوتر خود حذف کرد. با توجه به این حادثه، شما تصمیم میگیرید به جای جین، جان را ارتقاء دهید.
در این سناریوی فرضی، احتمالاً خاطره واضح از دست دادن آن فایل توسط جین تأثیر بیشتری بر تصمیم شما نسبت به آنچه باید داشته است، گذاشت. این ارزیابی نابرابر به دلیل یورِستیک در دسترسپذیری است که نشان میدهد لحظات به یاد ماندنی منفرد تأثیر بسیار زیادی بر تصمیمگیری نسبت به لحظات کمتر به یاد ماندنی دارند.
اثرات فردی
یورِستیک در دسترسپذیری میتواند منجر به تصمیمگیری بد شود زیرا خاطراتی که به راحتی به یاد میآیند اغلب برای تشخیص اینکه این موارد چقدر احتمال دارد دوباره اتفاق بیفتند، کافی نیستند. در نهایت، بیشبرآورد ما ما را با اطلاعات کمکیفیتی برای تشکیل پایه تصمیماتمان باقی میگذارد. در همین حال، رویدادهای کمتر به یاد ماندنی که حاوی شواهد باکیفیتتر برای اطلاعرسانی پیشبینیهای ما هستند، دست نخورده باقی میمانند. به عنوان مثال، بسیاری از مردم به اشتباه تصور میکنند که رانندگی ایمنتر از پرواز است زیرا به یاد آوردن تصاویر زنده از سقوط هواپیماهای مرگبار نسبت به تصادفات رانندگی آسانتر است.
اثرات سیستمیک
توجه به یورِستیک در دسترسپذیری ما را مجبور میکند تا آنچه را که قبلاً در مورد تصمیمگیری درست میدانستیم، دوباره بررسی کنیم. بسیاری از نظریههای غالب در اقتصاد رفتاری انسانها را بهعنوان انتخابکنندگان منطقی که در ارزیابی اطلاعات ماهر هستند، توصیف میکنند. در واقع، هر یک از ما اطلاعات را به گونهای تحلیل میکنیم که اولویت را به یادماندنی بودن و نزدیکی نسبت به دقت میدهد. این قضاوت غلط شگفتآور در ظرفیت ذهنی به این معنی است که هم دانشگاهیان و هم متخصصان باید فرضیههای اساسی خود را در مورد نحوه تفکر و عمل مردم برای بهبود کیفیت پیشبینیهای رفتاری بازبینی کنند.
یورِستیک در دسترسپذیری و محصول
تصور کنید در حال مرور صفحه اینستاگرام خود هستید و ناگهان با تبلیغ یک جفت کفش ورزشی برخورد میکنید. فونت آن پررنگ، تصاویر روشن و شعار جذاب آن کاملا مناسب به نظر میرسد. چند هفته بعد وقتی برای خرید کفش به مرکز خرید میروید، نمیتوانید در برابر خرید همان جفت کفشی که قبلا دیده بودید مقاومت کنید. حتی اگر ثابت شده باشد برندهای دیگر کشش یا قوسپشتی بهتری دارند، اما به راحتی به ذهن شما نمیرسند در حالی که در قفسهها در حال گشتن هستید. روشنایی آن تبلیغ نه تنها توجه شما را جلب کرد بلکه در مغز شما ماندگار شد و خرید بعدی شما را تعیین کرد.
اگرچه تبلیغات همیشه از یورِستیک در دسترسپذیری استفاده کردهاند - چه بیلبوردهای بزرگ و چشمگیر در کنار بزرگراه یا پستهای تکراری در روزنامهها و مجلات - تبلیغات آنلاین این موضوع را به سطح کاملاً جدیدی برده است. با ردیابی نحوه تعامل کاربران با تبلیغ، مانند مدت زمانی که ما صرف نگاه کردن به آن میکنیم یا تعداد دفعاتی که روی آن کلیک میکنیم، الگوریتمهای تبلیغاتی برای ادامه تغذیه ما با محتوای مشابه تنظیم میشوند. بنابراین اگر کمی بیش از حد به آن جفت کفش در اینستاگرام خیره شدید، در کمترین زمان ممکن کل فید شما با تبلیغات تقریباً یکسان بمباران میشود. این حلقه بازخورد یورِستیک در دسترسپذیری را تقویت میکند و شما را متقاعد میکند که این واقعا بهترین گزینه برای کفش ورزشی است، در حالی که در واقع آنها فقط کفشهایی هستند که به راحتی در ذهن شما در دسترس هستند.
یورِستیک در دسترسپذیری و هوش مصنوعی
معمولاً ما احتمال وقوع رویدادهای برجسته را بیش از حد تخمین میزنیم، اما حداقل پیشبینیهای محاسبهشده توسط هوش مصنوعی از هرگونه سوگیری آزاد هستند، درست است؟
متاسفانه، اینطور نیست. یادگیری ماشین نظارتشده مانند خود ما مستعد یورِستیک در دسترسپذیری است. اگرچه خود الگوریتمها ممکن است عینی باشند، اما اطلاعاتی که این محاسبات بر اساس آن انجام میشوند، کاملا عینی نیستند. بالاخره این انسانها هستند که این نرمافزار را با نمونههای دارای سوگیری تغذیه میکنند، نه خود نرمافزار. این بدان معنی است که هوش مصنوعی به معنای واقعی کلمه در حال آموزش دیدن برای تشخیص الگوهایی است که فقط در مجموعه دادههایی که ما در اختیار آن قرار میدهیم وجود دارند، نه لزوما الگوهایی که در دنیای واقعی وجود دارند. و از آنجایی که این مجموعه دادهها از قبل احتمال قطعیت را بر اساس رویدادهای به یاد ماندنی بیش از حد تخمین میزنند، هوش مصنوعی ممکن است ناخواسته یاد بگیرد که همین کار را انجام دهد.
اگر چیزی وجود داشته باشد، یادگیری ماشین یورِستیک در دسترسپذیری را حتی بیشتر از حد معمول تقویت میکند زیرا ما فرض میکنیم که الگوریتمهای آن در برابر پیشبینیهای مغرضانه مقاوم هستند. ما کمتر به دنبال سوگیری در نتایج تولید شده توسط آنها هستیم و پاسخهای آنها را به عنوان حقیقت مطلق میپذیریم. اجازه ندهید این موضوع شما را از استفاده از هوش مصنوعی برای محاسبه نتایج منصرف کند - فقط به یاد داشته باشید که هر چیزی که توسط انسان طراحی شده است، مستعد خطای انسانی نیز هست.
چرا این اتفاق میافتد؟
مغز شما از میانبرها استفاده میکند
یورِستیک یک «قاعده کلی» یا یک میانبر ذهنی است که تصمیمهای ما را هدایت میکند. مانند هر یورِستیک دیگری، یورِستیک در دسترسپذیری با استفاده از اطلاعات موجود در حافظه ما، انتخابها را برای ما آسانتر و سریعتر میکند. با این حال، معاوضه این قضاوت سریع، از دست دادن توانایی ما در ارزیابی دقیق احتمال وقوع حوادث خاص است، زیرا خاطرات ما ممکن است مدلهای واقعبینانهای برای پیشبینی نتایج آینده نباشند. متأسفانه، ما هر روز قربانی این نوع محاسبه اشتباه میشویم.
به عنوان مثال، اگر قرار بود سوار هواپیما شوید، چگونه احتمال سقوط آن را تخمین میزدید؟ عوامل مختلفی میتوانند بر ایمنی پرواز شما تأثیر بگذارند و محاسبه همه آنها در ذهن شما بسیار دشوار خواهد بود. با فرض اینکه آمار مربوطه را گوگل نکردهاید، مغز شما ممکن است برای برآورده کردن کنجکاوی شما به حافظه خود متوسل شود.
برخی خاطرات راحتتر از بقیه به یاد میآیند
در این شرایط، مغز شما ممکن است با استفاده از اطلاعاتی که به راحتی به ذهن میرسد، از یک میانبر ذهنی رایج استفاده کند. شاید اخیرا یک مقاله خبری درباره سقوط هواپیمای بزرگ در کشور همسایه خواندهاید. عنوان به یاد ماندنی همراه با تصویر واضح یک هواپیمای ویران شده که در آتش پیچیده شده است، یک تاثیر ماندگار بر جای گذاشت و باعث شد شما احتمال قرار گرفتن در یک سانحه مشابه را به شدت بیش از حد تخمین بزنید.
یورِستیک در دسترسپذیری به این دلیل وجود دارد که برخی خاطرات و حقایق به طور خودجوش بازیابی میشوند، در حالی که برخی دیگر برای بازیابی نیاز به تلاش و تفکر عمدی دارند. برخی از خاطرات به دو دلیل اصلی به طور خودکار به یاد میآیند: به نظر میرسد اغلب اتفاق میافتند یا اثر ماندگاری بر ذهن ما میگذارند.
برخی خاطرات بیشتر از آنچه هستند اتفاق میافتند
آموس تورسکی و دنیل کانمن، دو پیشگام در تحقیقات رفتاری، نشان دادند که برخی رویدادها در حافظه ما بیشتر از آنچه در واقعیت هستند، به نظر میرسند. در یک مطالعه در سال ۱۹۷۳، از شرکتکنندگان خواسته شد تخمین بزنند که آیا کلمات بیشتری با حرف K شروع میشوند یا اینکه کلمات بیشتری حرف K را به عنوان حرف سوم خود دارند.
تقریباً ۷۰ درصد از شرکتکنندگان تصور میکردند که کلمات بیشتری با K شروع میشوند، حتی اگر یک متن معمولی دو برابر کلماتی داشته باشد که K حرف سوم آن باشد تا حرف اول. دانشآموزان به اشتباه حدس زدند زیرا فکر کردن به کلماتی که با K شروع میشوند (مثل آشپزخانه، کانگورو و کلم) بسیار آسانتر از کلماتی است که K حرف سوم آنها است (مثل بپرس، کیک و دوچرخهسواری). یورِستیک در دسترسپذیری ما را فریب میدهد تا باور کنیم که از آنجایی که کلمات شروع شده با K سادهتر به یاد میآیند، تعداد بیشتری از آنها وجود دارد.
رویدادهایی که اثر ماندگاری میگذارند، رایجتر به نظر میرسند
رویدادهای دیگر اثر ماندگاری بر ذهن ما میگذارند و شانس یادآوری آنها را هنگام تصمیمگیری افزایش میدهند. تورسکی و کانمن این تمایل را در مطالعهای که در سال ۱۹۸۳ انجام شد، نشان دادند که در آن از نیمی از شرکتکنندگان خواسته شد احتمال وقوع سیل عظیم در جایی از آمریکای شمالی را حدس بزنند، در حالی که از نیمی دیگر خواسته شد احتمال وقوع سیل عظیم ناشی از زلزله در کالیفرنیا را حدس بزنند.
از نظر آماری، احتمال سیل در کالیفرنیا بسیار کمتر از سیل در هر نقطه از آمریکای شمالی است. با این وجود، اکثر شرکت کنندگان پیش بینی کردند که احتمال سیل در کالیفرنیا ناشی از زلزله بیشتر از کل قاره است.
با استفاده از یورِستیک در دسترسپذیری، توضیحی برای این برآورد بیش از حد این است که تصور زلزله در کالیفرنیا آسانتر است. یک داستان منسجم وجود دارد: یک رویداد آشنا (زلزله) باعث سیل در یک زمینه میشود که یک تصویر واضح در ذهن ایجاد میکند (کالیفرنیا). یک منطقه بزرگ و مبهم مانند کل آمریکای شمالی تصویر روشنی ایجاد نمیکند، بنابراین شرکتکنندگان هیچ اثر ذهنی ماندگاری برای استفاده در پیشبینی خود نداشتند.
اهمیت یورِستیک در دسترس بودن
یورِستیک در دسترس بودن عواقب جدی در اکثر حوزههای حرفهای و بسیاری از جنبههای زندگی روزمره ما دارد. مردم روزانه هزاران تصمیم میگیرند و متأسفانه زمان و ظرفیت ذهنی کافی برای محاسبه منطقی هر یک را ندارند. در عوض، ما از میانبرهای ذهنی استفاده میکنیم که از حافظه ما نشأت میگیرند. منابع مغرضی مانند پوشش رسانهای که واکنشهای احساسی و تصاویر زنده را ایجاد میکنند، نحوه تخمین احتمال وقایع را تعیین میکنند. آگاهی از چنین سوگیریهای ذاتی میتواند در برابر استدلال نادرست که منجر به قضاوتهای نامطلوب میشود، محافظت کند.به عنوان مثال، خواندن تیترهای جذاب ممکن است باعث ایجاد سوگیریهای ناخودآگاه در مورد برخی گروههای اقلیت در ارتکاب جرم شود، در حالی که در واقعیت، آنها بیشتر هدف جرایم هستند. هنگامی که یک تیرانداز مدرسه در مارس ۲۰۲۳ شش نفر را در یک مدرسه نشویل کشت، بسیاری از مردم بر این واقعیت تمرکز کردند که عامل این جنایت ترنس بوده است. همراه با سایر "شواهد" از رسانهها مبنی بر متهم کردن افراد ترنس به تجاوز به حمام، بینندگان ممکن است شروع به شکلگیری یک تعصب گمراه کننده کنند که افراد با هویتهای جنسیتی خاص خطرناک هستند.در این مورد، یورِستیک در دسترس بودن کلیشهای را تقویت میکند که نمیتواند از حقیقت دورتر باشد. از نظر آماری، احتمال قتل افراد ترنس بسیار بیشتر از قتل دیگران توسط افراد ترنس است. با این حال، این جنایات نفرت علیه اقلیتهای جنسیتی بدون پاسخ میماند، زمانی که منابع خبری رویدادهای بسیار بعید را به راحتی در ذهن ما بازیابی میکنند.
یورِستیک در دسترس بودن یک روش ذهنی است که در آن افراد بر اساس اطلاعاتی که به سرعت به ذهنشان میرسد، تصمیمگیری میکنند. این میتواند منجر به قضاوتهای نادرست شود، زیرا اطلاعاتی که به راحتی به یاد میآید لزوماً شایعتر یا مهمتر نیست. رسانهها از این روش برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی استفاده میکنند و این میتواند به ایجاد تعصبات و کلیشهها منجر شود.
چگونه از یورِستیک در دسترس بودن جلوگیری کنیم
یورِستیک در دسترس بودن یک عملکرد شناختی اصلی برای صرفهجویی در تلاش ذهنی است که نتیجه میانبرهای متعددی است که مغز ما برای پردازش هر چه بیشتر اطلاعات ایجاد میکند. برخلاف یک ترفند شعبدهبازی، صرف دانستن نحوه عملکرد آن برای غلبه کامل بر توهم آن کافی نیست. این سوگیری در شبکههای عصبی ما ریشه بسیار عمیقی دارد و نمیتوانیم مغز خود را به طور کامل برای اجتناب از آن دوباره سیمکشی کنیم.اگرچه آگاهی از یورِستیک در دسترس بودن به تنهایی نمیتواند فرآیندهای فکری شخصی ما را تغییر دهد، اما میتواند به اطمینان از تغییرات سیستماتیک در حمایت یا اجرای سیاستها کمک کند. به عنوان مثال، اتخاذ تدابیری برای شناسایی و حذف اطلاعات مغرضانه در سیستم قضایی ما برای اطمینان از برخورد عادلانه با همه - بهویژه گروههای اقلیتی که به طور نامتناسبی تحت تأثیر یورِستیک در دسترس بودن قرار دارند مانند افراد ترنس - بسیار مهم است. به همان اندازه مهم است که ما رسانهها و روزنامهها را به دلیل گزارشدهی نابرابر از وقایع مسئول بدانیم زیرا این امر پیامدهای واقعی بر نحوه شکلگیری دیدگاه عموم مردم نسبت به جهان و یکدیگر دارد.
یورِستیک در دسترس بودن به دلیل نحوه عملکرد مغز ما اجتنابناپذیر است، اما آگاهی از آن میتواند به ما کمک کند تا تصمیمات آگاهانهتری بگیریم و از تأثیرات منفی آن بر جامعه جلوگیری کنیم.
تفکر سیستمی 1 و سیستمی 2
اگرچه تضمین تحلیل ذهنی دقیق و جدی در تئوری عالی به نظر میرسد، اما در عمل چالشبرانگیز است. دلیل این امر این است که تنظیم پیشفرض ما چیزی است که کاهنما آن را «تفکر سیستمی 1» مینامد که سریع و خودکار است. یورِستیک در دسترس بودن از سیستم 1 بهره میبرد، زیرا بدون تفکر دقیق، ما به تقریبهای سریعی تکیه میکنیم که اغلب توسط خاطرات ما تحریف میشوند.برای غلبه بر یورِستیک در دسترس بودن، باید «تفکر سیستمی 2» را فعال کنیم که کاهنما آن را تصمیمگیری عمدی، دقیق و بازتابنده تعریف میکند. این کار اغلب در تصمیمگیری جمعی آسانتر است زیرا دیگران میتوانند مواردی را که یک فرد توسط اطلاعات سطحی قانعکننده (اما در نهایت نادرست) مجذوب شده است، تشخیص دهند.تیم قرمز برای کاهش سوگیری در دسترس بودن یک استراتژی آگاهانهتر برای مقابله با یورِستیک در دسترس بودن، «تیم قرمز» نامیده میشود که شامل تعیین یک عضو از گروه برای چالش با نظر غالب، صرف نظر از باورهای شخصی آنها است. جستجوی عمدی اشتباهات میتواند احتمال اینکه ابتکار عملها به طور انعکاسی به عنوان واقعیت تلقی شوند را کاهش دهد، که در غیر این صورت ممکن است بدون پرسش باقی بماند.برای اینکه تیم قرمز یا سایر ابتکارات مشابه موثر باشند، باید نحوه تاثیرگذاری یورِستیک در دسترس بودن بر رفتار جمعی را شناسایی کنیم. درک یک سوگیری ممکن است آن را به طور کامل از تصمیمگیری ما حذف نکند. با این حال، آگاهی شانس شناسایی آن را در محیطهای گروهی هنگام تعامل با همکاران و همکاران افزایش میدهد.راهکارهایی مانند یورِستیک در دسترس بودن تا زمانی که فرد درک نکند که چگونه کار میکنند، به خصوص سرسخت هستند. یک شیطانصفت اختصاصی میتواند حتی به همان سوگیریهایی که در دیگران مطرح میکند گرفتار شود، مگر اینکه به طور خاص به جایی که این سوگیریها اثر میگذارند توجه کند.ترکیب بینشهای متخصص از علوم رفتاری با منابع قوی میتواند از تصمیمگیری بد جلوگیری کند و میتواند به افزایش بهرهوری در محیطهای مختلف کمک کند. برای کسانی که مشاور متخصص در دسترس ندارند، آموزش در مورد علوم رفتاری یک قدم محکم اول برای استفاده از قدرت آن در تاثیرگذاری بر انتخابهای مهم است.
خلاصه: برای مقابله با یورِستیک در دسترس بودن، باید از تفکر سیستمی 2 استفاده کنیم و از روشهایی مانند تیم قرمز برای چالش کشیدن ایدهها بهره ببریم. آگاهی از این سوگیری و آموزش در مورد علوم رفتاری میتواند به بهبود تصمیمگیری کمک کند.
چگونه همه چیز شروع شد
کار تِورسکی و کاهنما در سال 1973 پایههای آنچه ما در مورد یورِستیک در دسترس بودن میدانیم را بنا نهاد. در ابتدا، آنها این سوگیری را به عنوان "هر زمان که فردی فراوانی یا احتمال را با سهولت یادآوری نمونهها یا ارتباطات تخمین میزند" توصیف کردند. به عبارت دیگر، فرد احتمال وقوع چیزها را با استفاده از خاطرات به راحتی قابل یادآوری به عنوان مرجع حدس میزند.نتیجهگیری مقاله آنها نشان داد که تجزیه و تحلیل ابتکار عملهایی که فرد هنگام تصمیمگیری استفاده میکند میتواند پیشبینی کند که آیا قضاوت او احتمال را بیش از حد تخمین میزند یا دست کم میگیرد. زندگی روزمره پر از عدم قطعیت است زیرا تعداد بیپایان تصمیمگیریها و اطلاعاتی که مغز ما پردازش میکند، که توضیح میدهد چرا درک میانبرهای رایج بسیار مهم است. با آگاهی از یورِستیک در دسترس بودن، انسانها میتوانند هنگام مواجهه با شرایط نامشخص، اشتباهات کمتری مرتکب شوند.
مثال 1 - برندگان لاتاری
پس از تماشای یک مجموعه مستند یا دیدن انبوهی از تبلیغات در مورد زندگی مجلل برندگان لاتاری، ممکن است اشتباه فکر کنید که شانس برنده شدن شما بیشتر از آنچه واقعاً هست است. تصاویر زنده از عمارتهای تزئین شده و خودروهای اسپرت نو، تأثیر قوی بر ذهن شما میگذارد که در نهایت به سهولت یادآوری آنها کمک میکند. بعد از ظهر همان روز، احساس خوش شانسی میکنید، بنابراین یک بلیت لاتاری 6/49 با جایزه بزرگ 40 میلیون دلاری میخرید.به دلیل پوشش رسانهای بیش از حد اختصاص داده شده به پوشش لاتاری، فکر میکردید شانس خوبی برای برنده شدن دارید - بالاخره، این برندگان قبل از خرید آن بلیت خوش شانس، افرادی معمولی مانند شما بودند. با این حال، شما تکلیف آمار خود را از چند سال قبل فراموش کردهاید که در آن احتمال برنده شدن در لاتاری 6/49 را 1 در 13,983,816 محاسبه کردهاید. متأسفانه، بلیت شما برنده نمیشود، که اگر بتوانید به راحتی احتمال واقعی که با آن روبرو بودید را به یاد بیاورید، ممکن است تعجبآور نباشد.
مثال 2 - مصرف مواد مخدر و رسانهها
مطالعهای که توسط راسل آیزمن در سال 1993 انجام شد، بررسی کرد که چگونه پوشش رسانهای موضوعات خاص میتواند از طریق یورِستیک در دسترس بودن بر درک مردم تأثیر بگذارد. در این مطالعه، از دانشجویان کالج خواسته شد پیشبینی کنند که آیا مصرف مواد مخدر در ایالات متحده در حال افزایش یا کاهش است. جای تعجب نیست که شرکتکنندگان بیشتر احتمال داشت حدس بزنند که مصرف مواد مخدر در حال افزایش شدید است، علیرغم دادههای نظرسنجی معتبر از نظرسنجی ملی خانوار در مورد سوء مصرف مواد مخدر که ادعا میکرد خلاف این است. آیزمن به مطالعهای در سال 1984 توسط تایلر و کوک اشاره کرد که نتیجهگیری کرد پوشش رسانهای مداوم برخی موضوعات مانند مصرف مواد مخدر میتواند درک افراد از دفعات وقوع این رویدادها در دنیای واقعی را تحریف کند.ایده اصلی این است که داستانهای خبری درباره موضوعات حسی و نسبتاً نادر مانند مصرف بیش از حد مواد مخدر یا سقوط هواپیما میتواند یورِستیک در دسترس بودن را برانگیزد. مردم به شدت احتمال وقوع این رویدادها را در مقایسه با سایر رویدادهای مرگبار که از نظر آماری محتملتر هستند، مانند بیماریهای قلبی یا تصادفات رانندگی، بیش از حد تخمین میزنند. بسته به منابعی که تماشا و مطالعه میکنید، تصمیمات شما میتواند بر اساس اطلاعات بسیار مغرضانه باشد.
دیدگاه خود را بنویسید