تعصب اقتدار چیست؟
تعصب اقتدار به تمایل ما به تاثیرپذیری بیشتر از نظرات و قضاوتهای افراد صاحبنظر اشاره دارد. این تعصب میتواند افراد را به پذیرش اطلاعات یا پیروی از دستورالعملها بدون ارزیابی انتقادی محتوا، صرفاً به دلیل اینکه از سوی یک مرجع شناختهشده ارائه شده است، سوق دهد.
جایی که این تعصب رخ میدهد
دکتر الیزابت ترنر، ژنتیکدان برجسته جهانی و مدیر یک شرکت بزرگ زیستفناوری، در حال آغاز یک پروژه تحقیقاتی پیشگامانه است. او در حال تحلیل کاربردهای بالقوه یک فناوری جدید ویرایش ژن است، حوزهای که بیش از دو دهه در آن تخصص داشته است.در یک جلسه شرکتwide، دکتر ترنر با اشتیاق یافتههای خود را ارائه میکند و بر تأثیر تحولآفرین این فناوری بر درمانهای پزشکی تأکید میکند. همکاران او با توجه به شهرت او در تحقیقات نوآورانه، با تحسین به سخنان او گوش میدهند. اقتدار دکتر ترنر در سازمان، نگاه مثبتی به پیشرفتهای پیشنهادی او ایجاد کرد.چند هفته بعد، لیزا، یک محقق جوان، با احتیاط یک نقطه مقابل به روششناسی دکتر ترنر ارائه میدهد و یک رویکرد جایگزین برای دستیابی به نتایج بهتر پیشنهاد میکند. با وجود استدلال منطقی لیزا و شواهد قوی، مقاومت ظریفی در برابر پیشنهاد او در بین تیم وجود دارد. شهرت طولانیمدت دکتر ترنر و موقعیت او به عنوان مدیر، شایستگیهای پیشنهاد جایگزین لیزا را تحت الشعاع قرار میدهد.در این سناریو، تعصب اقتدار بر نحوه دریافت و ارزیابی دو پیشنهاد توسط بقیه تیم تأثیر گذاشت. به عبارت دیگر، هنگام ارزیابی شایستگیهای فردی تحقیقات دو دانشمند، سطح اقتدار و سابقه آنها در شرکت وزن بیشتری نسبت به محتوای واقعی پیشنهادات آنها داشت. در واقع، ممکن بود رویکرد جایگزین لیزا به طور جدی در نظر گرفته شود اگر دکتر ترنر یا دانشمند ارشد دیگری در شرکت آن را به نمایندگی از او ارائه کرده بود.
اثرات فردی
در زندگی روزمره، تعصب اقتدار میتواند در موقعیتهایی بروز کند که مردم بدون چون و چرا به توصیهها یا تصمیمات افرادی در موقعیتهای اقتدار مانند معلمان، پزشکان، افسران پلیس، مدیران یا متخصصان حوزه اعتماد و از آنها پیروی میکنند. نشانههای ظریف مانند عنوان یک فرد (دکتر، PhD، MD) یا عنوان شغلی (مدیرعامل یا مدیر) میتواند بلافاصله بر نحوه درک ما از نظرات و قضاوتهای آن فرد تأثیر بگذارد.
تصور کنید که برای یک مشکل جزئی سلامتی به پزشک مراجعه میکنید. در طول مشاوره، آنها به شما توصیه میکنند که یک دوره دارو مصرف کنید و برخی تغییرات کوچک در رژیم غذایی خود در ماه آینده ایجاد کنید. شما به هر کلمه ای که پزشک می گوید گوش می دهید و با دقت از دستورات آنها پیروی می کنید. هرگز به ذهنتان خطور نمی کند که بررسی کنید اطلاعاتی که به شما داده شده درست است یا خیر و یا اینکه درمان مناسبی برای شما است یا خیر.
تعصب اقتدار تأثیر عمیقی بر نحوه دریافت، درک و عمل کردن ما بر اساس اطلاعات دارد. این سوگیری شناختی میتواند به طور ظریف قضاوتها، تصمیمات و اقدامات فردی را بر اساس اقتدار درک شده افرادی که پیام را ارائه میدهند، هدایت کند، صرف نظر از اطلاعاتی که ارائه میدهند.
هنگامی که افراد با کسی با اقتدار مواجه میشوند، اعتماد بالای آنها به پیامرسان منجر به پذیرش و درونیسازی بیشتر اطلاعاتی میشود که منتقل میکنند. برعکس، فقدان اقتدار میتواند باعث شکگرایی شود و افراد را به تخفیف یا رد پیام یک فرد، صرف نظر از ارزش ذاتی آن، سوق دهد. تحت تأثیر تعصب اقتدار، اقتدار فرد به خودی خود پیام تبدیل میشود. یعنی جدا کردن محتوای پیام از وضعیت فردی که آن را ارائه میدهد برای ما دشوار است.
در حالی که در بسیاری از موارد تکیه بر مقامات ضروری و کارآمد است - مانند مراجعه به پزشک - زمانی مشکلساز میشود که منجر به پذیرش بدون انتقاد اطلاعات، اطاعت کورکورانه و مقاومت در برابر تغییر شود. مهم است که افراد از این تعصب و تأثیر آن بر تصمیمگیری خود آگاه باشند و در صورت لزوم، اطلاعات دریافتی را به طور انتقادی ارزیابی کنند. تعادل بین اعتماد به مقامات و یک مقدار سالم از شکگرایی میتواند منجر به تصمیمگیری بهتر و جامعتر شود.
اثرات سیستمیک
تعصب اقتدار تأثیر عمیقی بر اینکه به چه کسی گوش میدهیم و به چه کسی گوش نمیدهیم دارد. در سیستمهای بزرگتر مانند گروههای اجتماعی، سازمانها و جوامع، این تعصب میتواند بر فرآیندهای تصمیمگیری جمعی، نحوه انتشار اطلاعات و پویایی کلی اجتماعی در یک سیستم تأثیر بگذارد.
همانطور که مثال دکتر ترنر و لیزا نشان میدهد، در سازمانها، تعصب اقتدار میتواند بر نحوه درک اطلاعات در بین کارمندان تأثیر بگذارد. رهبران یا متخصصانی که بهعنوان معتبر یا با وضعیت بالا شناخته میشوند، ممکن است تأثیر بیشتری بر تصمیمها و استراتژیهای سازمانی داشته باشند و این میتواند منجر به نادیده گرفته شدن مشارکتهای مهم از سوی کارمندان کمنفوذتر شود. این تأثیر اجتماعی بر روی دیگران قدرت متخصص نامیده میشود.
تعصب اقتدار همچنین میتواند به یک پدیده روانشناختی دیگر به نام تفکر گروهی کمک کند، جایی که اعضای گروه اولویت را با هماهنگی و اجماع بر تفکر انتقادی و تصمیمگیری مستقل قرار میدهند. در شرایطی که یک رهبر قوی، سطح بالایی از انسجام گروهی و فشار برای اتخاذ تصمیم "صحیح" وجود دارد، افراد ممکن است برای جلوگیری از درگیری یا مخالفت، به نظرات مقامات اقتدار تمکین کنند.
در حوزه رسانه و گفتمان عمومی، تعصب اقتدار میتواند نقش مهمی در شکلدهی افکار عمومی داشته باشد. افرادی که بهعنوان معتبر و قابل اعتماد شناخته میشوند، اغلب تأثیر قابل توجهی بر نحوه دریافت و پذیرش اطلاعات توسط جمعیت گستردهتر دارند. این میتواند برای جامعه زمانی که اخبار جعلی یا باورهایی که برای جمعیتهای خاص مضر هستند توسط چهرههای مورد اعتماد به اشتراک گذاشته میشوند، بالقوه خطرناک باشد. به عنوان مثال، افسانه ویروسی مبنی بر اینکه آنتنهای 5G تهدیدکننده زندگی هستند و میتوانند باعث کووید-19 شوند، ظاهراً توسط ادعاهای بیاساس علمی یک پزشک بلژیکی در طول یک مصاحبه با روزنامه ایجاد شد.
در زمانهای دیگر، مقامات میتوانند به حفظ نظم و انسجام اجتماعی، بهویژه در زمان بحران یا عدم قطعیت کمک کنند. در طول جنگ جهانی دوم، وینستون چرچیل، نخستوزیر بریتانیا، توسط بسیاری به عنوان شخصیتی شناخته میشد که کشور را برای کار مشترک برای پیروزی متحد کرد. وقتی مردم به رهنمودها یا آیندههای اقتدار احترام میگذارند و از آنها پیروی میکنند، به ایجاد حس ثبات و نظم در جوامع، سازمانها و جوامع کمک میکند.
چگونه بر محصول تأثیر میگذارد
احتمالاً در خانه خود حداقل یک، اگر نه چندین محصول دارید که از تعصب اقتدار به عنوان بخشی از کمپین بازاریابی خود استفاده میکنند. عباراتی مانند "تایید شده توسط متخصص پوست"، "تایید شده بالینی" یا "9 از 10 دندانپزشک توصیه میکنند" را میتوان روی برچسب تقریباً هر محصول مرتبط با مراقبتهای بهداشتی در بازار یافت. حتی لباسهای پوشیده شده توسط بازیگران در تبلیغات، مانند کتهای آزمایشگاهی یا لباسهای رسمی، میتواند بر نحوه تعامل مخاطبان با یک محصول تأثیر بگذارد.
تاییدیههای افراد قابل اعتماد و صاحبنظر میتواند تأثیر قابل توجهی بر انتخابها و رفتار خرید مشتریان داشته باشد. توصیههای متخصصان میتواند به افزایش فروش کمک کند زیرا اعتبار فرد بر نحوه دریافت و ارزیابی اطلاعات محصول توسط مشتریان بالقوه تأثیر میگذارد. ما بیشتر احتمال دارد چیزی را بخریم اگر بدانیم که توسط افرادی که تصور میشود بهترین میدانند، ایمن و موثر تلقی میشود.
اما چگونه میتوانیم بدانیم که این ادعاها درست هستند؟ استفاده از چهرهها یا سازمانهای معتبر برای کمک به فروش محصولات در صورت سوء استفاده میتواند مضراتی داشته باشد، مانند زمانی که تاییدیههای گمراهکننده یا ادعاهای اغراقآمیز اعتماد بین مصرفکنندگان و برند را به خطر میاندازد. در سال 2014، برند غذای کودک Gerber به دلیل تبلیغ نادرست مبنی بر اینکه "فرمول ملایم شروع خوب" میتواند از ابتلای نوزادان به آلرژی جلوگیری کند و استفاده از عبارت "ادعای سلامتی تایید شده توسط FDA" روی بستهبندی خود جریمه شد.
تعصب اقتدار و هوش مصنوعی
در سالهای اخیر، ما به هوش مصنوعی و قابلیتهای آن در زندگی شخصی و حرفهای خود اعتماد کردهایم. نظرسنجی انجام شده توسط NordVPN در سال 2023 نشان داد که 75 درصد از کاربران آمریکایی به صحت واقعی ChatGPT OpenAI اعتماد دارند. در بسیاری از محیطهای کاری، هوش مصنوعی به عنوان ابزاری معتبر و قابل اعتماد برای افزایش بهرهوری و کارایی بین کارمندان دیده میشود. در واقع، هوش مصنوعی اکنون به عنوان ابزاری برای مبارزه با اطلاعات نادرست منتشر شده توسط چهرههای اقتدار استفاده میشود. به عنوان مثال، مناظرههای زنده بین نامزدهای ریاست جمهوری اکنون میتوانند با استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی در لحظه بررسی واقعیت شوند.
با این حال، با افزایش وابستگی ما به ChatGPT و سایر هوش مصنوعی مولد (GAI)، خطر این وجود دارد که این سیستمها را به عنوان یک مرجع بالاتر که همه چیز را میداند در نظر بگیریم. برخلاف موتورهای جستجوی سنتی اینترنت که کاربران میتوانند هزاران منبع و دیدگاه را بررسی و اعتبارسنجی کنند، GAI این نتایج را بسته به پیامی که به آن میدهیم برای ما فیلتر میکند. هنگامی که این اتفاق در مقیاس جامعه رخ میدهد، وابستگی ما به یک منبع اطلاعات میتواند منجر به اجماع و حاشیهسازی ایدهها و نظرات دیگر شود.
چرا این اتفاق میافتد
اعتقاد بر این است که تعصب اقتدار از ترکیبی از عوامل تکاملی، روانشناختی و اجتماعی ریشه گرفته است که در شناخت انسان نهادینه شده است. با این حال، در حالی که این سوگیری شناختی در طیف گستردهای از زمینهها اعمال شده است، مکانیسمها و فرآیندهای دقیق پشت این موضوع که چرا ما تمایل داریم به نظرات متخصصان ارزش قائل شویم، به طور کامل بررسی نشده است.
از سنین پایین، افراد برای احترام و اطاعت از مقامات اقتدار مانند والدین، معلمان و اجرای قانون اجتماعی میشوند. همانطور که روانشناس آمریکایی استنلی میلگرام نوشت، "بیست سال اول زندگی یک فرد جوان صرف عملکرد به عنوان یک عنصر فرعی در یک سیستم اقتدار میشود". با گذشت زمان، این احترام نهادینه شده به اقتدار به یک میانبر شناختی یا اکتشافی برای سادهسازی و تسریع فرآیندهای تصمیمگیری تبدیل میشود. در بسیاری از مواقع، مردم زمان یا منابع لازم برای تحقیق کامل در مورد هر تصمیمی را ندارند، بنابراین به تخصص کسانی که معتقدند صاحبنظر هستند، واگذار میکنند. علاوه بر این، نیاز ذاتی ما به اطمینان و امنیت اغلب زمانی برآورده میشود که احساس کنیم میتوانیم به نظرات و قضاوتهای مقامات اقتدار اعتماد کنیم.
از دیدگاه روانشناسی تکاملی، زندگی در جوامع سلسله مراتبی ممکن است مزایای بقایی داشته باشد، جایی که افراد یاد میگرفتند برای راهنمایی و محافظت به رهبران اعتماد کنند. در چنین جوامعی، پیروی از دستورالعملهای رهبران یا مقامات اقتدار ممکن است مزایای خاصی مانند بقای بهتر یا شرایط زندگی را فراهم کند. بنابراین، تمایل به اعتماد و اطاعت از اقتدار ممکن است عمیقاً در روانشناسی انسان نهادینه شده باشد.
تعصب اقتدار همچنین میتواند تحت تأثیر تعصبات شناختی دیگر قرار گیرد و تقویت شود. به عنوان مثال، تعصب تائیدی تمایل ما را به توجه، تمرکز و وزن بیشتر به شواهدی که با باورهای موجود ما مطابقت دارد، توصیف میکند. بنابراین، اگر یک مقام اقتدار اطلاعاتی را به شما ارائه دهد که با آنچه قبلاً باور داشتید همخوانی دارد، تمایل شما به اعتماد به آن اطلاعات ممکن است بیشتر شود.
اثر هاله نیز ممکن است تمایل ما به اعتماد به مقامات اقتدار را تقویت کند. تحت این پدیده، برداشتهای مثبت از افراد، برندها یا محصولات در یک حوزه میتواند بر احساسات یا نظرات ما تأثیر مثبت بگذارد. اگر برداشت مثبتی از یک مقام اقتدار داریم، بیشتر احتمال دارد که نسبت به اطلاعاتی که به اشتراک میگذارند احساس مثبتی داشته باشیم.
اهمیت درک تعصب اقتدار
درک تعصب اقتدار بسیار مهم است زیرا به روشن شدن عواملی که بر نحوه پردازش اطلاعات و تصمیمگیری ما تأثیر میگذارند کمک میکند. در بدترین حالت، تعصب اقتدار میتواند ما را فریب دهد تا به اطلاعات نادرست اعتماد کنیم، فقط به این دلیل که توسط کسی با اقتدار واقعی یا درک شده ارائه شده است. این میتواند منجر به نادیده گرفتن اطلاعات دقیقتر ارائه شده توسط یک غیر متخصص با مدارک کمتر شود. در بهترین حالت، تعصب اقتدار میتواند ابزاری قدرتمند برای برقراری ارتباط اطلاعات مهم با گروههای بزرگ مردم، مانند هنگام اورژانسهای بهداشتی یا بلایای طبیعی باشد.
برای افراد، آگاهی از تعصب اقتدار میتواند توانمندساز باشد زیرا به آنها امکان میدهد کنترل بیشتری بر قضاوتها و تصمیمگیریهای خود داشته باشند. علاوه بر این، در عصر اطلاعات نادرست و ضد اطلاعات، درک تعصب اقتدار میتواند به افراد در تشخیص منابع قابل اعتماد از اطلاعات بالقوه مغرضانه یا نادرست کمک کند.
در موقعیتهای گروهی، پذیرش تعصب اقتدار و تأثیر آن میتواند به ایجاد محیطهایی کمک کند که به تصمیمگیری متنوع و مبتنی بر شواهد ارزش قائل هستند. این درک به ویژه در تقویت رهبری مسئولانه، حفظ اعتماد اجتماعی و چالش با عدم تعادل قدرت نهادی مهم است.
چگونه از آن اجتناب کنیم
موتو انجمن سلطنتی، یک آکادمی علمی مستقل بریتانیا، "Nullius in verba" است که به معنای "به حرف هیچکس اعتماد نکنید" ترجمه میشود. این عبارت توسط اعضای بنیانگذار انجمن در سال 1660 به عنوان هشداری برای مقاومت در برابر تسلط اقتدار و تأیید تمام گفتهها با حقایق و آزمایش انتخاب شد. بیش از چهارصد سال بعد، این توصیه در غلبه بر تعصب اقتدار مفید است.
فرد صاحبنظر را از محتوا جدا کنید
مهمترین قدم برای جلوگیری از تعصب اقتدار، جدا کردن فردی که اطلاعات را ارائه میدهد از خود محتوا است. تلاش کنید روی محتوای پیام تمرکز کنید تا اینکه تحت تأثیر نامناسب اقتدار یا جایگاه پیامرسان قرار بگیرید.
اهمیت ارزیابی انتقادی اطلاعات با مثال زیر نشان داده میشود. در طول ماههای اول همهگیری کووید-19 در سال 2020، یک گروه ذینفع متشکل از پزشکان و سایر متخصصان مراقبتهای بهداشتی به نام "پزشکان برای حقیقت" در بسیاری از کشورهای اروپایی نفوذ پیدا کرد و اطلاعات نادرست و دروغ را به جوامع بزرگ پیروان خود گسترش داد. برگزارکنندگان این گروه از موقعیت خود به عنوان متخصصان مراقبتهای بهداشتی برای افزایش نفوذ و تاثیرگذاری خود استفاده کردند.
خود را از فرد صاحبنظر جدا کنید
تحقیقات پیشگامانه پروفسور استنلی میلگرام (در زیر) در مورد تعصب اقتدار نشان میدهد که مردم بسیار بیشتر احتمال دارد از یک فرد صاحبنظر سرپیچی کنند اگر فیزیکی در همان اتاق با او نباشند. به طور مشابه، جدا کردن ذهنی خود از یک فرد صاحبنظر با متقاعد کردن خود به اینکه آنها غیرقانونی هستند نیز میتواند اثر این تعصب را کاهش دهد.
به دنبال دیدگاهها و منابع جایگزین باشید
جستجوی فعال منابع متنوع اطلاعات و در نظر گرفتن دیدگاههای جایگزین نیز میتواند به مقابله با تمایل به حمایت از پیامهای افراد صاحبنظر کمک کند. هنگام ارائه یک دیدگاه از سوی یک فرد صاحبنظر، وقت بگذارید تا اطلاعات بیشتری در مورد موضوع جمعآوری کنید یا به نظرات دیگران گوش دهید. استفاده از تفکر انتقادی و بررسی منظم حقایق میتواند احتمال تصمیمگیری آگاهانه را افزایش دهد.
چگونه همه چیز شروع شد
اولین و شاید مشهورترین مطالعه در مورد تعصب اقتدار در سال 1961 توسط پروفسور استنلی میلگرام در دانشگاه ییل انجام شد. در پی جنگ جهانی دوم و محاکمات نورنبرگ، میلگرام میخواست بفهمد چرا مردم از دستورات مقامات اقتدار اطاعت میکنند، حتی زمانی که شامل انجام اعمال مضری است که با وجدان آنها در تضاد است. اگرچه میلگرام هرگز از اصطلاح "تعصب اقتدار" استفاده نکرد، اما کار او پایههای تحقیقات بعدی در این زمینه را بنا نهاد.
در آزمایش خود، میلگرام 40 شرکتکننده مرد را برای بازی در نقش "معلم" استخدام کرد، در حالی که گروه دیگری از همدستان (بازیگران تحقیقاتی) به عنوان "دانشآموز" عمل میکردند. معلمان سلسلهای از سوالات را از دانشآموزان پرسیدند و وقتی آنها پاسخ اشتباهی دادند، به معلمان گفته شد که به دانشآموزی که در اتاق دیگری نشسته بود، شوک الکتریکی وارد کنند. هر بار که دانشآموز پاسخ اشتباهی میداد، به معلم گفته میشد که ژنراتور شوک را یک سطح بالاتر ببرد، به طوری که هر چه دانشآموز سوالات بیشتری را اشتباه میگفت، ولتاژ بیشتری دریافت میکرد.
با پیشرفت آزمایش، معلمان میتوانستند نالههای دردناک دانشآموزان را بشنوند و التماس کنند که آزمایش متوقف شود. با وجود این که معتقد بودند به شخص دیگری آسیب جدی وارد میکنند، 65 درصد از شرکتکنندگان آزمایش را کامل کردند و شوکهای سطح بالا (450 ولت) را وارد کردند. آنچه شرکتکنندگان نمیدانستند این بود که ژنراتور شوک جعلی بود و دانشآموزان بازیگرانی بودند که درد خود را شبیهسازی میکردند.
میلگرام چندین نظریه در مورد اینکه چرا شرکتکنندگان به ادامه اطاعت از دستورالعملهای پژوهشگر ادامه دادند، ارائه کرد، از جمله وضعیت درک شده دانشگاه ییل، اعتقاد به اینکه دانشآموزان داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردهاند و تمایل به نافرمانی از آزمایشکننده.
با وجود یافتههای پیشگامانه در مورد تمایل مردم به اطاعت از مقامات اقتدار، آزمایش بحثبرانگیز میلگرام نگرانیهای اخلاقی در مورد آسیب روانی وارد شده به شرکتکنندگان و فریب موجود در روششناسی را مطرح کرد. بسیاری از شرکتکنندگان علائم فیزیکی ناراحتی مانند تعریق، لرزش و لکنت زبان نشان دادند و سه نفر در طول مطالعه دچار تشنج کامل شدند.
یک دهه بعد، در کتاب خود با عنوان "اطاعت و اقتدار"، میلگرام یافتههای خود را به محاکمات نورنبرگ و به ویژه آدولف آیشمن، یکی از سازماندهندگان اصلی هولوکاست، اعمال کرد. با توجه به آزمایش خود، میلگرام این سوال را مطرح کرد که آیا آیشمن و میلیونها همدست او فقط از دستورات پیروی میکردند یا واقعاً معتقد بودند که کار درستی انجام میدهند.
"جوهر اطاعت در این واقعیت نهفته است که فرد خود را ابزاری برای اجرای خواستههای شخص دیگری میبیند و بنابراین دیگر خود را مسئول اعمال خود نمیداند."
Stanley Milgram
مثال 1 - وایتکس میتواند ویروس کووید-19 را "بکشد"
در طول همهگیری کووید-19، توصیههای بیشماری در مورد نحوه کشتن یا جلوگیری از ابتلا به ویروس در رسانههای اجتماعی منتشر شد. هر هفته مردم با مشاورههای بهداشتی از سوی متخصصان، غیر متخصصان و افراد تاثیرگذار بمباران میشدند. با این حال، یکی از تکاندهندهترین و بحثبرانگیزترین آنها از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، مطرح شد.
در یکی از جلسات روزانه توجیهی در آوریل 2020، ترامپ پیشنهاد کرد که تزریق ضدعفونیکننده به یک فرد میتواند بازدارنده ویروس کووید-19 باشد. او بعداً ادعا کرد که اظهارات او "طنزآمیز" بوده و هیچ مسئولیتی در قبال پیامدهای آنچه گفته است نمیپذی. با این حال، به عنوان رهبر کشور، سخنان او اغلب توسط مردم جدی گرفته میشد.
علیرغم اینکه کارشناسان سیاستگذاری بهداشت جهانی و مقامات دیگر به سرعت پیامرسانی نادرست بهداشتی رئیسجمهور را به چالش کشیدند، اما این اطلاعات قبلاً منتشر شده بود. در روزهای پس از این جلسه توجیهی، تماس با مراکز کنترل سم در تعدادی از ایالتهای ایالات متحده پس از اینکه مردم شروع به مصرف ضدعفونیکنندههایی مانند لایسول کردند، افزایش یافت. این شرکت حتی بیانیهای مطبوعاتی منتشر کرد و مردم را از نوشیدن یا تزریق محصول تمیزکننده هشدار داد.
موقعیت اقتدار ترامپ به عنوان رئیسجمهور تأثیر قابل توجهی بر نحوه دریافت و عمل کردن مردم بر اساس پیشنهاد او داشت. به جای در نظر گرفتن پیامدهای مصرف یک ماده شیمیایی بسیار خطرناک، برخی از اعضای عموم بر پیامرسان تمرکز کردند. علاوه بر این، تأثیر پیشنهاد ترامپ احتمالاً به دلیل این واقعیت تقویت شد که بلافاصله پس از ارائه رئیس بخش علوم و فناوری وزارت امنیت داخلی در مورد تحقیقات اخیر در مورد این ویروس انجام شد.
مثال 2 - هیپوها در محل کار
در دنیای کسبوکار، تعصب اقتدار اغلب خود را به عنوان یک هیپو یا "نظر پردرآمدترین فرد" نشان میدهد. در محیطهای سازمانی، تمایل شدیدی به اولویتبندی نظرات و تصمیمات بالاترین مقام (و اغلب پردرآمدترین) فرد وجود دارد، معمولاً افرادی که دارای بالاترین سمتهای اجرایی هستند یا اقتدار قابل توجهی دارند. مهم نیست که این افراد ممکن است متخصص در این زمینه نباشند یا دانش لازم را نداشته باشند؛ چیزی که مهم است سابقه آنهاست.
اصطلاح هیپو (از نوع غیر حیوانی) اولین بار توسط تحلیلگر و کارآفرین آویش کاشی در کتاب خود با عنوان "تحلیل وب: یک ساعت در روز" ابداع شد. وقتی هیپویی در اتاق وجود دارد، حضور او تأثیر عمیقی بر نحوه تصمیمگیری شرکت دارد. طبق گفته کاشی، هیپوها بر دادهها غلبه میکنند، بر کسبوکارها و مشتریان تحمیل میشوند و بحث در مورد دیدگاههای جایگزین را خفه میکنند. هنگامی که نظر بالاترین مقام روی میز است، صداهای دیگر خاموش میشوند و در برخی موارد، مردم از صحبت کردن میترسند.
در حالی که مواردی وجود دارد که نظر بالاترین مقام ممکن است بهترین گزینه باشد، تحقیقات نشان میدهد که اغلب اینطور نیست. مطالعهای توسط مدرسه مدیریت روتردام به بررسی عملکرد کلی 349 پروژه در صنعت بازیهای ویدیویی از سال 1972 پرداخت و دریافت که پروژههای هدایت شده توسط مدیران جوان بیشتر از پروژههای مدیریت شده توسط مدیران ارشد موفق بودهاند.
فرهنگ سازمانی که به هیپو احترام میگذارد، میتواند منجر به نتایج زیر بهینه شود، زمانی که تصمیمات بیشتر توسط سلسله مراتب و نه بر اساس بینشهای مبتنی بر داده یا تخصص افرادی با دانش مرتبط هدایت میشود. تحت تأثیر غالب هیپوها، کارمندان سطح پایینتر میتوانند احساس بیقدرتی کنند و تمایل کمتری به ارائه ایدهها یا نگرانیهای خود داشته باشند. این پویایی محل کار میتواند نوآوری را خفه کند و انطباق با شرایط بازار در حال تغییر را مانع شود.
دیدگاه خود را بنویسید