توهم صحت چیست؟
توهم صحت یک سوگیری شناختی است که تمایل ما به بیش از حد اعتماد کردن به دقت قضاوتهایمان، بهویژه در تفسیرها و پیشبینیهایمان درباره یک مجموعه داده خاص را توصیف میکند.
جایی که این سوگیری رخ میدهد
معلمان اغلب معتقدند که میتوانند بر اساس عملکرد گذشته دانشآموز در مدرسه، با دقت پیشبینی کنند که دانشآموز در درس آنها چقدر موفق خواهد بود. در حالی که یک معلم ممکن است در پیشبینیهای خود درباره یک دانشآموز خاص بسیار مطمئن باشد، ممکن است چیزهایی در پشت صحنه وجود داشته باشد که منجر به نتایج بسیار متفاوت شود. به عنوان مثال، اگر دانشآموزی با سابقه درخشان شروع به بروز علائم بیماری روانی مانند افسردگی کند یا ناگهان خود را درگیر طلاق پر آشوب والدینش ببیند، ممکن است دیگر نمرات عالی کسب نکند و حتی شروع به رفتارهای نابهنجار کند. از سوی دیگر، دانشآموزی که معمولاً نمرات پایینتری میگیرد ممکن است متوجه شود که برنامه کالج مورد نظر برای ورود به آن بسیار رقابتی است و بنابراین تصمیم میگیرد که رفتار خود را اصلاح کند و مطالعه خود را دو برابر کند. در هر دو مورد، یک معلم ممکن است عملکرد دانشآموز را در کلاس خود بر اساس الگویی پیشبینی کرده باشد که در نهایت اشتباه بوده است.
اثرات فردی
برای کنار آمدن با غیرقابل پیشبینی بودن دنیایی که در آن زندگی میکنیم، روایتهایی میسازیم که توضیحی منسجم برای رخدادهای تصادفی ارائه میدهند. ما شکافها را پر میکنیم، علل و معلولها را از اطلاعاتی که به ما داده میشود استنباط میکنیم. هرچه اطلاعات کمتری داشته باشیم، ساختن یک داستان رضایتبخش آسانتر است، که میتواند ما را به این باور برساند که بیشتر از آنچه واقعاً میدانیم میدانیم. در جایی از این مسیر، استنباطهایی که انجام دادهایم را بهعنوان واقعیت میپذیریم. اعتماد به نفس ما در توانایی شناخت ناشناختهها میتواند ما را نسبت به نادانی خود کور کند.
پیشبینیهای ما اغلب بر تصمیماتی که میگیریم تأثیر میگذارند. وقتی در مورد یک پیشبینی احساس اطمینان خاصی میکنیم، ممکن است بیشتر تمایل داشته باشیم تصمیمات مهمی را بر اساس آن اتخاذ کنیم. از آنجایی که پیشبینیهای ما اغلب نادرست ثابت میشوند، این میتواند پیامدهای ناگواری داشته باشد.
اثرات سیستمیک
اعتماد به نفس بیش از حد یک ویژگی نامطلوب است، زیرا پیامدهای آن اغلب دامنه وسیعی دارد. این امر بهویژه زمانی صادق است که توسط افرادی در موقعیتهای قدرت مانند سیاستمداران که باید تصمیمات مهمی بگیرند که بر زندگی بسیاری از افراد تأثیر میگذارد، در اختیار داشته باشد.
چرا این اتفاق میافتد
معمولاً روشهای اکتشافی و سوگیریهای شناختی مختلف با هم در هم تنیده میشوند. در این مورد، روش اکتشافی نمایندگی، اشتباه نرخ پایه و سوگیری تأییدی همگی بهعنوان علل احتمالی توهم صحت ذکر شدهاند.
روش اکتشافی نمایندگی
هنگام تلاش برای پیشبینی در شرایط نامشخص، اغلب به روش اکتشافی نمایندگی متکی هستیم. یک روش اکتشافی یک میانبر ذهنی است که برای تسهیل تصمیمگیری استفاده میشود. این قوانین سرانگشتی تعمیمهایی هستند که اغلب منجر به نتیجهگیریهای کلیشهای یا حتی نادرست میشوند. روش اکتشافی نمایندگی به طور خاص به نحوه مشاهده رویدادها و اشیاء نسبت به یک نمونه اولیه یا نمایش دسته اشاره دارد. ما شباهت بین شی یا رویداد مورد نظر و نمونه اولیه را ارزیابی میکنیم و هرچه شباهت بیشتری داشته باشند، بیشتر به توانایی خود در پیشبینی احتمال یک نتیجه خاص اطمینان داریم.
دنیل کانمن و آموس تفسری در مقاله خود با عنوان «درباره روانشناسی پیشبینی»،۲ نقش مهمی را که نمایندگی در پیشبینی ایفا میکند، مورد توجه قرار دادند. در واقع، آنها حتی تا آنجا پیش رفتند که گفتند: «تز این مقاله این است که مردم با نمایندگی پیشبینی میکنند، یعنی نتایج را بر اساس درجهای که نتایج ویژگیهای اساسی شواهد را نشان میدهد، انتخاب یا مرتب میکنند» (ص ۲۳۷-۲۳۸).
بنابراین روش اکتشافی نمایندگی زیربنای توهم صحت است. هر چه احساس کنیم یک نتیجه خاص نماینده شواهدی است که به ما داده شده است، بیشتر به پیشبینی خود مبنی بر رخ دادن آن نتیجه اطمینان خواهیم داشت. با این حال، همانطور که کانمن و تفسری اشاره میکنند، عوامل خاصی میتوانند احتمال وقوع آن نتیجه را بدون تغییر دادن نمایندگی آن تحت تأثیر قرار دهند. بنابراین، میتوانیم با اعتماد به نفس به پیشبینیهایی دست بزنیم که کاملاً نادرست از آب در میآیند.
سوگیری نرخ پایه
واضح است که ما در پیشبینیها به اندازه آنچه فکر میکنیم خوب نیستیم. سوگیری نرخ پایه دلیل دیگری است که ما اغلب هدف را از دست میدهیم. این سوگیری نشان میدهد که چگونه تمایل داریم اطلاعات نرخ پایه را به نفع اطلاعات فردی نادیده بگیریم. اطلاعات نرخ پایه به اطلاعات عینی اشاره دارد؛ به عنوان مثال، ۲۰ درصد از نوجوانان دختر و ۶.۸ درصد از نوجوانان پسر در سال ۲۰۱۷ حداقل یک دوره افسردگی شدید را تجربه کردند. اطلاعات فردی مختص یک فرد خاص است.
جین را بهعنوان مثال اول در نظر بگیرید. او یک دانشآموز پانزده ساله ممتاز است که رئیس شورای دانشآموزی، کاپیتان تیم والیبال است و به خاطر شاد و اجتماعی بودن بسیار شناخته شده است. مثال دیگری از اطلاعات فردی توصیف پسری به نام جان به عنوان دانشآموزی است که برای گذراندن دبیرستان تلاش میکند، تمایل دارد در خودش باشد و والدینش در حال طلاق هستند. وقتی هم اطلاعات نرخ پایه در مورد افسردگی نوجوانان و هم اطلاعات فردی در مورد این دو نفر داده میشود، ما تمایل داریم مورد اول را نادیده بگیریم و پیشبینیهای خود را بر اساس مورد دوم قرار دهیم.
در این مورد، اگر از افراد خواسته شود پیشبینی کنند که کدام یک از این دو دانشآموز بیشتر احتمال دارد دچار یک دوره افسردگی شدید شود، ممکن است افراد بیشتر احتمال داشته باشند که با جان پاسخ دهند تا جین. ممکن است آنها تمایل داشته باشند بگویند که بسیار بعید است جین دچار یک دوره افسردگی شدید شود، زیرا او بسیار موفق است و به نظر میرسد خلق و خوی بسیار آفتابی دارد، در حالی که جان به نظر میرسد بیشتر در تلاش است و محافظهکارتر است. با این حال، این واقعیت را نادیده میگیرد که دختران نوجوان به طور قابل توجهی بیشتر از پسران نوجوان در یک سال معین دچار یک دوره افسردگی شدید میشوند.
توهم صحت ناشی از سوگیری نرخ پایه است زیرا اطلاعات فردی باعث میشود ما در پیشبینیهای خود مطمئن باشیم، اما از آنجایی که تمایل داریم اطلاعات نرخ پایه را نادیده بگیریم، این پیشبینیها اغلب نادرست هستند.
سوگیری تأییدی
عامل دیگری که باعث ایجاد توهم صحت میشود، سوگیری تأییدی است. این سوگیری شناختی نحوه توجه انتخابی ما به شواهدی را توصیف میکند که از باورهای موجود ما حمایت میکند و نادیده گرفتن شواهدی که با آنها تناقض دارد. ما این کار را تا حدی انجام میدهیم زیرا این یک میانبر ذهنی است که به ما امکان میدهد انرژی ذهنی را به کارهای دیگر اختصاص دهیم و همچنین با تأیید موضع خود در مورد موضوع مورد نظر، عزت نفس ما را افزایش میدهد.
سوگیری تأییدی میتواند منجر به توهم صحت شود زیرا انتخاب گزینشی اطلاعات خاص برای حمایت از پیشبینی ما، اعتماد ما به آن را افزایش میدهد. هنگامی که بتوانیم باورهای خود را با شواهد خاص پشتیبانی کنیم، بیشتر به آنها اطمینان پیدا میکنیم. با این حال، در مورد سوگیری تأییدی، ما اطلاعات ضروری را نادیده میگیریم که در غیر این صورت نشان میدهد که نباید در مورد پیشبینیهای خود مطمئن باشیم.
چرا این مهم است
درک توهم صحت مهم است تا بتوانیم هنگام پیشبینی اعتماد به نفس خود را کنترل کنیم. پیشبینی اینکه چیزی اتفاق میافتد کاملاً درست است، اما عمل کردن به این صورت که این یک قطعیت است میتواند پیامدهای جدی داشته باشد. به عنوان مثال، پیشگویی خودانجامی به این اشاره دارد که چگونه میتوانیم ناخودآگاه رفتاری داشته باشیم که منجر به نتیجهای شود که با انتظارات ما مطابقت دارد.
اگر یک معلم بر اساس رفتار گذشته معتقد باشد که دانشآموزی در کلاس او عملکرد ضعیفی خواهد داشت، نحوه رفتار معلم با دانشآموز میتواند منجر به دریافت نمرات پایین شود، حتی اگر دانشآموز قصد بهبود داشته باشد. در مواقع دیگر، توهم صحت میتواند باعث شود انتظارات ما کاملاً زیر پا گذاشته شود. بهتر است برای این احتمال باز بمانیم که پیشبینیهای ما ممکن است اشتباه باشد و در نظر بگیریم که ممکن است متغیرهایی وجود داشته باشند که بر نتیجه تأثیر میگذارند و ما هیچ اطلاعی از آنها نداریم.
چگونه از آن اجتناب کنیم
متأسفانه، آگاهی از توهم صحت برای غلبه بر آن کافی نیست. حتی کسی که میداند منبع اطلاعات او غیرقابل اعتماد است ممکن است در پیشبینی نتیجه خاصی بسیار مطمئن باشد.۵ اجتناب از توهم صحت مستلزم تفکر انتقادی قابل توجهی است. ابتدا باید شواهدی را که به ما داده شده است ارزیابی کنیم و از خود بپرسیم آیا عوامل دیگری وجود دارد که میتواند بر نتیجهای که ممکن است از آن بیخبر باشیم تأثیر بگذارد یا خیر. همچنین لازم است دادهها را با دقت تجزیه و تحلیل کنیم و نه اینکه صرفاً معنایی را از هر الگویی که ممکن است در نگاه اول به چشم بخورد استخراج کنیم.
این مراحل مفید هستند، اما هنوز هم تضمین نمیکنند که پیشبینیهای ما کاملاً دقیق باشد. این باعث میشود که به خاطر داشته باشیم که نتیجه مورد انتظار همیشه ممکن است نتیجه واقعی نباشد. ارائه پیشبینیهای جایگزین یا توسعه برنامههای اضطراری میتواند به شما کمک کند تا برای نتایج متفاوت از آنچه پیشبینی کردهاید آماده شوید و از اینکه در صورت نادرست بودن پیشبینی شما غافلگیر شوید جلوگیری کنید. به یاد داشته باشید، همیشه خوب است ذهن باز داشته باشید.
چگونه همه چیز شروع شد
کانمن و تفسری مفهوم توهم صحت را در مقاله ۱۹۷۳ خود با عنوان "درباره روانشناسی پیشبینی" معرفی کردند.۶ آنها توهم صحت را به عنوان تمایل به "تجربه اعتماد بسیار زیاد در قضاوتهای بسیار خطاپذیر" تعریف کردند (ص ۲۴۹). آنها از طریق یک سری مطالعات نشان دادند که دادههای ثابت و نمرات افراطی به طور کلی اعتماد ما را به پیشبینیهایمان افزایش میدهند، حتی اگر آنها اغلب با دقت پیشبینی همبستگی منفی دارند.
یکی از این مطالعات از شرکتکنندگان خواست تا میانگین نمرات (GPA) دانشآموزان را بر اساس نمرات آنها در دو جفت آزمون استعداد پیشبینی کنند. اولین جفت آزمون تفکر خلاق و توانایی نمادین را ارزیابی کرد و نمرات با یکدیگر همبستگی بالایی داشتند. به عنوان مثال، نمرات هر دو آزمون B بود. جفت دوم آزمون انعطافپذیری ذهنی و استدلال سیستماتیک را ارزیابی کرد و نمرات با هم همبستگی نداشتند، به طوری که نمره یک آزمون A و نمره آزمون دیگر C بود. سپس به آنها گفته شد که "همه آزمونها در پیشبینی عملکرد دانشگاهی موفق شناخته شدهاند."
با این حال، از آنجایی که سازگاری اعتماد به نفس را افزایش میدهد، شرکتکنندگان در پیشبینیهای خود وزن بیشتری به نمرات همبستگی دادند. این به دلیل روش اکتشافی نمایندگی است زیرا هرچه دادهها سازگارتر باشند، نمره پیشبینی شده نمایندهتر به نظر میرسد. در این مورد، شرکتکنندگان اطلاعات مهم را نادیده گرفتند زیرا آن را ناسازگار و در نتیجه غیرقابل اعتماد تلقی کردند - علیرغم این واقعیت که به آنها اطمینان داده شد که ارزش پیشبینی دارد. بنابراین، سازگاری بیشتر هم اعتماد به نفس را افزایش میدهد و هم اعتبار را کاهش میدهد و منجر به سوگیری میشود که این محققان آن را توهم صحت مینامند.
مطالعه دوم آنها نیز فرضیه آنها مبنی بر اینکه ما تمایل داریم اعتماد بیشتری به انجام پیشبینیهای افراطی داشته باشیم را تأیید کرد. شرکتکنندگان در پیشبینی رفتارهای افراطی بسیار مطمئنتر از پیشبینی رفتارهای متوسط بودند، علیرغم این واقعیت که رفتار افراطی بسیار کمتر احتمال وقوع دارد.
مثال ۱ - ارتش اسرائیل
کانمن برای توضیح توهم صحت در مقاله بنیادی که همراه با تفسری نوشت، از تجربه خود به عنوان روانشناس ارتش اسرائیل استفاده کرد. او در مصاحبه سال ۲۰۱۱ خود با نیویورک تایمز با عنوان "چشمک نزن! خطرات اعتماد به نفس" کشف خود را بازگو کرد.۹ در طول مدت حضور خود در ارتش، او وظیفه ارزیابی نامزدهای آموزش افسری را بر عهده داشت. یکی از آزمونهای مورد استفاده برای انجام این کار، چالش گروه بدون رهبر بود که در آن از گروهی از سربازان خواسته میشد یک مانع را کامل کنند. کانمن و همکارانش به ویژگیهای رهبری سربازان توجه کردند و نحوه کار آنها در یک تیم را مشاهده کردند. از این طریق، آنها پیشبینی کردند که نامزدها چگونه در مدرسه آموزش افسری عمل خواهند کرد. کانمن صریحاً گفت که "توانایی ما در پیشبینی عملکرد در مدرسه ناچیز بود. پیشبینیهای ما بهتر از حدسهای کور بود، اما نه خیلی زیاد". با این حال، این دانش آنها را از تکرار همان روند باز نداشت و اعتماد به نفس آنها را در پیشبینیهایشان کاهش نداد. کانمن مجذوب این تحقق شد. این منجر به ابداع اصطلاح "توهم صحت" شد، زیرا او اشاره کرد که اعتماد آنها به توانایی خود در پیشبینی عملکرد آینده سربازان در مدرسه تحت تأثیر شواهد آماری مبنی بر نادرست بودن پیشبینیهای آنها قرار نگرفت.
مثال ۲ - آسیب مغزی نوزاد
توهم صحت در حوزه پزشکی نیز وجود دارد، همانطور که در مقاله ای در سال ۲۰۱۷ توسط F. Gilles، P. Gressens، O. Dammann و A. Leviton با عنوان "هیپوکسی-ایسکمی پیشدرآمد اکثر آسیبهای مغزی زودرس نیست: توهم صحت" نشان داده شده است. ۱۰ آسیب مغزی در نوزادان نارس به عنوان آنسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمی نامیده شده است، برچسبی که حتی در صورت عدم وجود شواهدی از هیپوکسی، که در صورت کمبود اکسیژن رخ می دهد، اعمال می شود. نویسندگان اذعان می کنند که هیپوکسی می تواند منجر به برخی ناهنجاری های مغزی شود، اما استدلال می کنند که اکثر ناهنجاری ها ناشی از عوامل متعدد است و این نام را گمراه کننده می کند. آنها معتقدند که رویکرد اکتشافی که پزشکان برای ارزیابی احتمالات و انجام پیشبینیها استفاده میکنند میتواند منجر به توهم صحت شود - بیش از حد اعتماد به دقت این ارزیابیها. مثالی که آنها میزنند این است که اشاره به آسیب مغزی زودرس به عنوان آنسفالوپاتی هیپوکسیک-ایسکمی میتواند منجر به سادهسازی بیش از حد این وضعیت شود که میتواند تحقیقات آینده را محدود کند و از پیشرفت درک این بیماری در این زمینه جلوگیری کند. این نام اعتماد به احتمال اینکه هیپوکسی علت اصلی ناهنجاری های مغزی است را افزایش می دهد، حتی اگر لزوماً اینطور نباشد. نویسندگان پیشنهاد میکنند که نام این بیماری را آنسفالوپاتی نوزاد یا نوزاد تغییر دهند تا بتوان علل احتمالی دیگر آن را در نظر گرفت.
دیدگاه خود را بنویسید