سوگیری پیشبینی چیست؟
سوگیری پیشبینی یک خطای شناختی است که به موجب آن افراد اغراق میکنند که ترجیحات، ارزشها و رفتارهای فعلی آنها در آینده نیز پایدار خواهد ماند. این سوگیری منجر به تصمیمگیریهای کوتاهنظرانه میشود.
سوگیری پیشبینی در عمل
تصور کنید که بسیار گرسنه هستید و برای خرید مواد غذایی به فروشگاه میروید. ممکن است سبد خریدتان را پر از تنقلات مختلف مانند چیپس، شکلات، پیتزا و بیسکویت کنید. به خانه میرسید، پیتزا را داخل فر میگذارید و شروع به خوردن برخی از خریدهای دیگر میکنید. وقتی پیتزا آماده میشود، متوجه میشوید که دیگر گرسنه نیستید. چگونه ممکن است؟ شما بسیار گرسنه بودید! حالا یک عالمه تنقلات بیفایده دارید که دیگر نمیخواهید.اینجا است که سوگیری پیشبینی نقش بازی میکند. در این سناریوی کلاسیک، ما پیشبینی میکنیم که چقدر گرسنه خواهیم بود در حالی که در وضعیت گرسنگی هستیم، که باعث میشود تصمیماتی بگیریم که در نظر نمیگیرد که خود آینده ما، زمانی که دیگر گرسنه نیستیم، احساس یکسانی نخواهد داشت. ما وضعیت گرسنگی فعلی خود را به پیشبینیهای خود درباره اینکه بعداً چقدر میتوانیم غذا بخوریم، منتقل میکنیم و در نتیجه پول و غذا را هدر میدهیم. عبارت معروف "چشم بزرگتر از شکم داشتن" در واقع در مورد دیدگاه نادرست ما از خود آیندهمان است.
تاثیرات فردی سوگیری پیشبینی
سوگیری پیشبینی باعث میشود که تصمیماتی کوتاهنظرانه و مبتنی بر احساسات، باورها و ارزشهای فعلی بگیریم که لزوماً در طولانیمدت پایدار نخواهند بود. تصمیمگیری بهینه مستلزم پیشبینی سلیقههای آینده ماست، اما اغلب این پیشبینیها بر این منطق استوار است که ما در آینده نیز همان احساسات امروز را خواهیم داشت. متأسفانه، اغلب اینطور نیست.ما نمیتوانیم خود را در وضعیت عاطفی یا احساسی آینده خود قرار دهیم. این پدیده همچنین به عنوان "فاصلهگذاری همدلی" شناخته میشود. ما در نهایت تصمیماتی میگیریم که وضعیت عاطفی فعلی ما را برآورده میکند، مانند خوردن دونات هنگام گرسنگی، اما با اهداف بلندمدت ما، مانند تلاش برای کاهش وزن ۵ پوندی، همسو نیست. متأسفانه، بسیاری از تصمیماتی که با سوگیری پیشبینی میگیریم مربوط به رفتارهای مضر مانند پرخوری یا مصرف مواد مضر مانند سیگار است، زیرا فکر میکنیم که خود آینده ما قادر به مقاومت در برابر اعتیاد خواهد بود. سوگیری پیشبینی میتواند به راحتی منجر به تصمیماتی شود که بعداً پشیمان خواهیم شد.
تاثیرات سیستماتیک سوگیری پیشبینی
تفکر اقتصادی بر این ایده استوار است که رفتار را میتوان با این فرض توضیح داد که افراد ترجیحات و باورهای ثابتی دارند و انتخابهایشان منعکسکننده این ترجیحات و باورها است. با این حال، اگر همه ما تصمیماتی بر اساس سلیقههای کوتاهمدت به جای سلیقههای بلندمدت بگیریم، آنگاه این مدل که در بسیاری از زمینهها استفاده میشود، میتواند دارای نقص باشد.سوگیری پیشبینی همچنین در تعامل ما با دیگران ظاهر میشود. یکی از دلایل ایجاد این سوگیری این است که باور داریم ایدهها، احساسات و ارزشهای فعلی ما دقیق و مناسب هستند، بنابراین نه تنها پایدار خواهند ماند، بلکه باید توسط دیگران نیز به اشتراک گذاشته شوند. بنابراین، سوگیری پیشبینی با سوگیری اجماع کاذب مرتبط است، جایی که ما اغراق میکنیم که چقدر افراد دیگر شبیه ما هستند و با ما موافقند.
چرا سوگیری پیشبینی رخ میدهد؟
ما روزانه مجبوریم با پیشبینی ترجیحات آینده خود تصمیمگیری کنیم. این تصمیمات از موارد کوچک مثل اینکه چه چیزی برای شام بخوریم تا تصمیمات بزرگتر مثل انتخاب همسر برای زندگی مشترک، متفاوت هستند. ما باید جایی را برای پیدا کردن توجیهی برای این تصمیمات جستجو کنیم و نمیتوانیم از خود آیندهمان بپرسیم که چه احساسی دارد.همانطور که لوینستین، اودانوهو و رابین، اقتصاددانانی که اصطلاح "سوگیری پیشبینی" را ابداع کردند، پیشنهاد کردند، حالات عاطفی فعلی ما به "لنگرگاه" برای سلیقهها، رفتارها و باورهای ما تبدیل میشود. مغز ما دوست دارد از میانبرها استفاده کند، بنابراین وقتی زمان تصمیمگیری فرا میرسد، از این لنگرگاهها به عنوان مرجع استفاده میشود.اجتناب از سوگیری پیشبینی دشوار است زیرا ما برای تصمیمگیریهای خود به لنگرگاه نیاز داریم و احساسات فعلی تأثیر زیادی بر فرآیندهای شناختی ما دارند. وقتی واقعاً تشنه هستید، به سختی میتوانید به چیز دیگری غیر از آب فکر کنید، بنابراین آگاهی از سوگیری پیشبینی تأثیر کمی در کاهش آن دارد.
چرا درک سوگیری پیشبینی مهم است
همانطور که مثالهای مختلف در این مقاله توضیح دادهاند، سوگیری پیشبینی در بسیاری از جنبههای زندگی روزمره وجود دارد. احساسات کاتالیزورهای قدرتمندی هستند و میتوانند رفتارهای نامطلوبی را تحریک کنند که پیامدهای منفی بر امور مالی، سلامتی یا بهرهوری کاری دارد. آگاهی از یکی از سوگیریهای شناختی ذاتی ما میتواند به ما کمک کند تا تصمیمات عقلانیتری بگیریم که احتمالاً در طولانی مدت برای ما مفیدتر هستند، نه اینکه عجولانه عمل کنیم و صرفاً بر اساس احساسات عمل کنیم.
آگاهی از سوگیری پیشبینی مهم است زیرا از آن به عنوان یک تاکتیک فروش برای ترغیب مردم به خرج کردن پول استفاده میشود. فروشگاهها اغلب موسیقی شاد پخش میکنند، فضای زیبایی دارند و کارکنان مثبت و پرشور دارند. همه این عوامل برای ایجاد احساس خوشبختی برای مشتری و قرار دادن او در روحیه خوب نقش دارند. در حالت روحیه خوب خود، ممکن است چیزی را خریداری کنیم که بعداً، زمانی که به حالت عادی یا خنثی بازگشتیم، ممکن است از آن پشیمان شویم.
مثال دیگر میتواند یک پیست اسکی باشد که هنگام بازگرداندن تجهیزات در پایان استفاده از گذرنامه یک روزه، به شما تخفیف ۱۰ درصدی برای گذرنامه سالانه ارائه میدهد. آنها روی سوگیری پیشبینی شرطبندی میکنند؛ اینکه در آن لحظه، ما بیش از حد تخمین میزنیم که چند بار در آن سال اسکی خواهیم رفت، زیرا خود فعلی ما یک روز اسکی لذتبخش داشته است. بعداً، وقتی در همان وضعیت عاطفی نیستیم، ممکن است متوجه شویم که خود آینده ما به اندازه خود گذشته ما به گذرنامه اسکی اهمیت نمیدهد.
از آنجایی که سوگیری پیشبینی همچنین باعث میشود که ما میزان توافق مردم با خودمان را بیش از حد تخمین بزنیم، آگاهی از سوگیری پیشبینی میتواند به ما کمک کند تا ذهن بازتری داشته باشیم. به جای اینکه فرض کنیم باورهای ما درست است و توسط اکثریت جمعیت پذیرفته شده است، ممکن است به دنبال نظرات جایگزین باشیم و جهانبینی خود را گسترش دهیم.
چگونه از سوگیری پیشبینی اجتناب کنیم
از آنجایی که حالات عاطفی اغلب غالب هستند و بر تصمیمگیری منطقی و عقلانی تقدم دارند (به عبارت معروف "کوری از خشم" فکر کنید)، آگاهی قبلی از سوگیری پیشبینی همیشه نمیتواند در لحظه حاضر به ما کمک کند. با این حال، آگاهی از سوگیری پیشبینی ممکن است به ما کمک کند از موقعیتهایی که میدانیم سوگیری پیشبینی رخ میدهد، اجتناب کنیم تا از نتایج نامطلوب جلوگیری کنیم. لوینستین، اودانوهو و رابین مدل "سوگیری پیشبینی پیچیده" را برای توصیف این نوع موقعیتها پیشنهاد کردند و از مثال یک خریدار پیچیده مواد غذایی استفاده کردند که میداند نباید با معده خالی خرید کند زیرا از سوگیری پیشبینی، چه از طریق تجربه یا از طریق دانش سوگیریهای شناختی، آگاه است. اگرچه آگاهی از سوگیری پیشبینی به تنهایی نمیتواند فرآیندهای شناختی ما را تغییر دهد، اما میتواند منجر به اجرای قوانین خاصی مانند نرفتن به خرید مواد غذایی با معده خالی شود که برای اطمینان از اینکه تصمیمات کوتاهمدت ما منجر به خوشبختی بلندمدت میشود مفید است.
به عنوان مثال، در نظر بگیرید که جک میخواهد یک ماشین بخرد که یک تصمیم مالی بزرگ است. پس از خواندن این مقاله و آشنایی با سوگیری پیشبینی، جک تصمیم میگیرد که باید قبل از اجازه دادن به خود برای خرید ماشین، یک سال آن را بخواهد. به عبارت دیگر، او باید ارزش ماشین را بیشتر از پولی که برای یک سال هزینه میکند، بداند. پیشبینی آینده بر اساس یک سال خواستن ماشین به جای یک روز خواستن ماشین، شانس او را برای دقیق بودن پیشبینیهایش در مورد خود آیندهاش افزایش میدهد، حتی اگر هنوز هم کامل نباشد.
انتظار جک برای خرید ماشین مثالی است از زمانی که ما به طور مرتب پیشبینیهایی درباره خود آیندهمان انجام میدهیم، به جای اینکه یک بار این کار را انجام دهیم و فرض کنیم که آن پیشبینی ثابت خواهد ماند. روزی که جک برای اولین بار به خرید ماشین فکر کرد، ممکن است تازه ارتقاء شغلی گرفته باشد. با این حال، شش ماه بعد، ممکن است متوجه شود که افزایش حقوق به اندازه کافی خوب نبوده است که بتواند عادات خرج کردن خود را تغییر دهد. عادت کردن به پیشبینیهای آینده میتواند به جلوگیری از سوگیری پیشبینی کمک کند.
علاوه بر این، از آنجایی که سوگیری پیشبینی اغلب ناشی از احساسات شدید است، میتوانیم سعی کنیم تصمیمات خود را بر اساس شواهد برای افزایش احتمال پایداری ترجیحاتمان در طولانیمدت پایه گذاری کنیم. شواهد میتوانند از تجربه حاصل شوند یا از حقایق مانند دانستن اینکه در سال ۲۰۱۸ کمتر از ۱ نفر از هر ۱۰ نفر سیگاری بزرگسال در ایالات متحده توانستند سیگار را ترک کنند، به این معنی که شانس ما برای مقاومت در برابر طبیعت اعتیادآور سیگار کم است.
آغاز سوگیری پیشبینی
سوگیری پیشبینی، اگرچه به طور رسمی تنها در سال 2003 توسط لوینستین، اودانوهو و رابین نامگذاری و مورد تحقیق قرار گرفت، اما در کنار سایر سوگیریهای شناختی مانند فاصلهگذاری همدلی و سوگیری اجماع کاذب که از مدتها قبل توصیف شده بودند، مورد مطالعه قرار گرفته است.
لوینستین، اودانوهو و رابین میخواستند سوگیری پیشبینی را بررسی کنند زیرا معتقد بودند که این سوگیری برای بسیاری از کاربردهای اقتصادی اهمیت دارد و میتواند توضیحی شهودی و ساده برای بسیاری از پدیدههایی که در غیر این صورت توضیح دادن آنها دشوار است، ارائه دهد. کاربردهای اقتصادی که آنها روی آنها تمرکز کردند، اولاً چگونگی دست کم گرفتن شکلگیری عادت در هزینه کردن توسط مردم منجر به صرف هزینه بیش از حد در اوایل زندگی میشود بدون اینکه متوجه شویم که این امر باعث میشود به سطح مصرف بالاتر عادت کنیم و بخواهیم بیشتر «مصرف» یا هزینه کنیم، در زندگی بعدی است. دوم اینکه چگونه سوگیری پیشبینی منجر به خریدهای نادرست کالاهای بادوام میشود، زیرا ما دست کم میگیریم که ارزشهای آینده ما چقدر با ارزشهای فعلی ما متفاوت خواهد بود.
مثال ۱: هوا
سوگیری پیشبینی اغلب بر تصمیمات خرید ما تأثیر میگذارد. هنگام خرید، باید تخمین بزنیم که در آینده چه میزان سود از آن کالا خواهیم برد. با این حال، حتی چیزی به سادگی هوا میتواند بر پیشبینیهای ما تأثیر بگذارد.
مگان بوس، استاد استراتژی کسبوکار، به همراه گروهی از محققان، میخواستند بررسی کنند که آیا شرایط آب و هوایی میتواند سوگیری پیشبینی را در یک محیط پرخطر فعال کند: بازار خودرو. خودروها کالاهای بادوام هستند، به این معنی که هنگام تصمیمگیری برای خرید باید سودآوری آینده خودرو را پیشبینی کنیم.
بوس و تیمش به دادههای فروش از نمایندگیهای سراسر ایالات متحده برای خودروهای دست دوم و جدید، همراه با دادههای آب و هوایی مانند دما، پوشش ابر و بارش برف نگاه کردند.
محققان دریافتند که هوای گرم منجر به افزایش فروش خودروهای کانورتیبل، هم در ماههای گرم و خشک تابستان و هم در صورت افزایش غیر طبیعی دما در ماههای زمستان میشود. این رفتار خرید احتمالاً به دلیل سوگیری پیشبینی است، زیرا به دلیل اینکه یک روز گرم و آفتابی است، مصرفکنندگان پیشبینی میکنند که سودآوری آینده خودرویی مانند کانورتیبل که مناسب هوای تابستانی است، بیشتر از آنچه واقعاً هست، است.
الگوی مشابهی برای هوای سرد یافت شد، با افزایش فروش خودروهای چهار چرخ محرک در هوای سرد و برفی. این خودروها برای شرایط زمستانی مناسبتر هستند و مصرفکنندگان به اشتباه پیشبینی میکنند که خود آینده آنها خودرو را به اندازه خود فعلیشان ارزشگذاری میکند، بدون اینکه متوجه شوند که در حال حاضر تحت تأثیر هوا هستند.
مثال ۲: مدیریت زمان
سوگیری پیشبینی در محیط کار میتواند در مدیریت زمان نقش داشته باشد، همانطور که در مدلی که توسط مارک کافمن، استاد اقتصاد، در سال 2017 طراحی شده است، یافت میشود. کافمن پیشبینی کرد که اغلب زمانی که یک کار را بر عهده میگیریم، حالت عاطفی فعلی ما خوشبینانه است. ممکن است ابتدای هفته کاری باشد که احساس میکنیم استراحت کافی داشتهایم و انگیزه داریم. ما به اشتباه فرض میکنیم که با ادامه کار روی کار، احساس استراحت و انگیزه کافی خواهیم داشت و به همان سطح کار ادامه خواهیم داد. به دلیل سوگیری پیشبینی نادرست، در نهایت زمان زیادی را صرف بخشهای ابتدایی یک کار میکنیم زیرا فکر میکنیم میتوانیم ساعتها بیشتر کار کنیم.
کافمن برای روشن کردن نکته خود از مثالی از دانشآموزی که برای امتحان درس میخواند استفاده کرد. تصور کنید بکی، یک دانشجوی کالج، فردا امتحان میانترم دارد و ساعت ۱۰ صبح است. بکی خواب خوبی داشته و صبحانه مفصلی خورده است که باعث شده است احساس استراحت و مثبت داشته باشد. او فکر میکند میتواند تا نیمهشب درس بخواند، یعنی میتواند دو ساعت روی هر فصل صرف کند. بکی طبق این برنامه عمل میکند و قبل از رفتن به فصل بعدی، دو ساعت روی هر فصل میگذارد. با این حال، ساعت ۴ بعد از ظهر، بکی شروع به احساس خستگی، خستگی و گرسنگی میکند. یا گذراندن فصلها خیلی بیشتر طول میکشد، زیرا کیفیت کار او کاهش یافته است، یا او در نهایت تسلیم میشود، مثلاً ساعت ۶ بعد از ظهر، علیرغم اینکه دو فصل برای مطالعه باقی مانده است. بکی به اشتباه وضعیت فعلی خود را به وضعیت آینده خود منتقل کرد و بنابراین تصمیم گرفت دو ساعت روی هر فصل صرف کند که منجر به نتایج نامطلوب شد.
دیدگاه خود را بنویسید