توهم عمق توضیحی چیست؟

توهم عمق توضیحی یک سوگیری شناختی است که افراد تمایل دارند باور کنند موضوعی را بهتر از آنچه واقعاً می‌فهمند، درک کرده‌اند. این پدیده زمانی آشکار می‌شود که افراد تلاش می‌کنند در مورد موضوعی توضیح دهند و متوجه می‌شوند که دانش آن‌ها در این زمینه بسیار محدودتر از تصور اولیه‌شان است.

توهم عمق توضیحی به این معناست که ما اغلب فکر می‌کنیم در مورد موضوعات مختلف، چه ساده و چه پیچیده، درک عمیق‌تری داریم تا آن‌چه واقعاً داریم. این توهم به این معنی است که ما گمان می‌کنیم درباره موضوعات مختلف بیشتر از آن‌چه که واقعاً می‌دانیم، آگاهی داریم.

کجا این سوگیری رخ می‌دهد؟

تصور کنید یک موجود فضایی به زمین می‌آید و از شما می‌خواهد مفهوم خانه را توضیح دهید. این کار برای شما آسان است، درست است؟ احتمالاً تمام عمرتان را در خانه گذرانده‌اید و همه کسانی را که می‌شناسید هم همینطور. هر بار که پیاده‌روی می‌کنید یا رانندگی می‌کنید، حداقل ۵۰ خانه می‌بینید. توضیح خانه به موجودات فضایی باید مثل آب خوردن باشد.

با این حال، وقتی این موجود فضایی می‌نشیند تا گوش کند، متوجه می‌شوید که می‌توانید به او بگویید خانه چیست، اما نمی‌توانید چیز زیادی درباره آن‌ها توضیح دهید. آن‌ها چگونه ساخته می‌شوند؟ ما به‌عنوان شهروندان چگونه به زندگی در خانه رسیدیم؟ قیمت آن‌ها چگونه تعیین می‌شود؟ قوانین مربوط به آن‌ها چیست؟ مردم چه مدت است که در خانه زندگی می‌کنند و قبل از آن کجا زندگی می‌کردند؟ شاید بتوانید یک یا دو مورد از این سوالات خاص را پاسخ دهید، اما مطمئناً این موجود فضایی سوال‌های بیشتری خواهد داشت که نمی‌توانید پاسخ دهید. فکر کردن به این که مسکن یک مفهوم ساده است و شما در واقع خیلی کمتر از آنچه پیش‌بینی می‌کردید می‌دانید، شما را بسیار گیج می‌کند. این به دلیل توهم عمق توضیحی است: نیاز به توضیح دانش شما باعث می‌شود متوجه شوید که در واقع خیلی کمتر از آنچه فکر می‌کردید می‌دانید.

تأثیرات فردی توهم عمق توضیحی

توهم عمق توضیحی می‌تواند باعث شود تصمیم‌های مهمی را بر اساس اطلاعات محدودی بگیرید، زیرا شما مدام باور دارید که اطلاعات بسیار بیشتری برای کار کردن دارید تا آنچه واقعاً در اختیار دارید. در نتیجه اطلاعات محدود اما قانع‌کننده، ممکن است نسبت به یک مفهوم جدید احساس اشتیاق و هیجان کنید. شاید یک علت جدیدی پیدا کرده‌اید که تصمیم به حمایت از آن گرفته‌اید یا کلاسی جدیدی که ناگهان علاقه‌مند به دنبال کردن آن شده‌اید. با این حال، وقتی از شما خواسته می‌شود علت مبارزه خود یا کلاسی که برای ثبت‌نام انتخاب کرده‌اید را توضیح دهید، ممکن است برای یافتن کلمات مناسب دچار مشکل شوید. در این موارد، تصمیمات و گرایش‌های شما اغلب بر اساس احساسات بیشتر از تفکرات عمیق است، که با توانایی ضعیف شما در توضیح آن‌ها مشخص می‌شود. اگر به طور مداوم انتخاب‌های خود را بر اساس احساسات آنی خود انجام می‌دهید، به سمت اهداف یا عللی که نمی‌توانید به طور عمیق توضیح دهید و کاملاً درک نمی‌کنید، ممکن است متوجه شوید که ارزش‌های شما توسط انتخاب‌های زندگی‌تان به درستی نشان داده نشده است.

تأثیرات سیستماتیک توهم عمق توضیحی

به طور کلی، مردم اغلب نظرات قوی درباره موضوعاتی دارند که در مورد آن‌ها اطلاعات محدودی دارند، که باعث می‌شود جنبش‌های اجتماعی و سیاسی افراد زیادی را پشت سر خود داشته باشند که درک محدودی از آنچه برای آن مبارزه می‌کنند دارند. در واقع، مطالعات نشان می‌دهد افرادی که نسبت به یک علت خاص پرشورتر هستند، اغلب کمتر در مورد آن می‌دانند. زمانی که فیلیپ فرنباخ، دانشمند شناختی، و همکارانش یک سوال علمی در مورد غذاهای اصلاح‌شده ژنتیکی را از گروهی از مردم پرسیدند و سپس از آن‌ها پرسیدند که چقدر شدیداً طرفدار یا مخالف غذاهای اصلاح‌شده ژنتیکی هستند، دریافت که افرادی که پاسخ علمی را اشتباه داده بودند، اغلب نسبت به هر طرفی که حمایت می‌کردند، پرشورتر بودند.

در حوزه سیاسی ما، مسائل اغلب بر اساس "طرفدار یا مخالف" به شدت مورد بحث قرار می‌گیرند، با دو طرف مقابل. در حالی که اکثر مردم می‌توانند دلیل به دلیل ذکر کنند که ممکن است طرفدار یا مخالف یک علت خاص باشند، افراد کمتری می‌توانند مسئله مورد نظر را با وضوح توضیح دهند. فکر کردن به این که ما چیزها را بسیار بیشتر از آنچه واقعاً می‌فهمیم درک می‌کنیم، متأسفانه باعث می‌شود قبل از این که مسئله را به طور کامل درک کنیم، به این نتیجه برسیم که از کدام طرف حمایت کنیم. همانطور که می‌بینید، این سوگیری به طور غیرضروری باعث ایجاد اختلاف و فقدان اجماع در جامعه می‌شود.

چرا توهم عمق توضیحی رخ می‌دهد: 

کوری تغییر

کوری تغییر تمایل انسان به نادیده گرفتن تغییرات ظاهری است زمانی که تغییر توسط محرک‌های بصری دیگر مختل می‌شود. برای مثال، اگر تصویری از یک دوچرخه را ببینید، سپس ناگهان چیز دیگری را ببینید، متوجه نخواهید شد که آیا تصویر دوچرخه با کمی تفاوت نسبت به قبل بازگشته است یا خیر.

به نوعی، کوری تغییر به این دلیل کمک می‌کند که ما در مورد انواع مختلف مفاهیم بسیار کمتر از آنچه فکر می‌کنیم می‌دانیم. وقتی چیزی جلوی چشم ما نیست، ما نسبت به بسیاری از ویژگی‌های آن کور می‌شویم و همچنین نسبت به کوری خودمان کور هستیم. این موضوع به طور خاص با دوچرخه‌ها در آزمایش دیگری ثابت شد که در آن فرنباخ و همکارانش از مردم پرسیدند که چقدر در مورد دوچرخه‌ها می‌دانند. همانطور که می‌توانید پیش‌بینی کنید، بسیاری از افراد مورد آزمایش پیش‌بینی کردند که دانش بالایی دارند. با این حال، پس از درخواست از آن‌ها برای کشیدن یک دوچرخه ساده، همه نقاشی‌های آن‌ها در مقایسه با دوچرخه‌های واقعی بسیار نادرست بود، که عمدتاً به دلیل کوری تغییر بود. متأسفانه، هنگامی که اطلاعات مستقیماً جلوی چشم ما نیست، خاطرات و مفاهیم ما از آن در بهترین حالت لرزان است، اما اعتماد به نفس ما همچنان دست نخورده است.

توهم سطوح

توانایی توصیف سطوح مختلف یک مورد یا مفهوم، درک ما را از میزان دانسته‌هایمان درباره آن افزایش می‌دهد. برای مثال، اگر از شما خواسته شود توضیح دهید که یک کامپیوتر چگونه کار می‌کند، ممکن است با فهرست کردن قسمت‌های مختلف آن شروع کنید: صفحه نمایش، ماوس، کیبورد و مادربرد وجود دارد. اگر بتوانید به سطح بعدی بروید و توصیف کنید که یک کیبورد چه کاری انجام می‌دهد یا چه شکلی دارد، ممکن است باور کنید که می‌توانید به عمق بیشتری بروید و بنابراین چیزهای زیادی می‌دانید. با این حال، اگر هنوز نمی‌توانید توضیح دهید که چگونه این قسمت‌ها با هم کار می‌کنند تا کامپیوتر کار کند، در واقع نمی‌توانید کامپیوترها را توضیح دهید.

اطلاعات گسسته

بر خلاف حقایق یا دانش فرایند، توضیحات پایان گسسته‌ای ندارند و در عمل ممکن است تا زمانی که مخاطب به درک برسد متوقف نشوند. در حالی که برای ما واضح است که آیا یک واقعیت را می‌دانیم یا خیر، و اینکه آیا می‌توانیم یک فرآیند را توصیف کنیم یا خیر، به عنوان مثال به یک هدف نهایی می‌رسد، دانش توضیحی به پایان طبیعی نمی‌رسد. به همین دلیل، هر چیزی که بتوانید شروع به توضیح آن کنید، شما را به این باور می‌رساند که آن را درک می‌کنید حتی اگر توضیح اصلاً درست یا جامع نباشد.

نادر بودن

در نهایت، توهم عمق توضیحی به این دلیل رخ می‌دهد که ما به سادگی چیزها را به ندرت توضیح می‌دهیم. اگر به آخرین باری که به کسی یک واقعیت گفته‌اید یا به کسی یک فرآیند را آموزش داده‌اید فکر کنید، احتمالاً اخیراً از آخرین باری که یک مفهوم را توضیح داده‌اید گذشته است. ما اغلب دلایلی را ارائه می‌دهیم که از یک علت حمایت می‌کنیم یا آن را محکوم می‌کنیم، اما به ندرت آن علت را با جزئیات توضیح می‌دهیم. در نتیجه، این منجر به درک کلی بدتر و تمرین و مهارت کمتر در توضیحات می‌شود - یک چرخه معیوب کلاسیک.

چرا توهم عمق توضیحی مهم است؟

توهم عمق توضیحی اهمیت زیادی دارد زیرا نشان می‌دهد که بسیاری از جنبه‌های جامعه بر اساس جهل بنا شده‌اند و زیربنای بسیاری از اختلافات، ادعاهای نادرست است. در حالی که بسیاری از مردم فکر می‌کنند که در زمینه‌های خاصی متخصص هستند، وقتی از آن‌ها خواسته می‌شود دیدگاه‌های خود را توضیح دهند، اغلب ساکت می‌شوند. توهم عمق توضیحی به ما نشان می‌دهد که توضیح بیشتر - و کمتر "دلیل‌ آوردن" و بحث - می‌تواند به جامعه ما در ایجاد اجماع، درک و دانش عمیق‌تر کمک کند.

چگونه از آن جلوگیری کنیم؟

بار بعدی که چیزی جدید یاد گرفتید، از خودتان بخواهید که مفهوم را با صدای بلند برای خود یا شخص دیگری توضیح دهید قبل از اینکه نظر قوی در مورد آن ایجاد کنید. سوالات دیگران را بپذیرید یا پیش‌بینی کنید که سوالات آن‌ها ممکن است چه باشد. در حین انجام این کار، به دنبال پاسخ باشید و خود را از کشف اطلاعات بیشتر دور نکنید. متأسفانه، آگاه‌ترین افراد کمترین علاقه را به موضوعات دارند، زیرا آن‌ها جنبه‌های مختلف و عوامل دخیل را به خوبی درک می‌کنند. قبل از اینکه شور و اشتیاق شما درک شما را تحت الشعاع قرار دهد و به یک پست نفرت‌انگیز در فیس‌بوک تبدیل شود، تمرین کنید که مفاهیم را با صدای بلند توضیح دهید و شکاف‌های دانش خود را پیدا کنید.

 از کجا شروع شد؟

توهم عمق توضیحی مفهومی است که در سال 2002 توسط لئونید روزنبلت و فرانک کیل، پژوهشگران دانشگاه ییل، مطرح شد. این دو محقق با انجام یک آزمایش جالب، به کشف این پدیده شناختی پرداختند.

در این آزمایش، از دانشجویان دانشگاه ییل خواسته شد تا درک خود را از اشیاء روزمره مانند چرخ خیاطی، تلفن همراه و زیپ ارزیابی کنند. پس از این ارزیابی اولیه، از دانشجویان خواسته شد تا توضیح مفصلی درباره نحوه کارکرد این اشیاء ارائه دهند. پس از اتمام این توضیحات، مجدداً از آن‌ها خواسته شد تا درک خود را ارزیابی کنند.

نتایج این آزمایش بسیار جالب بود. شرکت‌کنندگان پس از تلاش برای توضیح عملکرد اشیاء، درک خود را به طور قابل توجهی کمتر ارزیابی کردند. این نشان‌دهنده‌ی شکاف بزرگی بین دانش درک‌شده‌ی افراد و توانایی واقعی آن‌ها در بیان آن بود.

یافته‌های این تحقیق در مقاله‌ای با عنوان "محدودیت‌های سوء تفاهم‌شده‌ی دانش عامیانه: توهم عمق توضیحی" منتشر شد. این تحقیق پایه و اساس مطالعات بعدی در مورد این سوگیری شناختی و تأثیرات آن بر حوزه‌های مختلف از روانشناسی تا جامعه‌شناسی و فراتر از آن را بنا نهاد.

به عبارت ساده‌تر، این پژوهش نشان داد که ما اغلب فکر می‌کنیم درک عمیقی از چیزها داریم، در حالی که وقتی سعی می‌کنیم آن‌ها را توضیح دهیم، متوجه می‌شویم که دانش ما بسیار کمتر از آن چیزی است که فکر می‌کردیم. این پدیده، که به توهم عمق توضیحی معروف شد، نشان می‌دهد که ما اغلب به دانش خود بیش از حد اعتماد می‌کنیم و توانایی توضیح دادن مفاهیم را دست کم می‌گیریم.

چرا این یافته مهم است؟ این کشف به ما کمک می‌کند تا بهتر بفهمیم چرا در بسیاری از بحث‌ها و مباحثات، افراد با وجود داشتن اطلاعات متفاوت، به نتیجه مشترکی نمی‌رسند. همچنین، این پدیده نشان می‌دهد که چقدر مهم است که قبل از اظهار نظر قطعی در مورد یک موضوع، به دنبال درک عمیق‌تری از آن باشیم.

مثال 1 - تصمیم‌گیری عجولانه

فرض کنید اطلاعاتی درباره یک برنامه‌ی تحصیلات تکمیلی جدید پیدا می‌کنید که به نظر می‌رسد برای شما بسیار مناسب است. شعار و تکنیک‌های بازاریابی آن با ارزش‌های نوآوری، بهبود جامعه و تنوع شما همسو است. این برنامه در شهری واقع شده که همیشه آرزو داشتید به آنجا نقل مکان کنید و فارغ‌التحصیلان اخیر آن در مشاغل موفقی در زمینه‌های مختلفی که قطعا می‌توانید در آینده خود ببینید، مشغول به کار شده‌اند. شما در حال حاضر شروع به پر کردن فرم درخواست کرده‌اید و شروع به گفتن هیجان خود به دوستان و خانواده خود می‌کنید.

ناگهان یکی از دوستان شما تماس می‌گیرد و از شما می‌خواهد که بیشتر در مورد برنامه به او بگویید. شما شروع به بیان دلایلی می‌کنید که می‌خواهید بروید: این شهر عالی است، فارغ‌التحصیلان مشهوری دارد و وب‌سایت آن واقعاً با ارزش‌های شما همخوانی دارد.

دوست شما می‌گوید: "نه، نه، نه، من می‌خواهم خود برنامه را توضیح دهی. قرار است چه چیزی یاد بگیری؟ این برنامه در واقع شما را برای چه کاری آموزش می‌دهد؟"

اغلب، موضوعات و مفاهیم زمانی ما را جذب می‌کنند که سریع فکر می‌کنیم و هیجان زیادی داریم، به این معنی که احساسات ما لزوماً به توضیح مختصر تبدیل نمی‌شوند. در این موارد، ممکن است بدون فکر کردن تصمیم‌های عجولانه بگیریم و درخواست توضیح دادن از ما می‌تواند واقعاً به ما کمک کند تا با افکار خود ارتباط برقرار کنیم.

اگر دوست شما نبود، قبل از اینکه بفهمید، ممکن است هزاران دلار برای یک برنامه‌ی تحصیلات تکمیلی که حتی آن را به طور کامل درک نمی‌کنید، هزینه کنید. تنها تلاش برای توضیح برنامه می‌تواند شما را به واقعیت خود بازگرداند و شما را به تحقیق بیشتر ترغیب کند.

مثال 2 - افراط‌گرایی سیاسی

در یک مطالعه توسط فیل فرنباخ و همکارانش، از شرکت‌کنندگان پرسیده شد که چه علل سیاسی به دل آن‌ها نزدیک است و سپس از آن‌ها خواسته شد تا دلایل حمایت خود را بیان کنند. پس از آن، آزمایش‌کنندگان پیشنهاد کردند که به نمایندگی از شرکت‌کنندگان به یک گروه طرفداری برای این علل خاص پول اهدا کنند و اغلب شرکت‌کنندگان موافقت کردند.

در آزمایش دوم، از شرکت‌کنندگان پرسیده شد که چه علل سیاسی به دل آن‌ها نزدیک است و سپس از آن‌ها خواسته شد تا به سادگی این علل را به طور مفصل توضیح دهند. پس از آن، یک بار دیگر، آزمایش‌کنندگان پیشنهاد کردند که به نمایندگی از شرکت‌کنندگان به یک گروه طرفداری برای این علل خاص پول اهدا کنند. با این حال، در این آزمایش، مردم تا حد زیادی پیشنهاد آزمایش‌کنندگان را رد کردند. پس از توضیح علل، شرکت‌کنندگان اغلب متوجه شدند که در واقع به اندازه آنچه فکر می‌کردند در مورد این موضوعات اطلاعات ندارند و ترجیح می‌دهند قبل از دادن پول به این مسائل عمیق‌تر بپردازند.

در حالی که در حالت اول، پرسیدن برای فکر کردن با یک طرف، دیدگاه‌های قبلی شرکت‌کنندگان را تأیید می‌کرد، درخواست توضیح یک دیدگاه کلی‌تر در آزمایش دوم باعث شد شرکت‌کنندگان دو بار در مورد حمایت از یک علت فکر کنند. همانطور که می‌بینید، تمرکز فضای سیاسی ما بر بحث و استدلال به جای توضیح کامل، اغلب دیدگاه‌های قبلی مردم را تأیید می‌کند و باعث افراط‌گرایی و تفرقه می‌شود.