در بیشتر تاریخ بشر، مفهوم "ادب" به عنوان یکی از ویژگیهای اصلی افراد خوب و متمدن شناخته شده است. با این حال، در دوران اخیر، ادب مورد تردید و پرسش قرار گرفته است. اگرچه ممکن است آن را به طور کامل رد نکنیم، اما معمولاً به عنوان اولین گزینه برای توصیف دلایل علاقه یا تحسین نسبت به کسی انتخاب نمیشود. گاهی اوقات، "ادب" حتی ممکن است معنایی کاملاً برعکس مفاهیم سنتی خود پیدا کند و به عنوان نشانهای از بیصداقتی و رفتار غیر واقعی تلقی شود. افراد مودب ممکن است به عنوان افرادی ساختگی و حتی بیادب شناخته شوند.
آنچه واقعاً افراد مودب و صریح را از هم متمایز میکند، دانش آداب معاشرت نیست. تفاوت آنها در انتخاب چاقو در یک شام رسمی، زمان استفاده از کلمات "لطفا" و "متشکرم" یا نحوه نگارش دعوتنامه عروسی خلاصه نمیشود. بلکه تفاوت اصلی در باورهای متفاوت آنها درباره ماهیت انسان است. افراد مودب و صریح به دلیل دیدگاههای متفاوت نسبت به جهان، رفتارهای متفاوتی از خود نشان میدهند. برخی از اختلافات ایدئولوژیک اصلی بین این دو گروه عبارتند از:
خوبی ذاتی در مقابل گناه طبیعی
افراد صریح معتقدند که بیان صادقانه خود مهم است، زیرا اساساً به قابل قبول بودن افکار و احساسات خود برای جهان اطمینان دارند. ممکن است احساسات و نظرات واقعی آنها هنگام بیان شدن تکاندهنده باشد، اما بدتر از آن نیست. این افراد صریح فرض میکنند که آنچه صادقانه بیان میشود هرگز انتقامجویانه، منزجرکننده، خستهکننده یا بیرحم نیست. از این نظر، فرد صریح خود را کمی شبیه به کودکان میبیند: کسی که با خوبی ذاتی و اصلی مورد لطف قرار گرفته است.
حتی محتاطترین افراد در زمینه آداب معاشرت معمولاً فکر نمیکنند که محدودیتهای ادب در مورد کودکان بسیار کوچک اعمال میشود. اگر آنها بگویند پاستا یوک است یا راننده تاکسی سرش شبیه یک ماهی قرمز عجیب است، این حرفها خندهدار به نظر میرسند تا آزاردهنده. فرد صریح از این خوشبینی کودکانه در رویکرد بدون محدودیت خود نسبت به خودش بهره میبرد.
در مقابل، فرد مودب با شک و تردید جدی نسبت به خود و انگیزههایش عمل میکند. آنها احساس میکنند که بسیاری از آنچه احساس و میخواهند خیلی خوب نیست. آنها با خواستههای تاریک خود در ارتباط هستند و میتوانند آرزوهای گذرای خود برای آسیب رساندن یا تحقیر افراد خاص را احساس کنند. آنها میدانند که گاهی اوقات کمی نفرتانگیز هستند و نمیتوانند میزان توهینآمیز و ترسناک بودن خود برای دیگران را فراموش کنند. بنابراین آنها برای محافظت از دیگران در برابر آنچه میدانند در درون آنهاست، یک استراتژی عمدی را آغاز میکنند. این دروغ گفتن نیست. آنها صرفاً میفهمند که "خود بودن" یک تهدید است که باید برای جلوگیری از تجربه دیگران، به ویژه هر کسی که ادعا میکنند به آنها اهمیت میدهند، زحمات زیادی بکشند.
بهطور پارادوکسیکال، فرد مودبی که نسبت به طبیعت خود بدبین است، در واقع رفتار وحشتناکی با کسی ندارد. آنها به قدری از جنبههای ناخوشایند خود آگاه هستند که تأثیر خود را بر جهان به حداقل میرسانند. شک و تردید فوقالعاده آنها نسبت به خودشان است که به آنها کمک میکند در زندگی روزمره به طور غیرمعمولی دوستانه، قابل اعتماد و مهربان باشند.
غریبه شبیه من است در مقابل غریبه دیگری است
فرد صریح با این فرضیه جذاب عمل میکند که در اصل افراد دیگر بسیار شبیه به او هستند؛ این میتواند آنها را بسیار اجتماعی کند و به آنها اجازه میدهد تا صمیمیتهای شگفتانگیزی را در سراسر موانع اجتماعی با سرعت بالا ایجاد کنند. وقتی آنها دوست دارند به یک قطعه موسیقی خاص با صدای بلند گوش دهند، آن را بدیهی میدانند که شما هم همین کار را میکنید. آنها به طور متناظر از نشانههای کمتر آشکار درباره برخی از احساسات ناهماهنگ که ممکن است در ذهن افراد دیگر رخ دهد، بیتفاوت هستند: اگر کسی در یک جلسه کمی ساکت باشد، به ذهن فرد صریح نمیرسد که نگران باشد که ممکن است چیزی اشتباه گفته باشد یا موقعیت را اشتباه قضاوت کرده باشد.
از سوی دیگر، فرد مودب از این فرض شروع میکند که دیگران احتمالاً صرف نظر از نشانههای بیرونی، از نظر داخلی در مکانهای کاملاً متفاوتی قرار دارند. بنابراین رفتار آنها محتاط، محتاط و پر از سوال است. آنها به طور صریح با دیگران چک میکنند تا میزان تجربیات و دیدگاههای خود را بسنجند؛ اگر احساس سرما میکنند، بسیار به این احتمال زنده هستند که شما ممکن است احساس گرمای کامل داشته باشید و بنابراین از شما میپرسند که آیا اشکالی ندارد که پنجره را ببندند. آنها میدانند که ممکن است شما از شوخیای که آنها میدانند خندهدار است یا اینکه ممکن است نظرات سیاسی صادقانهای داشته باشید که کاملاً با نظرات آنها متفاوت است. آنها آنچه برای خودشان اتفاق میافتد را راهنمای آنچه ممکن است برای شما اتفاق بیفتد در نظر نمیگیرند. آداب و رسوم آنها بر اساس احساس شدید شکافی است که میتواند انسانها را از یکدیگر جدا کند.
استحکام در مقابل آسیبپذیری
فرد صریح با این احساس زیربنایی کار میکند که افراد دیگر تا حد زیادی از نظر داخلی بسیار قوی هستند. احساس نمیشود که اطرافیان دائماً در آستانه شک و تردید و خود نفرتی هستند. فرد صریح فرض میکند که اگوی همه به اندازه کافی بزرگ و قوی است. آنها حتی ممکن است شک کنند که اگر کسی را به خاطر چیزهای کوچک تحسین کنید، فقط باعث تورم غرور آنها به نسبتهای نامناسب و خطرناک خواهید شد.
فرد مودب از یک فرض متضاد شروع میکند که همه ما دائماً تنها چند میلیمتر با فروپاشی درونی، ناامیدی و خود نفرتی فاصله داریم. صرف نظر از اینکه ممکن است چقدر اعتماد به نفس داشته باشیم، ما علیرغم تحسین و شناخت بیرونی، نسبت به احساس ناخوشایندی و مورد استفاده قرار گرفتن آسیبپذیر هستیم. هر قطعه از بیتوجهی، هر سکوت یا کلمه کمی تند یا بیملاحظه ظرفیت عمیقی برای آسیب رساندن دارد. همه ما بدون پوست در اطراف راه میرویم. آنها میدانند که هر کسی که با او برخورد میکنیم، ظرفیت زیادی برای آسیب رساندن به ما با آنچه ما احمقانه و ناعادلانه به عنوان "چیزهای کوچک" به آن اشاره میکنیم، دارد.
به احتمال زیاد تفاوت اساسی زیربنایی در نگرش نسبت به پول و عشق در زمینه کار وجود دارد. برای فرد صریح، پول عنصر حیاتی است که ما از افراد دیگر در زندگی حرفهای خود میخواهیم. بنابراین آنها احساس نیاز زیادی نمیکنند - برای مثال در موقعیتهای خدماتی - برای ابراز قدردانی یا تلاش برای ایجاد ظاهری از برابری با یک کارمند. فرد صریح احساس میکند که پیشخدمت یا فرد پشت میز اجاره خودرو نیازی خاص به مهربانی علاوه بر پولی که از معامله دریافت خواهد کرد، ندارد.
با این حال، فرد مودب میداند که ما بخش زیادی از خود را در کار خود قرار میدهیم و به همان اندازه که به پول نیاز داریم، به احترام و نوعی عشق از آنها نیاز داریم. بنابراین آنها از نیاز اضافی برای کمک به لبخند و یک یا دو کلمه خوشایند به فردی که پاسپورت آنها را مهر میزند یا ملحفههای هتل را عوض میکند آگاه خواهند بود. این افراد البته برای پول کار خود را انجام میدهند، اما پرداخت هرگز گرسنگی عاطفی برای احساس مفید بودن و قدردانی شدن توسط شخص دیگری را باطل نمیکند، هر چقدر هم که برخورد ممکن است کوتاه و کاربردی به نظر برسد.
خودباوری در مقابل تردید در خود
فرد صریح دارای درجه بالایی از اعتماد به نفس در توانایی خود برای قضاوت سریع و بلندمدت در مورد درست یا غلط بودن یک موقعیت خاص است. آنها احساس میکنند میتوانند تشخیص دهند چه کسی خوب یا بد رفتار کرده است یا اینکه مسیر مناسب عمل در مورد یک دوراهی چیست. بخشی از صراحت آنها بر این تصور استوار است که آنها میتوانند به سرعت مزایای هر موقعیتی، شخصیت دیگران و ماهیت واقعی تعهدات خود را درک کنند.
فرد مودب در همه این جبههها کمتر مطمئن است. آنها آگاه هستند که آنچه امروز به شدت به آن اعتقاد دارند ممکن است چیزی نباشد که هفته آینده به آن فکر کنند. آنها میدانند که ایدههایی که برای آنها عجیب یا گمراهکننده به نظر میرسند، میتوانند تلاشهایی برای بیان مفاهیمی باشند که واقعاً برای افراد دیگر مهم هستند و ممکن است خودشان با گذشت زمان به آنها برسند. آنها میبینند که ذهن خودشان ظرفیتهای زیادی برای خطا دارد و تحت تأثیر خلق و خوی نامحسوس قرار میگیرد که آنها را گمراه میکند - بنابراین تمایل دارند بیانیههایی را که نمیتوان پس گرفت یا دشمنانی ایجاد کرد که ممکن است بعداً تصمیم بگیرند که ارزش احترام دارند، بیان نکنند.
فرد مودب به استفاده از زبان نرمکننده و محتاط و خودداری از انتقاد تا حد امکان تمایل دارد. آنها پیشنهاد میکنند که یک ایده ممکن است کاملاً درست نباشد. آنها میگویند که یک پروژه جذاب است، اما ممکن است نگاه کردن به گزینههای جایگزین نیز جالب باشد. آنها در نظر میگیرند که یک مخالف فکری ممکن است یک نکته داشته باشد. آنها فقط دروغ نمیگویند یا از تصمیمات سخت فرار نمیکنند. رفتار آنها نشانهای از یک باور ظریف و هوشمندانه است که تعداد کمی از ایدهها کاملاً بدون ارزش هستند، هیچ پیشنهادی 100 درصد اشتباه نیست و تقریباً هیچ کس کاملاً احمق نیست. آنها با تصوری از جهان کار میکنند که در آن خوب و بد به طرز شیطانی در هم تنیده شدهاند و در آن قسمتهایی از حقیقت همیشه در لباسهای ناآشنا در افراد غیرمنتظره ظاهر میشوند. ادب آنها یک پاسخ منطقی و دقیق به پیچیدگی است که آنها در خود و در جهان شناسایی میکنند.
هم فرد صریح و هم فرد مودب درسهای مهمی برای آموزش به ما دارند. اما ممکن است در این مقطع از تاریخ، خرد متمایز فرد مودب باشد که بیشتر آماده کشف مجدد و بیان است - و ممکن است قدرتمندترین تأثیر را برای کاهش برخی از پیامدهای بیرحمانه و ضد بهرهوری ایدئولوژی صریح حاکم داشته باشد.
دیدگاه خود را بنویسید