اینکه دیگران شما را فردی مورد اعتماد بدانند، نشانه‌ای از شخصیت قوی شماست؛ کسی که دوستان در شرایط دشوار بی‌درنگ به او پناه می‌برند، بی‌شک فردی همدل، سخاوتمند و پذیرا است.

اما ممکن است دریابیم که با وجود بهترین نیّت‌ها، دیگران چنین تصوری از ما ندارند. وقتی مستقیم می‌پرسیم چه مشکلی هست، تلاش می‌کنند ظاهر شاد نشان دهند و اصرار می‌کنند که همه چیز خوب است. می‌دانیم که اینطور نیست، اما آن‌ها هم تمایلی به بازگویی مشکلات ندارند. در نتیجه احساس تنهایی و درماندگی می‌کنیم.

دلایل موجهی وجود دارد که افراد قبل از اعتماد کردن محتاطانه عمل می‌کنند. یک رازدار ممکن است متکبر، ترسو، احساساتی، اضطراب‌آور یا اخلاق‌گرا باشد. خطر تحقیر بسیار بالاست. برای اعتماد کردن، باید اطمینان قوی‌ای داشته باشیم که طرف مقابل فردی درک‌کننده، مهربان و دلسوز است. اما حتی اگر خود را آماده چنین نقشی می‌دانیم، چگونه می‌توانیم این توانایی را به دیگران نشان دهیم؟

روش تقریباً ساده‌لوحانه، تأکید مستقیم است. ممکن است بگوییم: نگران نباش، قضاوت نمی‌کنم یا به سادگی بگوییم: می‌توانی به من بگویی، من درکت می‌کنم. با وجود حسن نیت، این جملات معمولاً مؤثر نیستند، زیرا به ترس اصلی که ممکن است با وجود گفته‌های ما، باز هم از جزئیات افشاگری‌ها ناراحت یا آزرده شویم، رسیدگی نمی‌کنند.

رویکرد ماهرانه‌تری نیازمند شجاعت بیشتری از جانب ماست. شامل پذیرش منظم مسائل دشوار، آزاردهنده و حتی شرم‌آور شخصی می‌شود. با افشای آسیب‌پذیری‌های خود، به دیگران اجازه می‌دهیم تا برخی از ترس‌های پنهان خود را به اشتراک بگذارند. افشای ما بسیار موثرتر از ادعای کلی اعتمادپذیری است، زیرا از درون می‌دانیم حمل یک راز وحشتناک و ترس از واکنش دیگران چه حسی دارد. ما در عمل نشان می‌دهیم که به آن‌ها پشت نمی‌کنیم، زیرا به آن‌ها اعتماد کرده‌ایم که به ما پشت نکنند.

فرآیند ایجاد اعتماد اغلب تدریجی است: با افشای جزئیات کوچک و کم‌اهمیت شروع می‌کنیم و طرف مقابل نیز شروع به اشتراک‌گذاری می‌کند. سپس با جسارت بیشتری به افشای مسائل مهم‌تر و حساس‌تر می‌پردازیم که ممکن است غیرقابل قبول تلقی شود. این کار به طرف مقابل اعتماد می‌دهد تا قلب خود را بیشتر باز کند.

ایده اصلی این است که برای نشان دادن خود به عنوان شنونده‌ای همدل و قابل اعتماد، باید آسیب‌پذیری‌های خود را آشکار کنیم: شکست‌های خود را به اشتراک بگذاریم تا دیگران بتوانند از شکست‌های خود بگویند؛ دردهای خود را بیان کنیم تا آن‌ها بتوانند دردهای خود را اعتراف کنند؛ و اشتباهات بزرگ خود را بپذیریم تا نشان دهیم که در برابر اشتباهات دیگران قضاوت‌گر نخواهیم بود.

برای ایجاد دوستی واقعی، صرفاً ادب و همدردی کافی نیست. باید ریسک کنیم و خود را در معرض آسیب‌پذیری قرار دهیم. با افشای ضعف‌های خود، به دیگران اجازه می‌دهیم بدون ترس از قضاوت، اسرار خود را با ما در میان بگذارند. در این فضای اعتماد متقابل است که دوستی عمیق و پایدار شکل می‌گیرد.