یکی از عجیب‌ترین تمرین‌هایی که همه‌ی ما برای یادگیری تفکر مؤثر باید انجام دهیم، این است که به طور مرتب تصور کنیم که ممکن است کاملاً اشتباه کنیم. اندیشمند خوب تا حد زیادی در وهله‌ی اول و مهم‌تر از همه، یک شکاک است.

شکاکیت به عنوان یک جنبش فلسفی جدلی در یونان باستان در قرن چهارم پیش از میلاد آغاز شد (که از کلمه‌ی یونانی «اسکپسیس» به معنای پرسش یا بررسی گرفته شده است) و بر نشان دادن اینکه ذهن ما تا چه حد می‌تواند غیرقابل اعتماد باشد، در هر دو مقیاس کوچک و بزرگ تمرکز داشت. پیرو، بنیان‌گذار صریح‌المرام جنبش شکاکیت، دوست داشت اشاره کند که خوک معمولی باهوش‌تر، تیزتر، مهربان‌تر و قطعاً شادتر از همتای انسان خود است.

شکاکان مجموعه‌ای از اختلالات شناختی و نقاط کور را شناسایی کردند که گریبان‌گیر گونه‌ی ماست. آن‌ها استدلال می‌کردند که ما قضاوت‌های به‌شدت بدی در مورد فواصل داریم، به طرز وحشتناکی در مورد اینکه یک جزیره‌ی دور یا کوه چقدر ممکن است دور باشد، اشتباه می‌کنیم و به راحتی با تغییرات کوچک نور و رطوبت هوا فریب می‌خوریم. حس زمان ما بسیار غیر دقیق است و عمدتاً تحت تأثیر تازگی یا آشنایی اتفاقات، به جای مدت زمان دقیق وقوع آن‌ها، قرار دارد. ما بیش از حد و به طور نادرستی تمایل داریم. تمایلات جنسی ما بر حس اولویت‌بندی ما ویرانی به بار می‌آورد. کل ارزیابی ما از جهان می‌تواند بر اساس میزان آبی که نوشیده‌ایم یا خوابی که داشته‌ایم، تغییر کند. ابزار تفسیری ما از واقعیت، یعنی حدود ۱۲۶۰ سانتی‌متر مکعب ماده‌ی خاکستری مغز، تمایل خیانت‌آمیزی به ارائه برداشت‌های اشتباه دارد.

برای شکاکان، درک این موضوع که ذهن ما ممکن است بارها ما را فریب دهد، آغاز تنها نوع هوشمندی‌ای است که ما هرگز قادر به آن نیستیم. همانطور که هرگز به اندازه‌ای که تصور نمی‌کنیم احمق هستیم، احمق نیستیم.

ما با کشف برخی از راه‌هایی که ذهن ما انکار می‌کند، دروغ می‌گوید، طفره می‌رود، فراموش می‌کند، وسواس پیدا می‌کند و ما را به سمت اهدافی سوق می‌دهد که رضایت اولیه‌ی ما را برآورده نمی‌کند، اولین قدم‌ها را به سوی هوشمندی مؤثر برمی‌داریم. آمادگی برای کاهش بدترین حماقت‌های روزمره، به بالاترین نوع هوشمندی که ما هرگز قادر به آن باشیم، کمک می‌کند.

بخشی از تفکر مؤثر، در یک سطح، دانستن احتمال بالای این است که ما به خوبی فکر نمی‌کنیم و بنابراین با فروتنی عمیق و درک ترفندهای خاص ذهنمان پیش می‌رویم: این ذهن ممکن است خسته باشد اما از آن بی‌خبر باشد، ممکن است تحت تأثیر احساسات باشد اما مطمئن باشد که آرام است، ممکن است در حال قضاوت یک موقعیت در زمان حال بر اساس تعصبی باشد که ناخودآگاه در دوران کودکی شکل گرفته است.

خوب فکر کردن به معنای تلاش برای اعمال تدابیری است که بتواند بدترین تمایلات ما را کاهش دهد: همیشه روی تصمیمات مهم خوابیدن؛ همیشه اطمینان حاصل کردن از اینکه هنگام تفکر عمیق به اندازه‌ی کافی غذا و آب خورده‌ایم؛ همیشه تلاش برای دفاع از دیدگاه مخالف دیدگاهی که در ابتدا و از نظر احساسی به آن جذب می‌شویم؛ همیشه زیر سوال بردن احساساتمان به جای تسلیم شدن در برابر هیجانات آن‌ها.

تعهد به شکاکیت، رویکرد ما به تعاملات اجتماعی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. افراد فاقد روحیه‌ی شکاکیت، ایمان راسخی به توانایی خود در قضاوت سریع و بلندمدت در مورد درستی و نادرستی موقعیت‌های خاص دارند. آن‌ها احساس می‌کنند می‌توانند به سرعت تشخیص دهند چه کسی درست یا نادرست عمل کرده است و یا بهترین مسیر برای حل یک معضل کدام است. همین باور است که به آن‌ها انرژی می‌دهد تا بلافاصله از آنچه به نظر حماقت آشکار می‌رسد، خشمگین شوند، روابط خود را با افرادی که از دست‌شان عصبانی شده‌اند، برهم زنند و یا با تأکید بر مخالفت خود، فرد مقابل را با الفاظی نظیر احمق، دیو یا دروغگو مورد خطاب قرار دهند. چنین افرادی پس از بیان کلام خود، می‌دانند که امکان پس گرفتن آن وجود ندارد، اما در واقع تمایلی هم به این کار ندارند. بخشی از صراحت‌شان ناشی از این تصور است که می‌توانند به سرعت ماهیت هر موقعیت، شخصیت دیگران و تعهدات واقعی خود را درک کنند.

با این حال، فرد شکاک آموخته است که در تمامی این زمینه‌ها محتاط باشد. آن‌ها آگاهند که ممکن است شدت احساسات امروزشان در هفته‌ی آینده دگرگون شود. همچنین تشخیص می‌دهند که ایده‌هایی که برایشان بسیار عجیب یا گمراه‌کننده به نظر می‌رسند، می‌توانند تلاش‌هایی برای بیان مفاهیمی – به شیوه‌ای نامنظم – باشند که برای افراد دیگر اهمیت واقعی دارند و ممکن است خودشان نیز با گذشت زمان به آن مفاهیم برسند. آن‌ها ذهن خود را  مستعد خطا و تحت تأثیر حالات روحی نامحسوس می‌دانند که منجر به گمراهی‌شان می‌شود؛ بنابراین تمایلی به بیان جملات غیرقابل بازگشت یا دشمنی با افرادی که ممکن است در نهایت شایسته‌ی احترام تلقی شوند، ندارند.

فرد شکاک به استفاده از زبان ملایم و آزمایشی و تا حد امکان اجتناب از انتقاد تمایل پیدا می‌کند. او ممکن است پیشنهاد دهد که ایده‌ای کاملاً درست نباشد. او خواهد گفت که پروژه‌ای جذاب است اما بررسی گزینه‌های جایگزین نیز می‌تواند جالب باشد. او این را در نظر خواهد گرفت که یک مخالف فکری ممکن است حرفی برای گفتن داشته باشد. آن‌ها فقط دروغ نمی‌گویند یا از تصمیمات سخت طفره نمی‌روند. رفتارشان نشانه‌ی باوری ظریف و هوشمندانه است که بر اساس آن، ایده‌های کمی کاملاً بی‌ارزش هستند، هیچ پیشنهادی صددرصد اشتباه نیست و تقریباً هیچ‌کس به‌طور کامل احمق نیست. آن‌ها با مفهومی از واقعیت کار می‌کنند که در آن خوب و بد به‌طور فریبنده‌ای در هم تنیده‌ شده‌اند و ذره‌هایی از حقیقت همیشه در پوشش‌های ناآشنا و در افراد غیرمنتظره ظاهر می‌شوند. ادب و تردیدشان، پاسخی منطقی و محتاطانه به پیچیدگی‌هایی است که در خود و در جهان شناسایی می‌کنند.

ما زمانی یاد گرفته‌ایم که شکاکان خوبی باشیم و متفکران بهتری شویم که همواره بیاموزیم در مواجه با ابزار آزاردهنده و بسیار غیرقابل اعتمادی که با آن به سختی تلاش می‌کنیم خوب فکر کنیم، همواره در موضع تردید باقی بمانیم.

مانور ذهنی

  1. همیشه و صادقانه تصور کنید که هر آنچه درست می‌پندارید، ممکن است اشتباه باشد.
  2. روی تصمیمات خود بخوابید؛ هرگز بیش از حد مطمئن نباشید؛ به ذهن خود بی‌اعتماد باشید. نسبت به تأثیر عمیق قند خون پایین بر هر ایده‌ای هوشیار باشید.
  3. در هر حرکت فکری که انجام می‌دهید، حاشیه‌ی قابل توجهی برای خطا در نظر بگیرید.