قدیمیها میگفتند: «اولین برداشتها ماندگارند». این ضربالمثل هنوز هم امروزه، بهویژه در دنیای دیجیتال، صدق میکند. ممکن است تنها یکدهم ثانیه طول بکشد تا اولین برداشت شکل بگیرد. این مدت زمان کوتاهی است که کاربران تصمیم میگیرند آیا با یک اپلیکیشن یا وبسایت درگیر شوند یا نه.
برای اکثر تجربیات دیجیتال، فرآیند ورود کاربر (Onboarding) دروازهای است که از آن طریق قضاوتهای اولیه در مورد کل محصول شکل میگیرد. فرآیند ورود کاربر زمانی رخ میدهد که یک کاربر جدید برای اولین بار یک اپلیکیشن یا وبسایت را باز میکند. در این مرحله، کاربر با ویژگیها و عملکردهای اصلی محصول آشنا میشود تا بتواند از آن به طور موثر استفاده کند. در این مقاله، به بررسی عوامل روانشناختی پشت فرآیند ورود کاربر میپردازیم تا به شما کمک کنیم اولین برداشتی ماندگار ایجاد کنید.
اما اول: چگونه اولین برداشتها شکل میگیرند؟
اولین برداشتها قضاوتهای سریع و ناخودآگاه هستند که بر اساس اطلاعات اولیهای که در دسترس داریم، در مورد یک شخص، مکان یا چیز خاصی انجام میدهیم. این قضاوتها توسط دو سوگیری کلیدی تقویت میشوند: اثر هاله، که نشان میدهد تصور اولیه ما از یک جنبه از چیزی بر درک ما از جنبههای دیگر تأثیر میگذارد، و اثر تقدم، تمایل به اینکه اولین اطلاعات بیشتر از اطلاعات بعدی بر درک ما تأثیر بگذارد.
این قضاوتهای اولیه که توسط ناخودآگاه ما ایجاد میشوند، میتوانند لحن تفسیر تعاملات آینده ما را تعیین کنند. با توجه به این موضوع، یک تجربه ورود کاربر مثبت میتواند تصور مثبتی از کل محصول ایجاد کند و به وفاداری طولانیمدت منجر شود. از سوی دیگر، یک تجربه ورود کاربر منفی میتواند کاربر را ناامید کند و به سرعت منجر به ترک محصول شود.
وقتی صحبت از فرآیند ورود کاربر میشود، نحوه ایجاد این اولین برداشتها از دو نوع قضاوت ناشی میشود: دیداری و تجربهای. بیایید نگاهی به هر یک از این موارد بیاندازیم و مهمتر از آن، نحوه بهبود آنها را بررسی کنیم.
قضاوتهای بصری
ظاهر بصری یک محصول اولین چیزی است که معمولاً کاربران به آن توجه میکنند. در سال 2006، لیندگارد در مقالهای نشان داد که شرکتکنندگان تنها 50 میلیثانیه زمان نیاز داشتند تا قضاوت اولیهای در مورد ظاهر صفحه اصلی یک وبسایت شکل دهند. این نشان میدهد که چقدر مهم است که طراحان ظاهر صفحه فرود را از طریق جنبههایی مانند طرحبندی و انتخاب رنگ به درستی طراحی کنند.
به طور کلی، دو جنبه بصری وجود دارد که مردم معمولاً هنگام نگاه کردن به محصول دیجیتال شما قضاوت میکنند: جذابیت و اعتماد.
1. جذابیت
طراحیهای جذاب که از اشکال و رنگهای دلپذیر استفاده میکنند، اغلب به عنوان قابل استفادهتر در نظر گرفته میشوند، که به عنوان اثر زیبایی-قابلیت استفاده شناخته میشود. طرحبندیهای مینیمال و ساده نیاز به تلاش شناختی کمتری دارند، در نتیجه اولین برداشتهای بهتری ایجاد میکنند. این نشان میدهد که کاربران بیشتر احتمال دارد که مسائل جزئی در قابلیت استفاده را نادیده بگیرند اگر طراحی از نظر بصری جذاب باشد.
به عنوان مثال، فرآیند ورود کاربر BeReal به کاربران اجازه میدهد تا با استفاده از یک ظاهر ساده و مینیمال، روی یک کار در هر زمان تمرکز کنند.
2. اعتماد
کاربران باید احساس کنند که یک پلتفرم از همان ابتدا قابل اعتماد و ایمن است. یک ظاهر حرفهای به دستیابی به این هدف کمک میکند! سیاستهای حفظ حریم خصوصی واضح، نمادهای امنیتی شناخته شده و ارتباط شفاف در مورد استفاده از دادهها میتوانند به کاربر کمک کنند تا احساس امنیت کند و پس از مرحله ورود کاربر، با یک محصول درگیر شود.
به عنوان مثال، اینستاگرام با توضیح ارزش فعال کردن دسترسی برنامه به مخاطبین شما شروع میشود. علاوه بر این، آنها همچنین به شما اطلاع میدهند که چگونه اطلاعات شما را ذخیره میکنند.
قضاوتهای تجربهای
اولین برداشتها فقط در مورد آنچه یک کاربر میبیند نیست، بلکه در مورد احساس یک کاربر در طول تعامل اولیه او با یک محصول نیز هست. این اغلب تعیین میکند که آیا آنها میتوانند ارزش فوری را درک کنند یا خیر.
عواطف نقش مهمی در نحوه شکلگیری و قضاوت اولین برداشتها دارند. پاسخهای عاطفی مثبت میتوانند ارتباط ماندگاری با کاربران ایجاد کنند و وفاداری مداوم را تشویق کنند، در حالی که پاسخهای منفی میتوانند دقیقاً برعکس عمل کنند. هنگام طراحی یک تجربه ورود کاربر، عواطف زیر را در ذهن داشته باشید.
1. ناامیدی
سرعتی که یک پلتفرم به ورودیهای کاربر پاسخ میدهد میتواند سطح ناامیدی آنها را در طول تعاملات اولیه تعیین کند. زمانهای بارگذاری طولانی یا عناصر غیر پاسخگو میتوانند کاربران را ناامید کنند و منجر به ترک محصول شوند.
2. مالکیت
وقتی یک کاربر احساس میکند که یک محصول نیازهای او را برآورده میکند، احساس مالکیت میتواند به آنها احساس موفقیت بدهد. برای دستیابی به این هدف، میتوانید از قدرت اثر قاببندی استفاده کنید و از همان ابتدا بر نحوه کمک محصول به کاربران برای دستیابی به اهدافشان تأکید کنید.
به عنوان مثال، Plum داستانهای موفقیت مشتریان را برجسته میکند تا محصول خود را در طول فرآیند ورود کاربر به نوری مطلوب نشان دهد.
لذت
انتخابی کردن اطلاعات به جلوگیری از غرق شدن کاربران کمک میکند تا بتوانند روی آنچه در حال حاضر مهم است تمرکز کنند و یک پاسخ عاطفی مثبت ایجاد کنند. از قانون اوج و پایان استفاده کنید که نشان میدهد ما یک تجربه را بر اساس احساسمان در طول "اوج" یا در پایان آن قضاوت میکنیم.
به عنوان مثال، برنامه Zing یک لحظه جشن کوچک با انیمیشن دارد که پس از اتمام فرآیند ورود کاربر نمایش داده میشود. این نه تنها تأیید میکند که کاربر اکنون یک کارت دیجیتال جدید دارد، بلکه احساس خوبی نیز به آنها میدهد!
یافتن ارزش در اولین برداشتها
در طول فرآیند ورود کاربر، کاربران انتظارات بالایی دارند و زمان توجه کوتاهی دارند - متأسفانه، بسیاری از محصولات سعی میکنند اطلاعات زیادی را به طور همزمان منتقل کنند. این بزرگترین چالش در ساخت تجربیات ورود کاربر است: تلاش برای تشویق کاربران برای یافتن ارزش برنامه در مدت زمان کوتاه. در اینجا چند نمونه از برنامههایی که از سوگیریهای شناختی برای کمک به انتقال سریع و یکپارچه پیام خود استفاده میکنند، آورده شده است.
اینستاگرام تردز
اینستاگرام تردز از حالتهای پیشفرض استفاده میکند که گزینههای از پیش تعیینشدهای هستند که نیازی به تلاش ندارند، انتخابها را ساده میکنند و بار شناختی را کاهش میدهند. در تردز، حالتهای پیشفرض به شما این امکان را میدهند که در طول فرآیند ورود کاربر، تمام حسابهایی را که قبلاً در اینستاگرام دنبال میکردید، دنبال کنید و این فرآیند را به یک کلیک ساده کنید.
Venmo
Venmo از اثر فاصلهگذاری استفاده میکند که نشان میدهد یادگیری زمانی موثرتر است که در جلسات فاصلهدار تکرار شود. فرآیند ورود کاربر نیازی نیست که همه مراحل را یکباره نشان دهد؛ میتواند در ابتدا فقط مهمترین مراحل را شامل شود. به عنوان مثال، Venmo فرآیند ورود کاربر خود را به تنظیم حساب کوتاه میکند و اقدامات ثانویه را در کارتهایی در صفحه اصلی قرار میدهد تا کاربران را به سمت مراحل بعدی پس از ورود کاربر هدایت کند.
اولین برداشتها ماندگارند
اولین برداشتها تعیینکننده قدرتمندی برای تعاملات آینده هستند. فرآیند ورود کاربر موثر نقش مهمی در شکلدهی به این اولین برداشتها دارد. این فرایند نه تنها شامل ساختن محصولی خوب از نظر ظاهری و احساسی است، بلکه نشان میدهد که چگونه محصول میتواند به کاربران در دستیابی به اهدافشان کمک کند. با ادغام سوگیریهای شناختی مانند حالت پیشفرض و اثر فاصلهگذاری، یک اپلیکیشن یا وبسایت میتواند فرآیند ورود کاربر را ساده کند و آن را هم کارآمد و هم جذاب کند. این کلید تبدیل کاربران جدید به کاربران متعهدی است که ماندگار هستند.
دیدگاه خود را بنویسید