برخی والدین به‌خوبی می‌دانند که در دوران کودکی فرزندانشان اشتباهات بزرگی رخ داده است، اما به هیچ وجه تمایلی به پذیرش آن ندارند، چه برسد به اینکه ابزار لازم را برای درک اتفاقات آن دوران در اختیار فرزندانشان قرار دهند.

آنها با اطمینان چالش‌برانگیزی می‌گویند: «دوران کودکی‌ات بسیار شاد بود، شاید چند مشکل جزئی وجود داشت، اما مگر زندگی‌ای کاملاً بی‌نقص هم وجود دارد؟»

این والدین با زیرکی و با پیش‌فرض گرفتن انتقاد، سعی در پیشگیری از آن دارند. مثلاً می‌گویند: «باز هم می‌خواهی درباره مدرسه‌ای که تو را فرستادیم غر بزنی؟» یا با خستگی: «آیا این قراره دور دیگری از اینکه چه والدین بدی بوده‌ایم، باشد؟»

آنها تلاش می‌کنند با کلی‌گویی، شکایت‌های خاص را خفه کنند: «هیچ کودکی وجود ندارد که با والدینش مشکلی نداشته باشد … کودکی را به من نشان بده که کاملاً از دوران کودکی‌اش راضی باشد!»

رفتارهای رایج والدین پاک‌کننده

  • انکار یا کم‌اهمیت جلوه دادن تجربیات منفی دوران کودکی: این والدین ممکن است تجربیات منفی فرزندانشان را انکار کنند یا بگویند که آنها به اندازه که فرزندانشان می‌گویند بد نبوده است.
  • سرزنش کردن کودک: این والدین ممکن است به جای پذیرفتن مسئولیت اشتباهات خود، فرزندانشان را مقصر مشکلاتشان بدانند.
  • ممانعت از صحبت کردن در مورد گذشته: این والدین ممکن است از فرزندانشان بخواهند که در مورد تجربیات منفی دوران کودکی خود صحبت نکنند یا آنها را به خاطر صحبت کردن در مورد آنها سرزنش کنند.
  • ایجاد حس گناه در فرزندان: این والدین ممکن است فرزندانشان را به خاطر احساسات یا نیازهایشان احساس گناه کنند، به خصوص اگر احساسات یا نیازهای آنها با روایت والدین از یک خانواده شاد و بی‌نقص مطابقت نداشته باشد.

علت: فرار از پذیرش اشتباه

والدین پاک‌کننده به‌خوبی از گفتگوهای دشواری که هنگام ابراز پشیمانی رخ می‌دهد، آگاه هستند و به هیچ وجه قصد ندارند وارد چنین گفتگویی شوند. آن‌ها با پذیرش اشتباهات خود را اسیر شرایط نمی‌کنند. چه کسی می‌داند اگر کودکی کمی برای صحبت کردن تشویق شود، چه واکنشی نشان خواهد داد؟ شاید همه سدها شکسته شود. «ببخشید» - برای این والدین عجیب و غریب - می‌تواند خطرناک‌ترین کلمه باشد.

نتیجه: سردرگمی و تردید در درک واقعیت

سریع‌ترین راه برای سردرگم کردن کودک، ایجاد شکافی بین آنچه فکر می‌کند و احساس می‌کند از یک طرف، و آنچه به او گفته می‌شود که حقیقت و واقعیت است از طرف دیگر، است.

کودک به شدت گیج خواهد شد، هم زمانی که احساس می‌کند پدر بسیار بی‌رحم است، و هم زمانی که به او گفته می‌شود پدر یک قهرمان است. یا زمانی که کودک متوجه شود مادر خودشیفته و بی‌احتیاط است، با وجود اینکه او مدام ادعا می‌کند پر از عشق و مهربانی است. کودک با این تناقض چه کار کند؟

کودک قادر به ساختن تصویری از واقعیت نخواهد بود. آنچه فکر می‌کرد سیاه است، ظاهراً سفید است و بالعکس. آنقدر به کودک دروغ گفته شده است که او فقط با دو گزینه باقی می‌ماند:۱. فکر کند ذهنش توانایی تشخیص حقیقت را ندارد.۲. بفهمد که والدینش دروغگو هستند.

همانطور که در این شرایط پیش‌بینی می‌شود، فرزندان والدین پاک‌کننده معمولاً گزینه اول، یعنی گزینه‌ای معقول‌تر و خودتحقیرکننده‌تر را انتخاب می‌کنند. آنها ترجیح می‌دهند به هوش خود گوش ندهند تا اینکه پرده فریب را کنار بزنند و با خشم و عصبانیت مشروع خود را رها کنند.