در بسیاری از خانواده‌ها، گفتگوی مستقیم و صریح در مورد مسائل جنسی بین والدین و فرزندان، به ویژه در سال‌های اولیه زندگی، امری رایج نیست. با این حال، پیام‌های مهمی در این زمینه به طور مداوم از طریق روش‌های ظریف و غیرمستقیم به کودکان منتقل می‌شود.

انتخاب‌ها و رفتارهای والدین در قبال فعالیت‌های جانشین مانند بازی‌ها، ورزش‌های پر سر و صدا یا بازی در فضای باز با اسباب‌بازی‌هایی مانند گل، شمشیر و توپ، بازتابی از نگرش آنها نسبت به تمایلات جنسی و روابط صمیمی است. این پیام‌ها به طور ناخودآگاه توسط کودکان دریافت و تفسیر می‌شود و می‌تواند بر درک و رفتار آنها در این زمینه در آینده تاثیر بگذارد.

علاوه بر این، نحوه برخورد والدین با مقوله‌هایی مانند غذا، ورزش و رقص نیز می‌تواند حاوی پیام‌های ضمنی در مورد تمایلات جنسی باشد. به عنوان مثال، والدینی که بر کنترل و محدودیت در این زمینه‌ها تاکید دارند، ممکن است ناخودآگاه این پیام را به فرزندان خود منتقل کنند که تمایلات جنسی امری نامطلوب یا شرم‌آور است.

در حالی که ممکن است والدینِ خجالتی در قبال تمایلات جنسی، از نگرانی‌های خود در این زمینه به طور کامل آگاه نباشند و یا آنها را به زبان نیاورند، رفتار و نگرش آنها می‌تواند پیام‌های مخربی را به فرزندان منتقل کند. این پیام‌ها می‌تواند شامل القای حس شرم و گناه در مورد تمایلات جنسی، محدود کردن رفتارهای اکتشافی و خلاقانه در این زمینه، و ایجاد تصویری منفی از روابط صمیمی باشد.

در مقابل، والدینی که نگرشی سالم و متعادل نسبت به تمایلات جنسی دارند، فضایی امن و حمایتی را برای فرزندان خود فراهم می‌کنند تا در مورد این موضوع به طور آزادانه و بدون ترس گفتگو کنند. آنها به فرزندان خود کمک می‌کنند تا درک درستی از بدن خود و احساساتشان داشته باشند، و به آنها آموزش می‌دهند تا روابط سالم و احترام‌آمیز برقرار کنند.

توجه به این نکته ضروری است که نگرش والدین به تمایلات جنسی تنها یکی از عوامل متعددی است که بر هویت جنسی و رفتارهای مربوط به آن در فرزندان تاثیر می‌گذارد. با این حال، درک این موضوع که چگونه پیام‌های ظریف و غیرمستقیم والدین می‌تواند بر فرزندان تاثیر بگذارد، می‌تواند به والدین در ایجاد فضایی سالم و حمایتی برای رشد و شکوفایی فرزندانشان در این زمینه کمک کند.

ریشه‌های اضطراب در مورد مسائل جنسی

در زندگی برخی والدین، نقطه‌ای فرا می‌رسد که رابطه جنسی به مانعی در برابر خوبی و امنیت تبدیل می‌شود. این امر می‌تواند ناشی از رویدادی خاص مانند خیانت عاطفی، تجربه تلخ در روابط جنسی، یا رابطه‌ای دردناک باشد که ایمان آنها به جنبه‌های فیزیکی زندگی را از بین برده است. در این دیدگاه، فرزندان نه تنها جایگزینی برای سرمایه‌گذاری عاطفی و جنسی نیستند، بلکه پناهگاهی در برابر چالش‌های آن محسوب می‌شوند.

پیامدهای ناگوار

طبیعتاً، فرزندان چنین والدینی در مواجهه با لذت جسمانی، نگرشی پیچیده و متناقض پیدا می‌کنند. یکی از دستاوردهای مهم تمدن، ایجاد تعادل و هم‌خوانی بین عشق و رابطه جنسی است. با این حال، این دو مقوله به طور ذاتی با یکدیگر همخوانی ندارند. ارزش‌هایی که به رابطه جنسی نسبت داده می‌شوند، شامل فوریت، خشونت، رهایی از قید و بند، تجاوز و هنجارشکنى هستند، در حالی که عشق بر لطافت، پاکی، آرامش، مدارا و مهربانی تأکید دارد. هر زوج خودآگاه پس از یک تجربه عاشقانه پرهیجان، تمایز این دو را درک خواهد کرد؛ گویی لحظه‌ای دیوانگی را پشت سر گذاشته‌اند، اما دیوانگی‌ای ضروری و مهم که زمینه‌ساز احساسات ملایم‌تر و بافضیلت‌تر خواهد بود.

فرزندان والدینی که در مورد مسائل جنسی مضطرب هستند، به احتمال زیاد در گذار بین عشق و رابطه جنسی با دشواری‌های فراوانی روبرو خواهند شد. آگاهی از تمایلات جنسی آنها در کنار تعهد به نوعی از خوبی عفیفانه و مطلق که والدین حامی آن هستند، تناقضی آشکار و آزاردهنده ایجاد می‌کند. در بدترین حالت، این افراد مجبور می‌شوند عشق و رابطه جنسی را در دو بخش مجزا تجربه کنند – فردی که برایش میل جنسی دارند، نمی‌تواند همان کسی باشد که دوستش دارند. ممکن است آنها نیاز داشته باشند تا شریک جنسی خود را طرد و تحقیر کنند، در حالی که شریک عاطفی‌شان مورد پرستش قرار می‌گیرد اما از هرگونه صمیمیت جسمانی محروم می‌ماند. این تناقض درونی به آنها القا می‌کند که می‌توانند خوب باشند یا تمایلات جنسی داشته باشند، اما هرگز نمی‌توانند هر دو را به طور همزمان با یک نفر تجربه کنند.