والدینی که تنها بخشی از وجودش بد است، یک چالش بسیار متمایز و به ندرت شناخته‌شده را به وجود می‌آورد. دشواری کار در این است که آن‌ها در تمام سطوح، وحشتناک نیستند. قطعاً جنبه‌های خوبی هم دارند. در خلق و خوی بهترشان، می‌توانند بسیار مهربان باشند. به خصوص حالا که مسن‌تر شده‌اند. قطعا آن‌ها را دوست دارید – کمی.

در عین حال، آن‌ها ابعاد واقعاً ناخوشایندی هم دارند. کارهای وحشتناکی در گذشته انجام داده‌اند. آن‌ها همچنان در زمینه‌های خاصی بی‌احساس و بی‌تفاوت باقی می‌مانند. زمان زیادی طول نمی‌کشد که به رفتارهایی که از آن‌ها می‌ترسیدند و در دوران کودکی عمیقاً آزاردهنده بود، بازگردند.

پیامد: اسیر ابهام

کودکان در مورد والدین خود خوش‌بین‌های سرسختی هستند. آن‌ها با دیدن یک تکه‌‌ی کوچک از نور خورشید، تابستان را تصور می‌کنند. با نگاهی جانبدارانه به والدین، بیشتر آن‌ها به فرزندانشان دلیلی برای امیدواری می‌دهند.

والدینی که تنها بخشی از وجودش بد است، ممکن است گاهی اوقات دشوار باشد (افسرده، عصبانی، کینه‌توز)، اما چیزهای زیادی هم برای جشن گرفتن وجود دارد: آن گفتگوهای جالب در اواخر شب، آن لحظات به یاد ماندنی در تعطیلات خاص، هدایای گاه و بی‌گاه و به‌جا.

فرزندان والدینی که تنها بخشی از وجودش بد است، محکوم به تفکر عمیق در مورد والد خود هستند، مدت‌ها فراتر از آنچه راحت است. آن‌ها سعی می‌کنند حدس بزنند که چه کار دیگری می‌توانستند انجام دهند تا والد عصبانی را آرام یا والد غمگین را شاد نگه دارند. آن‌ها تعجب می‌کنند که والدین چه زمانی تماس می‌گیرند و چه کاری می‌توانند برای خوشحال کردن آن‌ها انجام دهند. آن‌ها دائماً در حال برنامه‌ریزی برای بازگشت به لیست خوب (و البته مبهم) والدین خود هستند.

آنچه از فرزندان والدینی که تنها بخشی از وجودش بد است، دریغ می‌شود، هر گونه فرصت آسان برای جدایی است. آن‌ها نمی‌توانند – برخلاف سایر افراد به‌اصطلاح قربانی‌شده – به والدین خود بگویند که بروند و برای همیشه کارشان را با آن‌ها تمام کنند. آن‌ها می‌دانند که والدین به معنای کارتون‌مانند «وحشتناک» نیستند؛ محبت اصیل و ماندگاری وجود دارد که مانع از پذیرش این ایده می‌شود. با این حال، هرگز نمی‌توان به والدین اعتماد کرد یا آن‌ها را تحسین و دوست داشت. کودک با مواجه شدن با پیچیدگی شدید، چاره‌ای جز این ندارد که تا آخر بر روی امواج احساسات دوگانه شناور بماند.

این می‌تواند یک امتیاز عجیب و نادر باشد که والدینی به این سختی و آسیب‌دیده به ما داده شود که دلیلی قاطع برای بی‌علاقگی کامل به آن‌ها بدهند – و سپس بر آن‌ها غلبه کنیم. به خاطر آزادی، اگر قرار است والدینی بد باشد، بگذارید حداقل به اندازه‌ای بد باشند که در نهایت بتوانیم خود را کاملاً از آن‌ها جدا کنیم.