تلاش برای تنظیم مجدد ذهن به گونهای که بتواند خود را بازتاب دهد و تفسیر کند، تنها به دارو محدود نمیشود. اگر هدف آرامش و اطمینان بخشیدن به خودمان باشد، میتوانیم مجموعهای از مداخلات را در زمینههای بسیار متفاوتی کاوش کنیم - که برخی از آنها به ندرت در حیطه سلامت روان قرار میگیرند - تا به بازسازی و حفظ روان خود کمک کنیم. برای اینکه ذهنمان دوباره خوب شود، شاید نیاز داشته باشیم فراتر از ذهن به دنبال راه حل باشیم.
این رویکرد کلنگر در سایر زمینههای تلاش نیز پذیرفته شده است. ما درک میکنیم که برای ایجاد یک ورزشکار حرفهای، تنها کار کردن روی قدرت عضلانی کافی نیست. ما باید به نحوه خواب او، آنچه میخورد، افرادی که با آنها معاشرت میکند و لباسهایی که میپوشد، توجه کنیم. مراقبت مشابهی در هنگام تلاش برای آموزش سربازان یا نوازندگان نخبه انجام میشود؛ کل شیوه زندگی باید بررسی و تنظیم شود تا نتایج مطلوب به دست آید.
برجستهترین نمونه این رویکرد جامع را میتوان در تاریخ ادیان یافت. پشت سر اختراع صومعه این ایده وجود دارد که برای شکل دادن ذهنی که بتواند به طور مناسب بر امور الهی تمرکز کند، باید به جزئیات زیادی توجه و آنها را بازاندیشی کرد: چه نوع مدل مویی یک فرد دارد، لباس او از چه نوع پارچهای ساخته شده است، چه زمانی صبحانه میخورد، چگونه مینشیند. وقتی میخواند یا تفکر میکند، و منظره بیرون از پنجره باید چگونه باشد.
بنیان چنین علاقهای مفهومی از انسان به عنوان موجودی بسیار حساس به تأثیر چیزهایی است که ما در دنیای سکولار با غفلت سرنوشتساز، آنها را «چیزهای کوچک» مینامیم. به ندرت به ذهن ما خطور میرسد که ارتباط بین روالهای حسی و فیزیکی ظاهراً اتفاقی و آنچه از ذهن ما میگذرد را ردیابی کنیم. ما با ذهن به عنوان عضوی کم و بیش منزوی رفتار میکنیم که میتواند به هر شکلی که بخواهیم به کار خود ادامه دهد، صرف نظر از غذایی که به آن میدهیم، چقدر به آن استراحت میدهیم و چه مناظر معماری یا طبیعی پیش روی چشمانش وجود دارد.
رنگآمیزی ذهن با نور و عادت
این باور که افکار ما میتوانند تحت تأثیر نوری که در معرض آن قرار میگیریم، مطالبی که میخوانیم یا نوع ورزشی که انجام میدهیم، رنگ بگیرند، برای ما غیرممکن به نظر میرسد. چنین بیتفاوتیای در آیین ذن یا کاتولیک مجاز نبوده است؛ این سیستمهای اعتقادی دقیق، سنتهای پر elaborates [پیچیده]ای را در مورد وضعیت بدن، نوشیدن چای، تنفس و باغبانی ایجاد کردند، زیرا آنها به این دیدگاه جداسازیشدهی ما از ذهن اعتقاد نداشتند. آنها تداومی بین باورها و – از جمله سایر عناصر – نحوهی استحمام، کلماتی که هنگام بیدار شدن بر زبان میآوریم، نوع ظروف غذاخوری که استفاده میکنیم و سرعتی که شاممان را میخوریم، قائل بودند.
ما باید در جستجوی سلامت روان خود از این مراقبت معنوی الهام بگیریم. باید از حساسیت وسواسگونهی ادیان الگو بگیریم تا فضاها و روتینهایی را تصور کنیم که بتواند به ذهن ما بهترین فرصتهای ممکن را برای یافتن و حفظ دلایل محکمی برای ادامه دادن بدهد.
دروس بعدی در این موضوع («چگونه با بیماریهای روانی کنار بیاییم») به تعدادی از عوامل مختلفی که بر سلامت روان ما تأثیر میگذارند، اشاره میکند. برای کسب اطلاعات بیشتر در این مورد، این موضوع را بیشتر کاوش کنید.
دیدگاه خود را بنویسید