طبیعت بسیاری از آسیب‌های روحی آن است که متاسفانه هرگز به طور کامل بر آن‌ها غلبه نخواهیم کرد. آن‌ها همچنان پنهان و تهدیدآمیز باقی می‌مانند و منتظر می‌مانند تا زمانی که خسته، مضطرب یا در عشق طرد شویم، تا دوباره تسلط خود را بر ما اعمال کنند و با روایت‌های تاریکشان مجازاتمان کنند. اما این بدان معنا نیست که آسیب‌ها مجبورند زندگی ما را نابود کنند یا شبیه باری باشند که تا به امروز بوده‌اند. علائم قابل کنترل هستند. می‌توانیم یاد بگیریم از بدترین تأثیرات آن‌ها دوری کنیم و به دنبال آن باشیم که سال‌های باقی‌مانده‌مان را با خلاقیت و آزادی آمیخته کنیم.

با این حال، برای رسیدن به اهدافمان به نظم و انضباط نیاز خواهیم داشت. کارهایی هستند که باید مستقیم به سراغشان برویم و کارهای دیگری که به همان اندازه قاطعانه باید از آن‌ها اجتناب کنیم. یک زندگی سالم ممکن است به برخی از موارد زیر نیاز داشته باشد:

چیزهایی که باید از آنها اجتناب کرد

اجتناب از تعهدات بیش از حد

ناخوشی عمیق ما در آشفتگی رشد می کند. اجازه ندهید وحشت دائما گروگان ما شود و چشمان خود را بر تاثیری که مشغله بر روح ما می گذارد، ببندیم. آرامش باید هدف اصلی و راهنمای ما باشد - به عبارتی با شکوه تر، معنای زندگی ما. ما باید میزان نیازمان به آن را درک کنیم - و اینکه چقدر از شهرت، پول، موفقیت یا محبوبیت، رضایت‌بخش‌تر و جالب‌تر است.

به خاطر آرامش، ممکن است مجبور به عقب نشینی های گوناگون شویم. شاید لازم باشد یاد بگیریم به جای "بله" گفتن، "نه" گفتن را به طور چشمگیری در پیش بگیریم و قبل از پذیرفتن هر فعالیت یا تعهد جدید، نهایت دقت را به خرج دهیم.

باید برای کارهای بیهوده، مانند خیره شدن به بیرون از پنجره (فعالیت بسیار مهم و درمانی) زمان زیادی در نظر بگیریم. باید با خودمان، با تمام مراقبتی که یک والد نسبت به فرزند شکننده ی گذشته اش دارد، رفتار کنیم. شجاعت برای داشتن یک زندگی به اصطلاح کسل کننده از نگاه برخی، اوج خرد و مهربانی به خود است.

اجتناب از آدم‌های اشتباه

احتمالا دور و برمان پر از آدم‌های آشفته و هیجان زده‌ای است که برای تامل، خودکاوی و مهربانی با خودشان زمانی ندارند. باید با بی‌اعتنایی کامل، خداحافظی با آن‌ها را یاد بگیریم؛ فراموش کردن دوستان به اندازه پیدا کردن‌شان هنری است. حتی اگر برخی افراد سرگرم کننده یا هیجان‌انگیز باشند، باید اولویت را بر نیاز خود به آرامش قرار دهیم و بر این اساس روابط خود را غربال کنیم.

حلقه‌ی مناسب روابط اجتماعی برای خود آسیب‌دیده ما ممکن است به طرز غیرمعمولی محدود شود. شاید لازم باشد انرژی زیادی صرف پیدا کردن و برقراری پیوندهای محکم با تنها سه یا چهار نفری کنیم که می‌دانیم در بازگشت روح‌های سرگردان‌مان، کنارمان خواهند بود. خوشحال‌ترین حالت ما زمانی است که بتوانیم هر شب پیش از ساعت نه بخوابیم.

دوری از تجملات

تجمل برق‌آسا و فریبنده است. وقتی وارد رستورانی می‌شوید همه شما را می‌شناسند، به دست آوردن قرار عاشقانه راحت‌تر است و غریبه‌ها با خوشحالی با شما مهربان هستند. خداحافظی با چنین چیزهایی هزینه‌ی سنگینی دارد - اما افراد آسیب‌دیده به تدریج متوجه هزینه‌ی واقعی به‌دست آوردن این تجملات می‌شوند. ممکن است در این مسیر عقل خود را از دست بدهیم. شاید نیاز باشد به مناطق آرام‌تر دنیا نقل مکان کنیم و با کسانی دوستی برقرار کنیم که آن‌ها نیز درد را تجربه کرده‌اند و می‌توانند به مصیبت‌ها و چالش‌های انسانی با دیدگاهی آرام و کنایه‌آمیز نگاه کنند. افراد کمتری ما را دوست خواهند داشت اما چند روح گران‌بها عمیق‌تر دوست‌مان خواهند داشت - و این معامله، جان ما را نجات می‌دهد.

تلفن همراه

این ابزارها به طور آشکار وسایل شکنجه هستند. نمی‌توانیم به طور کامل از آن‌ها خلاص شویم، این کاملا واضح است. اما باید از آسیب فوق‌العاده‌ای که به تعادل ما وارد می‌کنند، کاملا آگاه باشیم. آن‌ها توانایی ما را برای تفکر، بررسی گذشته و برقراری ارتباط عمیق مختل می‌کنند. همان‌طور که با خیال راحت آن‌ها را در جیب‌هایمان می‌گذاریم، باید درک کنیم که چقدر ایده‌آل است که آن‌ها را در چاهی عمیق بیندازیم.

اخبار

از ما خواسته می‌شود دائما در مورد چیزهایی که نمی‌توانیم تغییر دهیم - جنگ‌ها، قتل‌ها، آشوب‌ها، سربریدن‌ها، اخراج‌ها و بی‌اخلاقی‌های ناشی از مستی - نگران باشیم. بدون اینکه به افراد زیادی بگوییم، باید تمرین جدایی نجیبانه را یاد بگیریم. نمی‌توانیم به طور مداوم امیدهای خود را با سرنوشت غریبه‌های بدبختی که رسانه‌ها هر دقیقه برای برانگیختن حسادت، خشم و شور ما به نمایش می‌گذارند، همسو کنیم. باید کمی شبیه اجدادمان زندگی کنیم:  نگران کسانی که بلافاصله در اطرافمان هستند، اما نسبت به هر چیزی که فراتر از کوه‌ها یا اقیانوس‌های مرموز است، بی‌اطلاع باشیم. باید به تمام وحشت‌هایی که هنوز نشنیده‌ایم و تمام تراژدی‌هایی که خوشبختانه برای همیشه برایمان ناشناخته می‌مانند، افتخار کنیم. باید سعی کنیم کمی کمتر بدانیم و کمی بیشتر بخوابیم.

در مسیر بهبود:

ما به‌عنوان بازماندگان آسیب‌های روحی، نیاز داریم به عواملی تکیه کنیم که پشتیبان ما باشند:

طبیعت

عشق به درختان، گوسفندان، ابرها و بعدازظهرهای ملایم، نه فقط به‌خاطر خودشان، بلکه به‌خاطر تأثیری است که بر روان‌ آشفته‌ی ما می‌گذارند. ما به شواهدی از دنیایی نیاز داریم که ربطی به انسان‌ها و مهم‌تر از همه، ربطی به خود ما نداشته باشد. گوسفند برای اخراج شدن شما از اداره اهمیتی قائل نیست، درختی که ۴۰۰ سال است در زمین ریشه دوانده، به‌طور خوشایندی نسبت به شهرت، جاه‌طلبی و شرمندگی شما بی‌تفاوت است. ابرها بی‌هدف در آسمان حرکت می‌کنند. ما به ارتباط منظم با دنیایی نیاز داریم که «من» محور آن نباشد تا در نگاه خودمان کوچک شویم و اضطراب‌ها و ترس‌هایمان در بی‌کرانگیِ یک جهان بی‌اعتنا حل شوند.

درمان

ما نیاز داریم به‌طور مرتب، هر آنچه را که بر ما می‌گذرد پردازش کنیم تا نیش آن را کم‌رنگ و زنگ خطر آن را آرام کنیم. ممکن است این کار را در کنار یک درمانگر مهربان، آموزش دیده و باهوش انتخاب کنیم و علاوه بر آن، در ساعت‌های زیادی که یاد می‌گیریم برای خودکاوی اختصاص دهیم.

عزلت‌نشینی‌های درمانی

می‌توانیم به‌طور مرتب برای شرکت در جلسات درمانی که به‌طور خاص بر بهبود و پردازش علائم تروما متمرکز هستند، زندگی روزمره را رها کنیم. در آنجا فرصتی برای ملاقات با افرادی پیدا می‌کنیم که داستان‌هایی شبیه به داستان خودمان را پشت سر گذاشته‌اند. می‌توانیم با هم گریه کنیم، از یکدیگر حمایت کنیم و به‌طور قطعی بدانیم که تنها نیستیم. یاد می‌گیریم چگونه از خودمان در برابر ترس و بازداری دفاع کنیم – و هر دوست جدیدی که در چنین فضایی پیدا می‌کنیم، دلیلی بیشتر برای ادامه‌ی راه خواهد بود.

فروتنی

ما بیمار بوده‌ایم، شاید خیلی هم بیمار – و شاید دوباره چنین شود. باید به‌آرامی بهبود پیدا کنیم. این اتفاق در یک روز رخ نمی‌دهد و ممکن است سال‌ها طول بکشد. هر بار که هفته‌ی خوبی را می‌گذرانیم، باید به‌شدت خوشحال باشیم. اغلب اوقات، باید فقط به فکر امروز باشیم. بحران‌ها به اندازه‌ی کافی به سراغمان خواهند آمد. اما اشکالی ندارد. باید با فروتنی و واقع‌بینی بسیار درباره‌ی آنچه قابل انتظار است، انعطاف‌پذیری را در خودمان پرورش دهیم. نباید هرگز روی افقی بدون مشکل حساب باز کنیم. ما برای این کار بیش از حد حساس و آسیب‌دیده هستیم. با این حال، در پس‌زمینه‌ی احتیاط، چیزهای کوچک و دلپذیر برجسته و با هم ترکیب خواهند شد. احساس سرخوشی غیرمعمولی خواهیم کرد، چون هوا نسبتا آرام است، یا به‌تازگی نوعی نان بسیار خوشمزه یا کتابی جذاب یا دوستی دلسوز کشف کرده‌ایم. زندگی ما باید از عناصر ظاهراً «کوچک» اما در واقعیت مهم ساخته شود.

با وجود برخی از این موارد، بهتر می‌دانیم که چگونه آنچه را که در سال‌های گذشته برای ما اتفاق افتاده است درک کنیم و سرانجام متعهد می‌شویم تا خودمان را به سمت آینده‌ای آرام‌تر، مهربان‌تر و شادتری که آرزو داریم و سزاوارش هستیم، هدایت کنیم.