برای بسیاری از ما که کودکیهای آشفتهای با نشانههای آسیب و ناراحتی داشتهایم، یکی از مشکلات تئوریک بزرگسالي در مسیر یافتن آرامش و تعادل، این است: آیا باید والدین خود را برای گذشته ببخشیم یا نه؟
احتمالا در دو جهت متضاد کشیده میشویم. از یک طرف، حس وفاداری ذاتی به این معناست که دوست داریم بتوانیم گذشته را رها کنیم. به خصوص که با دیدن کاهش قدرت و جایگاه والدینمان در دنیا، به نظر غیرمنصفانه میرسد که همچنان خشم ناتوانی را به سمت آنها نشانه رویم و رفتاری از خود بروز دهیم که بر اساس پویایی قدرت و شرایط کاملاً متفاوتی شکل گرفته است.
در عین حال، ممکن است تمایل شدیدی به وفاداری در جهتی دیگر احساس کنیم، وفاداری به خودِ جوانتری که به شدت آسیب دیده و هنوز هم حالش چندان خوب نیست. ما میخواهیم برای خودِ کودکمان عدالت و درک به ارمغان بیاوریم - حتی به قیمت برهم ریختن آرامش خانواده. علاوه بر این، یک وعده غذای ساده یا تعطیلات - صرفنظر از کاهش قدرت والدین - به احتمال زیاد ما را به نقش کودکانه (با تمام تحقیرها و سوءتفاهمهای همراه) بازمیگرداند، حتی اگر اکنون در میانسالی باشیم و در سایر زمینهها کاملاً توانمند و خوددار.
برای حل این معما، میتوانیم از یک اصل جاافتادهی روابط بین کشورها در روابط شخصی استفاده کنیم. میدانیم که معاهدات صلح و عذرخواهی در سطح دولتی نه بر آرزوهای بیهوده، بلکه بر چیزی بسیار ملموس استوار است: این حس در ملت آسیبدیده که متجاوز سابقشان، به درستی، عمق آسیبی را که وارد کرده درک میکند. و از کرده خود پشیمان و خواهان جبران عمیق است.
وقتی این شرایط وجود داشته باشد، وقتی یک طرف به طور فعال عذرخواهی میکند و نسبت به جراحات وارده کنجکاوی نشان میدهد، آنگاه صلح امکانپذیر است. دشمنی را میتوان دفن کرد: میتوان با گذشت زمان تعطیلات و جشنهای مشترکی برگزار کرد. میتوان گذشتهی دردناک را رها کرد.
در سطح شخصی هم به همین شکل است. در اینجا نیز، بخشش زمانی به راحتی اتفاق میافتد که ما مطمئن باشیم والدین تغییر کردهاند. زمانی که والدین اقدامات فعالانهای برای درک و رفع مشکلات انجام دادهاند، یاد میگیریم که گذشته را رها کنیم؛ زمانی که آنها دیگر همان افرادی نیستند که در زمان وقوع آسیب بودند.
اما تا زمانی که والدین به دنبال حفظ عملکرد گذشتهی خود هستند، تا زمانی که آنها به طور تدافعی اصرار دارند که هیچ پشیمانی ندارند و امروز هم دقیقاً همین کار را انجام میدادند، در آن صورت هیچ آشتی یا آرامشی نمیتواند و نباید وجود داشته باشد.
راه حل برای برونرفت از تردید ما روشن است. نقشه راه در دنیای سیاست برای ما ترسیم شده است. ما باید کاملاً آمادهی بخشیدن کسانی باشیم که اشتباهات خود را میپذیرند. و به همان اندازه آمادهی بخشش نبودن نسبت به کسانی که چنین نمیکنند، باشیم. به همین سادگی - و به همین پیچیدگی - است.
دیدگاه خود را بنویسید