Masochism، یا خودآزاری، یکی از مفاهیم پیچیده در روانشناسی است. تناقض ذاتی آن – جستجوی لذت از طریق درد – درک ما از انگیزه های انسانی را به چالش می کشد. چگونه افراد به ظاهر به سمت تجربیاتی گرایش پیدا می کنند که ناخوشایند، تحقیرآمیز یا حتی خودویرانگر هستند و اغلب آنها را بر تقویت مثبت یا اعمال مهربانی ترجیح می دهند؟
برای ورود به این پدیده پیچیده، ابتدا باید بین درد جسمی و روانی تمایز قائل شویم. در زمینه خودآزاری، تمرکز از ناراحتی جسمی به جذابیت خودباوری های منفی خاص تغییر می کند. این باورها که اغلب ناخودآگاه هستند، می توانند به صورت یک مونولوگ درونی بی امان از خود انتقادی آشکار شوند:
- همه از شما متنفر هستند.
- شما دارای نقص و کاستی های قابل توجهی هستید.
- ظاهر شما منبع شرم است.
- شکست، تلاش های شما را تعریف می کند.
- شما هدف ثابتی برای تمسخر هستید.
- تحقیر عمومی و طرد اجتماعی قریب الوقوع است.
این روایت های درونی، در حالی که از نظر عاطفی دردناک هستند، می توانند قدرت عجیبی بر فردی که خودآزاری را تجربه می کند، داشته باشند. درک عوامل زیربنایی که به ایجاد و تداوم این باورها کمک می کند، برای تدوین استراتژی های درمانی موثر ضروری است.
جاذبه درد: چالش برای شخصیت های مازوخیستی
افراد با تمایلات مازوخیستی، آسیب پذیری بیشتری نسبت به محرک های منفی نشان می دهند. حتی کوچکترین نشانه عدم تایید، مانند شایعه ای در محل کار، می تواند تلاطمی از افکار خود تخریبی را به راه اندازد. ذهن به سرعت روایت های آشنا از طرد شدن را می پذیرد و به راحتی نتیجه می گیرد که فرد به "مسخره ای" تبدیل شده است. به طور مشابه، یک اختلاف جزئی با یک دوست می تواند تا زمانی که فرد به خانه برسد به یک باور کامل از طرد شدن اجتماعی قریب الوقوع تبدیل شود.
متناقضانه، این برداشت های منفی از خود اغلب از ارزیابی های مثبتی که در دوره های آرامش دریافت می شود، حس اصالت بیشتری دارند. مهربانی و حمایتی که توسط دوستان و عزیزان ارائه می شود، در حالی که بدون شک دلپذیر است، عمق و معنایی را که با تجربیات ترس و تحقیر مرتبط است، ندارد. برای شخصیت مازوخیستی، باور اصلی در مورد خود - که به طور بالقوه از طریق آسیب های گذشته شکل گرفته است - همچنان به طور محکم در روایتی از سختی و بی ارزشی ریشه دارد.
میل به آرامش ممکن است واقعی باشد؛ با این حال، سیم کشی عاطفی ریشه دوانده برای وحشت و اضطراب همچنان بی پاسخ مانده است. در حالی که "خانه عشق" ممکن است محیط ایده آل را نشان دهد، زخم های التیام نیافته گذشته می تواند "راهروهای خانه درد" آشنا را به عنوان زیستگاهی طبیعی تر جلوه دهد. سفر به سوی سلامت عاطفی مستلزم رویارویی و از بین بردن این باورهای محدود کننده خود است و در نهایت راه را برای زندگی متعادل تر و رضایت بخش تر هموار می کند.
عوامل مازوخیستی
1. تجربیات دوران کودکی:
تجربیات منفی در دوران کودکی، مانند غفلت، سوء استفاده یا تروما، می تواند زمینه ساز باورهای خودویرانگر در بزرگسالی شود. کودکانی که به طور مداوم مورد انتقاد، تحقیر یا آزار قرار می گیرند، ممکن است تصویری منفی از خود را درونی کنند و به این باور برسند که سزاوار عشق یا احترام نیستند. این باورها می تواند منجر به رفتارهای خودآزارانه شود، زیرا فرد ناخودآگاه به دنبال تأیید صحت باورهای منفی خود است.
2. عزت نفس پایین:
افراد با عزت نفس پایین اغلب احساس بی ارزشی و عدم کفایت می کنند. آنها ممکن است خود را با دیگران مقایسه کنند و دائماً احساس کنند که به اندازه کافی خوب نیستند. این احساسات می تواند منجر به رفتارهای خودآزارانه شود، زیرا فرد سعی می کند از طریق درد و رنج، احساس بی ارزشی خود را تأیید کند.
3. مشکلات سلامت روان:
برخی از اختلالات سلامت روان، مانند افسردگی، اضطراب و اختلال شخصیت مرزی، می توانند خطر ابتلا به خودآزاری را افزایش دهند. افراد مبتلا به این اختلالات ممکن است با احساسات شدید ناامیدی، پوچی یا بی ارزشی دست و پنجه نرم کنند و ممکن است به خودآزاری به عنوان راهی برای مقابله با این احساسات متوسل شوند.
4. وابستگی عاطفی:
برخی از افراد از طریق خودآزاری به دنبال جلب توجه یا همدلی از دیگران هستند. آنها ممکن است دریابند که درد و رنج آنها باعث می شود دیگران بیشتر به آنها اهمیت دهند یا مراقب آنها باشند. این رفتار می تواند به یک چرخه معیوب تبدیل شود، زیرا فرد به طور فزاینده ای به خودآزاری برای حفظ روابط عاطفی متکی می شود.
5. اعتیاد به درد:
در برخی موارد، خودآزاری می تواند به یک اعتیاد تبدیل شود. فرد ممکن است از درد و رنج لذت فیزیکی یا عاطفی ببرد و به طور فزاینده ای به آن وابسته شود. این می تواند منجر به افزایش رفتارهای خودآزارانه و تشدید عواقب منفی آنها شود.
درمان خودآزاری اغلب شامل ترکیبی از درمان روانپویشی و دارو است. درمان روانپویشی می تواند به فرد کمک کند تا ریشه باورها و رفتارهای خودآزارانه خود را درک کند و مکانیسم های مقابله سالم تری را توسعه دهد. داروها می توانند برای کمک به مدیریت علائمی مانند افسردگی، اضطراب یا درد استفاده شوند.
دیدگاه خود را بنویسید