تمایل به شهرت اغلب از اشتیاق عمیق به ارتباط و تأیید نشأت میگیرد که غالباً در تجربیات اولیه غفلت یا آسیب عاطفی ریشه دارد. از دور، شهرت وعدهای درخشان به نظر میرسد: احترام، ستایش و مهربانی. با این حال، این بتپرستی پیچیدگیهای روانی را که در زیر شکار بیوقفه برای شهرت نهفته است، نادیده میگیرد.
افرادی که به شهرت کشیده میشوند، در اصل به دنبال جبران حس عمیق پوچی یا عدم شناخت هستند. تجربیات گذشته آنها از نادیده گرفته شدن یا کمارزش تلقی شدن، میل سیریناپذیری به تأیید خارجی را تغذیه میکند. شهرت به یک راه حل منحرف تبدیل میشود، میانبری به عشق و پذیرشی که آنها آرزو داشتند اما هرگز دریافت نکردند.
اشکال اساسی در این معادله در تصور غلطی نهفته است که شهرت را با ارتباط یا قدردانی واقعی برابر میداند. در حالی که شهرت افراد را در معرض مخاطبان وسیعتری قرار میدهد، اما در ایجاد درک یا همدلی واقعی کاری نمیکند. پرستش اغلب زودگذر و سطحی است و به جای ارتباط واقعی با فرد پشت شخصیت، توسط وجهه عمومی هدایت میشود.
علاوه بر این، موشکافی و قضاوت بیرحمانهای که همراه با شهرت است میتواند از نظر روانی ویرانگر باشد. هر نقص یا اشتباه درک شده در معرض دید عموم بزرگنمایی و تجزیه و تحلیل میشود و زخمهای عاطفی عمیقتری را به کسانی که از قبل با تروماهای گذشته روبرو هستند، وارد میکند. هجوم مداوم منفیگرایی میتواند احساس ناکافی بودن و نفرت از خود را تشدید کند و چرخهای معیوب ایجاد کند که جستجوی شهرت برای فرار از آن بود.
طنز قضیه این است که ویژگیهایی که افراد را به سمت شهرت سوق میدهد - اشتیاق به عشق و پذیرش - همان کیفیتی است که شهرت خود آن را تضعیف میکند. راه حل در تأیید خارجی شهرت نهفته نیست، بلکه در مواجهه با زخمهای عاطفی زیربنایی است که این میل سیریناپذیر به شناخت را هدایت میکند. تحقق واقعی از ایجاد ارتباطات واقعی با کسانی که ما را به خاطر آنچه که هستیم ارزش قائل هستند، نه به خاطر زرق و برق خارجی شهرت، به دست میآید.
بنابراین، رویکردی بالغتر، اولویت دادن به خودشناسی و التیام تروماهای گذشته است. ایجاد روابط سالم و پرورش حس ارزشمندی مستقل از تأیید خارجی، گامهای اساسی برای دستیابی به سلامت عاطفی پایدار است.
دیدگاه خود را بنویسید