لباسهایی که در مقاطعی میپوشیم، شامل برخی از خطوط خوش انتخاب و فصیح از خودزندگی ما هستند. لباسهای ما میتوانند چیزهای زیادی در مورد اینکه ما واقعاً چه کسی هستیم به دنیا بگویند. بنابراین، هنگام لباس پوشیدن برای قرار ملاقات، مسئلۀ «چه لباسی بپوشیم» بهطور ویژهای پر از اضطراب است: چه پیامی میخواهیم ارسال کنیم؟ چه مقالۀ کوتاهی میخواهیم با زبان لباس دربارۀ خودمان بنویسیم؟
در حالت ایدهآل، باید از لباس برای القای این موضوع استفاده کنیم که ویژگیهایی داریم که برای موفقیت روابط طولانیمدت مفید هستند. بنابراین، حتی قبل از اینکه انتخاب کنیم چه لباسی بپوشیم، باید از خودمان بپرسیم چه ویژگیهایی را، که واقعاً در اختیار داریم، ممکن است بخواهیم در مقابل یک شریک احتمالی برجسته کنیم.
یک راهنمای امیدوارکننده - اگرچه غیرمنتظره - در این زمینه، فیلسوف یونان باستان، ارسطو است. او خاطرنشان کرد که بسیاری از انسانها تمایل به رنج بردن از طیف وسیعی از افراطها یا کمبودها در شخصیت خود دارند، در حالی که افراد خردمند و بالغ در میان ما دارای ویژگیهایی هستند که بین دو قطب مخالف قرار میگیرند: چیزی که او نسبت طلایی شخصیت مینامید.
میتوانیم به لباس به عنوان فرصتی برای آشکار کردن تعادل فریبندۀ ارسطویی در خودمان فکر کنیم. ما ممکن است به دنبال انتقال تعادل درونی خود با لباس پوشیدن به شیوههایی باشیم که همزمان هر دو ویژگی زیر را داشته باشند:
لوکس و صرفهجو
مواقعی وجود دارد که اصطلاح «لوکس» به معنای مهارت چشمگیر، توجه قابل تحسین به جزئیات و سرمایهگذاری مناسب روی کیفیت است - اما تقاضای انحصاری برای آن همچنین میتواند نشانۀ روحی بیش از حد سختگیر و نابالغ باشد. از طرف دیگر، صرفهجویی یک کیفیت قابل تحسین است - اما دغدغۀ بیامان برای کاهش هزینه میتواند محدودکننده، فاقد تخیل و دلسردکننده باشد. چیزی که ما واقعاً به دنبال آن هستیم - و چیزی که شاید به آن دست یافته باشیم - تعادلی سنجیده بین قدردانی از جذابیتهای تجمل و احترام عاقلانه و سالم به ارزش صرفهجویی است، توانایی تشخیص اینکه چیزی میتواند بسیار خوب باشد، حتی اگر هزینه زیادی نداشته باشد. ما میتوانیم این نوع تعادل سنجیده را از طریق لباس با ترکیب یک لباس ارزانقیمت اما دلپذیر با یک لباس کاملاً مجلل اعلام کنیم - یا با قرار دادن یک لباس نسبتاً خوب در کنار یک جزئیات بهطور قابل توجهی سادهتر، آن را متعادل کنیم.
کودکانه و بالغ
البته این خوب است که نشان دهیم در نگرشهایمان تا حدودی بالغ هستیم، اما ریسک ایجاد یک رابطۀ بیش از حد دوری با قسمتهای بازیگوشتر، شیرینتر و کودکانۀ وجودمان را داریم - که این بخشها نیز نقاط قوت مهمی برای مقابله با چالشهای زندگی هستند. لباس میتواند به کمک ما بیاید تا ترکیبی جذاب از جدیت و شوخطبعی را برای فرد دیگری آشکار کند. به یک پایۀ جدی و معقول، ممکن است یک لباس نسبتاً سادۀ کودکانه اضافه کنیم. درک ما از اهمیت یکی، به معنای انکار دیگری نیست. لباسهای ما تبلیغ گویایی برای این است که چگونه میتوانیم مجموعۀ وسیعی از مهارتهای عاطفی را به حوزههای مختلف وارد کنیم: در بحث در مورد مسائل مالی، در مهمانی شام، در جلسۀ اولیا و مربیان، در اولین روز تعطیلات.
عقلانی و حسی
ما اغلب در معرض خطر افتادن به استدلالهای خشک و بیش از حد عقلانی یا تسلیم شدن در برابر شدت احساسی اغراقآمیز هستیم. اگر شیوۀ زندگی ما از نظر ظاهری بیشتر به سمت عقلانیت گرایش دارد، ممکن است به طور عمدی لباسی غیرمعمول و مُد روز بپوشیم. اگر به طور معمول فردی کاملاً سرحال و باحواس و یا بسیار پرانرژی به نظر میرسیم، ممکن است عمداً رنگها یا شکلهای خاموش را انتخاب کنیم که به یونیفرمهای ساده یا لباسهای کار کاربردی اشاره دارند. در هر دو مورد، پویایی عقلانی یا نشاط حسی ما به هر حال به چشم میآید، اما میتوانیم به فرد موردنظر خود کمک کنیم تا متوجه شود که جنبههای مهم دیگری در وجود ما وجود دارد.
متعارف و اصیل
اگرچه متعارف بودن ممکن است کسلکننده به نظر برسد، اما به وضوح برای دیگران اطمینانبخش است که متوجه شوند ما قادر به درک و تحسین چیزهایی هستیم که برای اکثر مردم مهم است («متعارف» فقط به معنای «همسو با نگرشهای اکثریت قابل توجه» است). اما در عین حال، دانستن اینکه در برخی مواقع قادر به کنار گذاشتن دیدگاه اکثریت و وفادار ماندن به دیدگاه و ارزشهای خاص خودمان هستیم، بسیار اطمینانبخش است. از طریق استفادۀ ماهرانه از لباس، میتوانیم نشان دهیم که راهی بین دو افراط ناخوشایند پیدا کردهایم: فردی که همیشه از عجیب به نظر رسیدن میترسد و در نتیجه بخشهای جالبی از شخصیت خود را سرکوب میکند و فردی که آنقدر نگران نادیده گرفته شدن فردیت خود است که مجبور است خود را در مسیر تصادف با هر چیزی که استاندارد است قرار دهد.
دیدگاه خود را بنویسید