در حالی که در حال آشنایی هستیم، عموماً امیدواریم - به زودی - دیگر مجبور به ادامۀ این کار نباشیم. هر قرار جدید، اگر خوششانس باشیم، ممکن است آخرین قرار باشد، نقطهای که در آن تنش، ناراحتی، ناامیدی و خستگی متوقف میشود، لحظهای که شخصی را پیدا میکنیم که بالاخره بتوانیم نام او را در وصیتنامۀ خود بنویسیم و سی و پنج سال بعد، یک شب بتوانیم با هم از نوۀ اولمان نگهداری کنیم.
اما اگر در آشنایی و پیدا کردن شریک زندگی موفق شویم، اتفاق عجیبی ممکن است رخ دهد. در طول دهههای یک رابطۀ طولانی، ممکن است با نوعی محبت و دلتنگی به دوران آشنایی و قرار گذاشتن نگاه کنیم.
البته که درد وجود داشت. لحظاتی از تنهایی و تحقیر وحشتناک وجود داشت؛ افرادی بودند که ما از آنها بسیار خوشمان میآمد، اما هرگز دیگر تماسی نگرفتند. شبهایی با سلیقههای کاملاً متفاوتی داشتیم. افرادی را برای شام ملاقات میکردیم که شاید بهجای آن باید به یک موسسۀ روانی فرستاده میشدند.
اما در آن سالهای آشنایی، شکوه و هیجانی هم وجود داشت. در دنیایی از امکانات باز زندگی میکردیم: هر روزی میتوانست انقلابی در احساسات ما ایجاد کند. ما با مجموعۀ قابل توجهی از نمایندگان ماهیت انسان، تک به تک ملاقات میکردیم: افرادی که خلاصهای از عجیب و غریبیهای این گونه بودند. برای دو، سه ساعت یا چند روز، آنها به ما اجازه میدادند تا دنیا را از دریچۀ چشمهایشان ببینیم. آنها ما را به مکانهایی بردند که هرگز به تنهایی نمیرفتیم. با روش اصیلی برای گذراندن یک عصر یا ایدهای خاص در مورد صبحانه آشنا شدیم. خود را درگیر گفتگوهایی در مورد موضوعات کاملاً متفاوتی میدیدیم: قوانین بانکی پاراگوئه، اصل کشاورزی ارگانیک، اینکه داشتن پدر و مادری در دولت یا زندان چگونه است. زندگی برای ما باز بود. موقعیتهای جنسی عجیب را امتحان میکردیم، در آپارتمانی در بخش ناآشنایی از شهر بیدار میشدیم، در حمامهای عجیب دوش میگرفتیم، از اقوام و اعضای خانوادۀ عجیبوغریب میشنیدیم - و با دیده شدن از دریچۀ چشمان جدید، احساس میکردیم دوباره متولد شدهایم.
و عمیقترین طنز ماجرا، که در آن زمان درک نمیکردیم، این است که در حالی که فکر میکردیم در یک کار شکست میخوریم، در تمام مدت در کار دیگری موفق بودیم. نداشتن یک فرد خاص، ما را گشوده و خام نگه میداشت؛ هیچ انتخابی نکردن، رنگ و اصالت به زندگی نامعلوم ما میبخشید.
در نهایت، شاید انتخاب خیلی خوبی کردهایم. اما با این حال، چیزهای زیادی را از دست دادیم.
طبیعی است که بخواهیم دوران آشناییمان به پایان برسد: اما نباید هرگز از ارزشها و لذتهای واقعی که به طور عمیقی با دردهایشان درآمیختهاند، غافل شویم. باید در حالی که به دنبال شریک زندگی خود هستیم، از لذتهای واقعی ناشی از نیافتن او غافل نشویم.
دیدگاه خود را بنویسید