حفظ جایگاه علمی آمریکا در جهان: چالشها و راهکارها
در تابستان ۱۸۶۲، در اوج جنگ داخلی آمریکا، آبراهام لینکلن، رئیس جمهور وقت، قانون Morrill Act را امضا کرد که به موجب آن زمینهای فدرال برای تأسیس دانشگاههای جدید به منظور "ارتقای آموزش لیبرال و عملی طبقات صنعتی" اختصاص داده شد. دو ماه قبل از آن، لینکلن وزارت کشاورزی ایالات متحده را تأسیس کرده بود. کمتر از یک سال بعد، در حالی که نیروهای اتحادیه و کنفدراسیون هنوز درگیر نبردهای شدید بودند، او قانونی را امضا کرد که آکادمی ملی علوم را تأسیس میکرد.
این اقدامات نشان میدهد که حتی در دشوارترین شرایط سیاسی و مالی، دولت ایالات متحده راههایی برای پیشبرد تولید و انتشار دانش یافته است. این تعهد به علم و مهندسی به پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم کمک کرد و مشارکت پایداری را میان دولت فدرال و دانشگاهها ایجاد نمود. حمایت عمومی از علم در ایالات متحده پس از جنگ، با تأسیس بنیاد ملی علوم (NSF) و ناسا، همراه با افزایش بودجه تحقیق و توسعه دفاعی و گسترش وسیع مؤسسات ملی بهداشت، به طور چشمگیری افزایش یافت. با اتکا به این سرمایهگذاریها، ایالات متحده در نیمه دوم قرن بیستم، از نظر تقریباً تمامی معیارها، رهبری علم بینالمللی را بر عهده داشت.
اکنون جایگاه علمی آمریکا در معرض یک سری آزمونهای دشوار قرار گرفته است. هر کس که در انتخابات ریاست جمهوری آینده پیروز شود، باید تصمیمات سختی در مورد چگونگی حفظ رهبری علمی در یک محیط جهانی رقابتی فزاینده اتخاذ کند. محدودیتهای بودجهای و ویزا، جایگاه ایالات متحده را بیش از پیش تضعیف کرده است. علاوه بر این، رئیس جمهور بعدی با فشار شدیدی برای محافظت از تحقیق و توسعه داخلی در برابر رقابت خارجی مواجه خواهد شد – حتی در حالی که برخی از این رقبا، به ویژه چین، سرمایهگذاری خود در علم را به طور قابل توجهی افزایش دادهاند.
اگرچه ایالات متحده ممکن است هرگز به نوعی از برتری علمی که در دوران جنگ سرد داشت، بازنگردد، اما لزومی ندارد که به سمت افول کامل یا انزوای خودویرانگر حرکت کند. با رهبری صحیح، میتوانیم مسیر هوشمندانهای از تعامل بینالمللی، گشودگی، مهاجرت و بودجهبندی استراتژیک تحقیقات را ترسیم کنیم که دانش ما را گسترش میدهد، اقتصاد ما را غنی میکند و از دفاع ملی ما اطمینان حاصل میکند. اگر بتوانیم بر موانع حزبی و فرمولبندیهای "ما در برابر آنها" که ما را عقب نگه میدارد، غلبه کنیم، ایالات متحده آیندهای الهامبخش به عنوان منارهی نوآوری جهانی خواهد داشت.
محدودیتهای بودجهای و آیندهی علم در آمریکا
محدودیتهای بودجه فدرال، توانایی دولت بعدی را برای سرمایهگذاری حیاتی در تحقیق و توسعه علمی ایالات متحده به شدت محدود خواهد کرد. علیرغم بحثهای فراوان کنگره در مورد لزوم افزایش حمایت فدرال از تحقیق و توسعه، توافق نهایی بودجه سال ۲۰۲۴ در واقع ۸۰۰ میلیون دلار از بودجه بنیاد ملی علوم (NSF) کسر کرد که یکی از بزرگترین کاهشهای سالانه در تاریخ این آژانس است. سهم بودجه فدرال اختصاص یافته به NSF، دفتر علوم وزارت انرژی و موسسه ملی استاندارد و فناوری، از تولید ناخالص داخلی به پایینترین سطح خود از سال ۱۹۹۷ رسیده است. محدودیتهای هزینهای تعیین شده توسط کنگره تحت قانون مسئولیت مالی، فضای کمی برای افزایش سرمایهگذاری علمی در سال ۲۰۲۵ باقی میگذارد.
یکی از مهمترین حوزههای نیازمند بودجه، همگامی با پیشرفتهای سریع در توسعه و کاربرد هوش مصنوعی است. پتانسیل هوش مصنوعی برای استفاده در جهت اهداف مثبت و منفی، یادآور دستاوردهای فیزیک هستهای در جنگ جهانی دوم است. تحقیقات زمان جنگ، سلاحهای هستهای، انرژی هستهای، پزشکی هستهای و سایر فناوریهای مرتبط را ممکن ساخت که همگی نیازمند حمایت و نظارت قابل توجه دولت بودند. هوش مصنوعی احتمالاً تأثیرات اجتماعی مشابهی غیرقابل پیشبینی و تحولآفرین خواهد داشت.
حتی در دشوارترین دوران، دولت ایالات متحده راههایی برای پیشبرد تولید دانش یافته است. یک وظیفه اصلی برای دولت جدید و کنگره بعدی، یافتن راههایی برای سرمایهگذاری در چنین زمینههای تحقیقاتی حیاتی، حتی در شرایط بنبست سیاسی و محدودیتهای بودجهای خواهد بود. کشورهای رقیب، از جمله چین، افزایش قابل توجهی در بودجه برای تامین مالی تحقیقات علمی خود اعلام کردهاند. اکنون زمان آن نیست که ایالات متحده از شتاب خود بکاهد.
تنها افزایش بودجه فدرال برای تحقیق و توسعه کافی نخواهد بود. دولت باید اطمینان حاصل کند که تحقیقات بنیادی توسط الزامات امنیتی بیش از حد و غیرضروری متوقف نمیشود. کنگره به طور مکرر چنین الزاماتی را تصویب کرده است که ناشی از نگرانیهای فزاینده در مورد سرقت مالکیت فکری، امنیت ملی و رقابت استراتژیک، به ویژه با چین، است. با این حال، سیاستهای پیرامون این تلاشهای امنیتی اغلب بدون تمایز قائل شدن بین پیشرفتهای بنیادی در دانش علمی و فناوریهای کاربردی که کاربردهای نظامی روشنی دارند، تهیه میشوند.
سیاستهای امنیتی که برای جلوگیری از افتادن تحقیقات به دست دشمنان ما در نظر گرفته شدهاند، باید توسط کارشناسانی ارزیابی شوند که ماهیت فنی خطرات امنیت ملی را به طور کامل درک میکنند و میتوانند مزایای محدودیتهای امنیتی را در مقابل هزینههای آن ارزیابی کنند. این سیاستها همچنین باید به طور منسجم در تمامی آژانسهای فدرال اعمال شوند تا محققان و دانشگاهها بتوانند با حداقل بار اداری، از این الزامات پیروی کنند. این حوزهای است که راهنماییهای ریاست جمهوری میتواند تفاوت بزرگی ایجاد کند. دولتهای ترامپ و بایدن پیشرفتهایی با یک یادداشت ریاست جمهوری که به آژانسهای فدرال دستور "استانداردسازی فرآیندهای افشا، تعاریف و فرمها" را میداد، داشتهاند. دفتر علوم کاخ سفید میتواند به رئیس جمهور بعدی کمک کند تا اطمینان حاصل شود که سیاستهای امنیتی به طور موثر به ریسکهای واقعی میپردازند.
همکاری علمی بینالمللی: ضرورتی برای مقابله با چالشهای جهانی
علاوه بر تقویت تحقیقات داخلی، برای رئیس جمهور بعدی عاقلانه خواهد بود که همکاری علمی با کشورهای متحد را افزایش دهد— هم برای حمایت از تحقیقات در فناوریهای نوظهور و هم برای ایجاد خطوط انتقال استعدادهای STEM بینالمللی، از جمله با هند و کشورهای در حال توسعه در آفریقا و آمریکای جنوبی. "افق اروپا"، یک برنامه تأمین مالی چندجانبه که از تحقیقات در ۲۷ کشور اتحادیه اروپا پشتیبانی میکند، الگوی مفیدی برای نحوه عملکرد چنین پروژهای ارائه میدهد. ایالات متحده همچنین میتواند از روشی که چین در حال ایجاد روابط علمی جهانی به عنوان بخشی از طرح "کمربند و جاده" خود است، الهام بگیرد؛ طرحی که از ایجاد دهها آزمایشگاه و دانشگاه مشترک در خارج از کشور حمایت کرده است.
بسیاری از خطرناکترین چالشهای امروزی— با تغییرات اقلیمی و تهدید بیماریهای همهگیر آینده در صدر فهرست— نیازمند تلاشهای هماهنگ دانشمندان در سراسر جهان هستند. با این حال، سیاستمداران در ایالات متحده (و در بسیاری از کشورهای دیگر) به طور فزایندهای ارزش همکاری علمی بینالمللی را زیر سوال میبرند. در سالهای اخیر، تنشهای ژئوپلیتیکی در نظارت بینالمللی بر بیماریها که نجاتبخش حیات است، و همچنین در همکاری بینالمللی و به اشتراکگذاری دادهها در مورد چالشهای زیستمحیطی جهانی مانند تغییرات اقلیمی، خلل ایجاد کرده است. نگرانیها در مورد امنیت ملی، محدودیتهای سفر و ویزا، دسترسی به دادهها و حریم خصوصی، مانع از انجام کارهای لازم برای مقابله با این تهدیدات وجودي میشوند.
در مواجهه با احساسات رو به رشد انزواطلبانه، رئیس جمهور بعدی باید آگاه باشد که بسیاری از مهمترین ابتکارات علمی دوران پس از جنگ سرد، از جمله ایستگاه فضایی بینالمللی و پروژه ژنوم انسانی، بدون مشارکت قوی دولتها و محققان از سراسر جهان غیرممکن بود. بسیاری از پیشرفتهای اخیر ایالات متحده در تحقیقات mRNA، که امکان توسعه سریع واکسن کووید-۱۹ را فراهم کرد و احتمالاً جان میلیونها نفر را نجات داد، توسط محققان مهاجر و همکاری علمی جهانی آزاد انجام شد.
مشخص نیست که آیا ایالات متحده هنوز اراده و توانایی رهبری تلاشهای علمی بزرگ و جهانی را دارد یا خیر. ایجاد توافقهای بینالمللی و تأمین بودجه برای تحقیقاتی که در خارج از مرزهای آمریکا انجام میشود، نیازمند رهبری قوی ریاست جمهوری است. با این حال، هیچ جایگزین معتبری وجود ندارد. امروزه، به ندرت مشکلات تحقیقاتی بزرگ توسط یک محقق یا حتی یک آزمایشگاه یا بخش به تنهایی قابل حل است. علم به طور فزایندهای به صورت بینالمللی انجام میشود. همچنین باید به صورت بینالمللی تأمین مالی، هماهنگ و تنظیم شود. توافقنامههای اقلیمی، حفاظت از حریم خصوصی دیجیتال، نظارت و کنترل بیماریها و استانداردهای اخلاقی برای ویرایش ژن و هوش مصنوعی، همگی نیاز به تعامل بینالمللی دارند. امروزه، مشکلات تحقیقاتی بزرگ به ندرت توسط یک محقق یا حتی یک آزمایشگاه قابل حل هستند.
رهبری علمی جهانی و ضرورت تبادل آزاد اطلاعات
رهبری در علم جهانی مستلزم تعهد به تبادل آزاد و باز اطلاعات است. اگرچه رئیس جمهور ریگان بیشتر به خاطر مواضع ضد شوروی خود به یاد میآید، اما او اهمیت گشودگی علمی را نیز تشخیص داد. در سال ۱۹۸۵، او یک دستورالعمل امنیت ملی صادر کرد که مرزهای روشنی بین تحقیقات طبقهبندی شده و تحقیقات بنیادی ایجاد کرد و تحقیقات بنیادی را از کنترلهای مداخلهگرانه دولت محافظت کرد. او میدانست که پنهان کردن نتایج علمی در حالی که کاربردهای آنها هنوز مشخص نیست، تنها مانع از بازتولید، تکرار و آزمایش نتایج توسط سایر دانشمندان برای بررسی صحت آنها شده و مانع پیشرفت دانش میشود.
به نظر میرسد بسیاری از سیاستمداران معتقدند که کنترلهای بینالمللی، مانند قوانین امنیتی داخلی، به دانشمندان آمریکایی مزیت میدهد. فرضیهای که زیربنای "حمایتگرایی علمی" است، این است که ایالات متحده در طیف وسیعی از فناوریهای حیاتی و زمینههای تحقیقاتی پیشتاز است. این امر دیگر در بسیاری از زمینههای علوم کامپیوتر، شیمی و ریاضیات به طور کلی صادق نیست و روندها نشان میدهد که کشورهای خارجی در بسیاری از زمینههای دیگر نیز در حال پیشرفت هستند. حتی در حوزههایی که ایالات متحده هنوز به طور قابل توجهی جامعه بینالمللی را رهبری میکند (مانند برخی از زمینههای علوم زیستی و بهداشتی)، محدود کردن به اشتراکگذاری اطلاعات بعید است که در راستای منافع ما باشد؛ در عوض، حمایتگرایی بیشتر احتمال دارد که باعث آسیب شود. مهاجران تقریباً دوسوم از شرکتهای برتر هوش مصنوعی ایالات متحده را تأسیس یا به طور مشترک تأسیس کردهاند.
قبل از اینکه کسی محدودیتهایی را در مورد همکاریهای علمی با کشورهایی که آنها را در زمینههای حساسی مانند هوش مصنوعی یا محاسبات کوانتومی رقیب میدانند، تهدید کند، باید ارزیابی کند که چه کسی از گشودگی علمی سود بیشتری میبرد: ایالات متحده یا رقبای بالقوه ما. ایجاد دیوار در اطراف تحقیقات، مانع از توانایی دانشمندان مستقر در ایالات متحده برای یادگیری از ایدهها و اکتشافات همتایان خود در سایر نقاط جهان میشود. بدون چنین آگاهی، دانشمندان داخلی نمیدانند چه چیزی را نمیدانند و ممکن است از تحولات مهم غافل شوند. ایالات متحده در توسعه فناوری 5G تا حدی به دلیل عدم مشارکت در همکاریهای بینالمللی، از چین عقب افتاد که این امر باعث ایجاد نقطه کور در مورد میزان پیشرفت چین در توسعه فناوری مخابرات نسل بعدی شد.
مهاجرت، رقابت علمی جهانی و منافع ملی آمریکا
مهاجرت یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری امسال ایالات متحده بوده است. متأسفانه، مهاجرت همچنین یک مسئله کلیدی است که این کشور برای حفظ برتری خود در علم و فناوری باید آن را حل کند. امروزه، هر کشوری در یک رقابت بینالمللی برای جذب استعدادهای برتر STEM (علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات) شرکت دارد. سایر کشورها، مانند چین، به وضوح این واقعیت را درک میکنند. آنها نه تنها به شدت در تحقیقات علمی داخلی سرمایهگذاری کردهاند، بلکه استراتژیهای استخدامی را برای جذب و حفظ محققان و مهندسان برجسته از سراسر جهان توسعه دادهاند.
در سال ۱۹۹۰، چین کمتر از ۲ درصد از کل انتشارات علمی جهان را تولید میکرد. در سال ۲۰۲۳، این رقم به ۲۵ درصد افزایش یافته است. چین اکنون در سهم کل مقالات علمی با استناد بالا و منتشر شده آزاد که زیربنای حوزههای کلیدی علم در فیزیک، ریاضیات، مهندسی و علوم کامپیوتر - از جمله هوش مصنوعی - هستند، در جهان پیشتاز است.
در همین حال، ایالات متحده استراتژی جهانی برای جذب و حفظ استعدادهای برتر علمی تدوین نکرده است و عمدتاً به نقش رهبری تاریخی خود متکی است. جذب چنین افرادی از سراسر جهان برای پیشبرد امنیت ملی و منافع اقتصادی ایالات متحده ضروری بوده و خواهد بود. بر اساس یک تحلیل، مهاجران تقریباً دوسوم از شرکتهای برتر هوش مصنوعی ایالات متحده را تأسیس یا به طور مشترک تأسیس کردهاند که بسیاری از این بنیانگذاران ابتدا با ویزای دانشجویی برای تحصیل در دانشگاههای ایالات متحده آمدهاند.
این فقدان استراتژی ملی برای جذب استعدادها با اتخاذ سیاستهای کاملاً مضر، مانند "طرح ابتکار چین" - یک برنامه وزارت دادگستری که در سال ۲۰۱۸ برای تحقیق در مورد دانشگاهیان چینی-آمریکایی آغاز شد - و "ممنوعیت سفر مسلمانان" در سال ۲۰۱۷ - که سفر به ایالات متحده را از هفت کشور عمدتاً مسلمان ممنوع کرد - تشدید شده است. این اقدامات به اعتبار ایالات متحده به عنوان مکانی مناسب برای دانشمندان مهاجر آسیب رسانده است.
اگر قرار است ایالات متحده نقش خود را به عنوان یک رهبر جهانی در علم و فناوری حفظ کند، باید سیاستهایی را تدوین کند که مهاجران با استعداد را به تحصیل، کار و ماندن در اینجا تشویق کند. یک گام سازنده، تصویب قانونی با هدف حفظ استعدادهای با مهارت بالا در علم و فناوری، مانند "قانون حفظ استعدادهای STEM سال ۲۰۲۳" است که سال گذشته توسط سناتورهای دیک دوربین (دموکرات) و مایک راوندز (جمهوریخواه) ارائه شد. هدف این لایحه این است که اطمینان حاصل شود که دانشجویان دکترای STEM خارجی که در دانشگاههای آمریکا تحصیل میکنند، میتوانند پس از اتمام مدرک خود به کار در ایالات متحده ادامه دهند. اگرچه چنین قانونی از حمایت دو حزبی برخوردار است، اما کنگره به دلیل درگیریهای شدید سیاسی بر سر مهاجرت و امنیت مرزها از بررسی این لایحه خودداری کرد.
هیچ یک از این تغییرات آسان نخواهد بود. بسیاری از اقدامات لازم برای تضمین جایگاه آمریکا در علم بینالمللی مستقیماً در تضاد با جریانهای سیاسی داخلی است. اما این وظیفه یک رهبر است: تشخیص آنچه باید اتفاق بیفتد، و سپس ایجاد اراده برای تحقق آن.
دیدگاه خود را بنویسید