برای مدت زیادی، نیاز به برقراری روابط جنسی به عنوان یکی از نیازهای مشروع بدن پذیرفته شده است. امروزه به خوبی شناخته شده است که کمبود رابطه جنسی می تواند منجر به افزایش استرس، احساس تنهایی و مشکلات تمرکز شود.

با این حال، حوزه دیگری از نیازهای فیزیکی وجود دارد که هنوز به طور کامل درک نشده است. این مفهوم به این ایده اشاره دارد که زمانی که احساس آشفتگی و اضطراب می کنید، چیزی که واقعا به آن نیاز دارید یک آغوش محکم است. اگرچه مخالفت چندانی با بغل کردن به طور کلی وجود ندارد، اما ما به طور مشترک تمایلی به در نظر گرفتن آن به عنوان راه حلی برای نیازهای عاطفی جدی نداریم.

بغل کردن عمدتا با کودکان خردسال مرتبط است. تا حدود چهار سالگی، کودک ممکن است به طور مکرر در آغوش گرفته شود، نوازش داده شود و حمل شود. ما قبول می کنیم که یک فرد کوچک نمی تواند به تنهایی با تمام نیازهای خود کنار بیاید. زمان هایی وجود دارد که او به یک فرد بزرگتر برای مراقبت، حمایت، تامین امنیت و آرامش نیاز دارد - و یک آغوش می تواند او را آرام کند. بودن در آغوش والدین ممکن است تا حدی یادآور محیط بدون استرس نهایی باشد: رحم مادر. کودک خردسال با توضیح و منطق آرام نمی شود، بلکه به لمس پاسخ می دهد: فشار ملایم و گرم بدن را آرام می کند و ذهن آشفته را تسکین می دهد.

با این حال، در آغوش گرفتن صرفا جنبه فیزیکی وجود ندارد. قدرت آرامش‌بخش و تسکین‌دهنده‌ی آن به وعده‌های بدون کلامی ارتباط دارد که منتقل می‌کند. آغوش واقعی، پیشنهادی برای محافظت است. بازوهایی که کودک را در بر می‌گیرند، از او در برابر هر چیزی که از آن می‌ترسد، دفاع می‌کنند و او را در مقابل تمام خطراتی که ذهن او را تهدید می‌کند، ایمن نگه می‌دارند.

ارزشمندترین آغوش‌ها، آنهایی هستند که نشان‌دهنده‌ی آمادگی برای درک ملایم دیگری باشد. آغوش به این معناست که با فرد به آرامی و بدون عجله رفتار می‌کنیم، او را قضاوت نمی‌کنیم، با صبر به دنبال ریشه‌ی مشکل می‌گردیم، با مهربانی به او نگاه می‌کنیم: همدردی تضمین‌شده است و در صورت نیاز، بخشش ارائه می‌شود. این همان پیشنهاد خرد بزرگسالانه در مقابل مشکلات کودکانه است، جایی که بزرگسال می‌تواند از سردرگمی او عبور کند، مسائل را حل کند، آموزش دهد، کمک کند و مشکل را به خوبی حل کند. زمانی که والدینی کودکی را در آغوش می‌گیرد، این پیام‌رسان توانایی برای ترمیم چیزهای شکسته است. آغوش، مانند یک اثر هنری عالی، تجسم حسی مفاهیم مهم، نشانه‌ی بیرونی بخشندگی درونی است. و اگرچه هیچ‌وقت هیچ‌کدام از این‌ها را به زبان نمی‌آوریم، اما منبعی از خرد کاربردی است.

با این حال، با نزدیک شدن کودک به بزرگسالی، این مفروضات به طور چشمگیری تغییر می کنند. استقلال و اتکاء به نفس، از ارکان اصلی ایده‌آل‌های بزرگسالی هستند. ما نسبت به هر پیشنهادی که نیاز به یک فرد عاقل‌تر و قوی‌تر برای مراقبت از ما را نشان دهد، بسیار محتاط می‌شویم. در برابر هرگونه کنایه‌ای که نشان دهد تحت حمایت یا سرپرستی کسی هستیم، حساس می‌شویم. یکی از تابوهای بزرگ ما در عرصه سیاست، «پدرسالاری» است - یعنی اعتراف به تمایل جمعی برای داشتن والدین، که به شدت تحقیرآمیز تلقی می‌شود.

در چنین محیط عاطفی، جدی گرفتن نیاز به آغوش گرفتن دشوار می‌شود. بغل کردن ممکن است صرفاً یک سبک اجتماعی جالب و اختیاری به نظر برسد: جایگزینی گسترده برای دست دادن که البته به اندازه کافی دوستانه است، اما به هیچ وجه بیانگر تمام مهربانی‌ای نیست که در بهترین آغوش‌های دوران کودکی وجود داشت.

اما اینکه به کسی بگوییم "واقعا به یک آغوش نیاز دارد"، حرفی تحقیرآمیز تلقی می‌شود. این به معنای آن است که او، حداقل در حال حاضر، شبیه به یک کودک است. او نیازهای عاطفی مشابهی دارد که ما آن‌ها را اساساً کودکانه می‌دانیم. نیاز به یک آغوش واقعاً خوب، اعترافی است بر اینکه فرد قادر به مقابله به تنهایی نیست: به محافظت، راهنمایی، کمک کسی عاقل‌تر و تواناتر نیاز دارد، کسی که باید مشکلات و اضطراب‌هایش را توسط یک ذهن بالغ‌تر تفسیر مجدد کند. این به طور خلاصه به معنای آن است که - در حال حاضر مثل یک کودک هستم و به کسی نیاز دارم که برای مدتی، مانند یک والدین باشد.

با این حال، حتی اگر به طور معمول دوست نداریم آن را بپذیریم، در واقع مواقع زیادی وجود دارد که باید بتوانیم به موقعیت کودکانه بازگردیم. لحظاتی در زندگی بزرگسالی وجود دارد که فرد احساس لجبازی، ترس، خجالت و اطمینان از اینکه ناگهان همه چیز کاملا ناعادلانه به نظر می رسد، می کند. توانایی مراقبت از خود به شدت تحلیل رفته است. در چنین مواقعی، برای اینکه دوباره به خودمان مسلط شویم، به شخص دیگری نیاز داریم تا بار را از دوش ما بردارد. ما به معادلی از کاری که والدین برای کودک انجام می دهند نیاز داریم. ما به کسی نیاز داریم که سرمان را نوازش دهد، زود بخواباند، روانداز را روی ما بکشد و محکم نگهمان دارد.

اعتراف به اینکه تمایلات پسرفت‌کننده چقدر عادی و در واقع معقول هستند، دشوار است. آنها توهینی به فردگرایی و عزت نفس هستند. این تمایلات را می توان رقت انگیز و خودخواهانه دانست. اذعان به وجود چنین تمایلاتی در کسی که 1 متر و 74 سانتی متر قد دارد و شغل روزانه‌اش بهداشت دهان یا متخصص دعاوی بازرگانی است، آزاردهنده است.

بنابراین، بسیار مفید است که با اشیاء فرهنگی عمیقا باوقار و معتبر روبرو شویم که نیاز به آغوش را به طور جدی در نظر می گیرند. ساندرو بوتیچلی (که مشاهده‌گر بزرگی از آغوش والدین و فرزند بود) در یکی از آثار متأخر خود به نام «تولد عرفانی»، تصویری از فرشته‌هایی را نشان می‌دهد که انسان‌های بالغ را در آغوش گرفته‌اند.

ساندرو بوتتیچلی، نقاش برجسته رنسانس، به خوبی درک می‌کرد که ترس و شکست، فارغ از ظاهری شاد و درخشان، در زندگی هر فردی نفوذ می‌کنند. در روابط بزرگسالان، آغوش کشیدن قرار نیست همه‌ی مشکلات را جبران کند. بلکه این عمل، پذیرش احساس آسیب‌پذیری و نیاز به حمایت در بزرگسالان است. این نیاز نباید با تحقیر مواجه شود، بلکه مستلزم مهربانی و همدلی عمیق است.

تمایل دوره‌ای به پسرفت، نشانه‌ی عدم بلوغ نیست. بلکه، این امر وجهی از پذیرش خردمندانه‌ی نقص‌ها و محدودیت‌های درونی ما به عنوان انسان است. پسرفت را می‌توان اعترافی صریح به این موضوع دانست که بار سنگینی را بر دوش می‌کشیم. همچنین، نیاز به پسرفت می‌تواند نشانه‌ی یک نیاز برآورده نشده‌ی مشروع به کمک باشد، نیازی که به دلیل انگ اجتماعی، برای مدت طولانی سرکوب شده است.

ما در دنیایی رقابتی زندگی می‌کنیم که شکست را همیشگی و فلج‌کننده جلوه می‌دهد. در این محیط، ما با انبوهی از انتظارات و اضطراب‌ها دست و پنجه نرم می‌کنیم: از شاخص توده بدنی و زندگی خانوادگی گرفته تا امنیت جهانی، بهداشت فردی، نگرانی از عدم توانایی در بازنشستگی، مصرف سوخت، درآمد قابل تصرف، خطرات سلامتی مرتبط با غذاهای مورد علاقه، مالکیت خانه، مرتب کردن خانه، مراحل رشد کودک، ارتقای هتل و... . پسرفت به معنای انصراف از این دغدغه‌ها نیست. بلکه می‌تواند مکثی هوشمندانه در حین حمل این بارهای سنگین باشد.

در روابطی که با مهربانی و بلوغ بیشتری همراه است، ما برای دوره‌های گاه‌و‌بی‌گاه پسرفت یکدیگر جا باز می‌کنیم. بخش مهمی از دوست داشتن فردی دیگر، سازگاری و سخاوت نسبت به این نیازهاست. در شرایط ایده‌آل، رفتارهای عجیب و غریب در زمان پسرفت خود نشانه‌ای از این است که فرد احساس امنیت کافی با شما (یا شما با او) دارد که بتواند برای مدتی آسیب‌پذیر باشد. دوست داشتن فرد دیگر فقط تحسین نقاط قوت و دیدن جنبه‌های عالی او نیست. عشق همچنین شامل حمایت و مراقبت از او در لحظات نه چندان درخشانش می‌شود. ما به اشتباه، مراقبت از فرد دیگر در لحظات ضعف و آسیب‌پذیری را از مفهوم عشق حذف کرده‌ایم. درخواست آغوش صرفا تقاضای یک تماس فیزیکی نیست. این درخواست معنای بزرگ‌تری دارد؛ اعترافی به ناتوانی در کنار آمدن با شرایط و التماسی برای حمایت و پشتیبانی. در فرهنگ فردگرایانه‌ی فوق رقابتی ما، آغوش نمادی از چیزی است که از دست داده‌ایم: پذیرش مثبت وابستگی و شکنندگی‌مان.