یکی از عجیب‌ترین و شگفت‌انگیزترین جنبه‌های دین مسیحیت، تأکید بر چشم‌انداز روز قیامت است. به ما گفته شده است که روزی در پایان تاریخ، زمانی که نقشه خدا برای زمین به پایان می‌رسد، فرشتگان ارواح همه کسانی را که تا به حال زندگی کرده‌اند جمع‌آوری می‌کنند و در منطقه‌ای بیرون از دروازه‌های بهشت، با همراهی موسیقی آسمانی، صدای شیپورها و شکوه صفوف قدیسان، خدا و شاگردانش ارزیابی دقیقی از تمام ماهیت اخلاقی ما انجام خواهند داد. هر آنچه گفته‌ایم و انجام داده‌ایم با دقت بررسی می‌شود، روی ترازوهای طلایی الهی قرار می‌گیرد، توسط یک هوش کامل، دانا و همه‌بین به‌طور عادلانه ارزیابی می‌شود - و سپس آنچه را که واقعاً و به درستی سزاوار آن هستیم به ما اعطا خواهد شد.

این داستان خیال‌انگیز در درجه اول برای تشویق ما به انتظار یک رویداد واقعی، هر چقدر هم که این احتمال خوشایند باشد، طراحی نشده است. مسیحیت بسیار عاقلانه و کاربردی‌تر از آن بود که سعی کند عادت ما به قضاوت و نصیحت کردن در همین دنیا را متوقف کند. با وجودِ وعده روز قیامت، مسیحیت می‌خواست ما را از تلاش برای انجام کار خدا با ابزارهای ناقص و پرخاشگر انسانی خود باز دارد.

قضاوت نکن، عشق بورز

قضاوت کردن دیگران، از توان ما خارج است. ما نمی‌توانیم با تکیه بر نشانه‌های ظاهریِ کم‌رنگ، در مورد خوبی یا بدی کسی تصمیم بگیریم. نمی‌توانیم ارتباط دقیق میان اعمال و نیت افراد را ببینیم. گذشته‌ی آدم‌ها برای ما تاریک است. نمی‌توانیم تمام جنبه‌های کودکی آن‌ها را در نظر بگیریم یا مسیر شکل‌گیری باورهایشان را دنبال کنیم. تنها سرنخ‌های ما، تیتر روزنامه‌ها و شایعات است؛ و این‌ها هرگز برای رسیدن به عدالت واقعی کافی نیستند.

از آنجا که هرگز نمی‌توانیم به چنین عدالتی دست یابیم، اصلاً نباید قضاوت کنیم. ما، به‌عنوان انسان‌هایی که حقیقتاً عاشق هستیم، باید اجازه دهیم قضاوت‌هایمان در هوا معلق بماند. باید دائماً به خود یادآوری کنیم که نمی‌توانیم به‌طور کامل درک کنیم چه خبر است و در صدور حکم باید تردید داشته باشیم. آن هیولای به اصطلاح ممکن است واقعاً فاسد باشد، اما از جایگاه خود نمی‌توانیم بفهمیم چه چیزی در جریان است. چطور می‌توانیم بدانیم در ذهن یک فرد ظاهراً منحرف چه می‌گذرد؟ با چه حقی سرنوشت یک همسر خطاکار یا یک سرمایه‌دار ورشکسته را رقم می‌زنیم؟

در حالی که منتظر خدا و فرشتگان هستیم تا کارشان را انجام دهند، عنصری که باید شکاف دانش ما را پر کند، عشق است. بدیهی است، (احتمالاً) هرگز روز قیامتی به معنای واقعی وجود نخواهد داشت. اما آنچه پیش روی ماست، در طلوع هر روز جدید، امکانِ بسیار والاتر و اخلاقی‌ترِ "روزی بدون قضاوت" است. روزی دیگر که به یاد می‌آوریم تمام اطلاعات را در اختیار نداریم و نمی‌دانیم کسی چه چیزهایی را پشت سر گذاشته است. روزی که متعهد هستیم در برابر داوریِ عجولانه و بی‌رحمانه مقاومت کنیم. روزی که قضاوت نمی‌کنیم، زیرا آموخته‌ایم که عشق بورزیم.