انسانها به طور ناگزیر و ذاتی، وابستگی عمیقی به یک "برنامهی A" یا "سناریوی ایدهآل" برای زندگی خویش پیدا میکنند. این برنامه، شامل یک تصویر ذهنی از نحوهی پیشرفت و تحول زندگی و همچنین اقدامات لازم برای دستیابی به مجموعهای از اهداف به خوبی تعریف شده، است. به عنوان مثال، این برنامه ممکن است شامل گذراندن دورهی چهار ساله تحصیلی در دانشکدهی حقوق، سپس نقل مکان به غرب کشور، خرید خانه و تشکیل خانواده باشد. گزینهی دیگر، گذراندن دورهی هفت ساله تحصیلی در رشتهی پزشکی، سفر به کشوری دیگر برای کسب تخصص در حوزهی مورد علاقه و در نهایت، امید به بازنشستگی در سن پنجاه سالگی است. سناریوی دیگر نیز میتواند شامل ازدواج و تربیت دو فرزند با تأکید بر گذراندن اوقات فراغت در طبیعت و انجام فعالیتهای نیکوکارانه در سطح جهان باشد.
با این وجود، زندگی، چه برای برخی از ما و چه به نوعی برای تمام انسانها، گاه برنامههای دیگری را تدارک دیده است. مصدومیتی ناگهانی میتواند دستیابی به شغل خاصی را برای همیشه غیرممکن سازد. یک بازی سیاسی غیرمنتظره و ناپسند در محیط کاری، میتواند به اعتبار فرد خدشه وارد کرده و او را از مسیر حرفهایاش منحرف کند. همچنین، کشف شدن یک خیانت یا ارتکاب خطایی کوچک اما با پیامدهای مهم، میتواند نگرش و برداشت دیگران را نسبت به فرد به کلی دگرگون سازد.
در نتیجهی چنین رویدادهایی، به سرعت درمییابیم که ناچار به کنار گذاشتن کامل "برنامهی A" هستیم. این درک و پذیرش میتواند به شدت ویرانگر باشد. با هقهق گریه و سراسیمگی، به چرایی وقوع این اتفاقات میاندیشیم. با خود زمزمه میکنیم که چگونه اوضاع به این شکل رقم خورده است؟ چه نیروی شومی باعث شده است که همه چیز به اینجا ختم شود؟ چه کسی میتوانست پیشبینی کند که آن کودک با نشاط و امیدواری که روزی بودیم، اکنون باید در چنین وضعیتی رقتبار و ناامیدکننده قرار بگیریم؟ در مواجهه با این چرخش غیرمنتظرهی حوادث، به طور متناوب دچار اندوه و خشم میشویم.
اهمیت تدوین طرح جایگزین (Plan B) در مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره
دقیقا در چنین لحظاتی است که حتی زمانی که همه چیز آرام و امیدوارکننده به نظر می رسد، باید یکی از حیاتی ترین مهارت های زندگی یعنی توسعهی "طرح جایگزین" (Plan B) را در نظر داشته باشیم. عنصر اولیهی این مهارت، پذیرش کامل این نکته است که داشتن یک طرح جایگزین، به هیچ وجه نشانهی نحسی یا بدشانسی نیست. به سادگی، "طرحهای A" همواره موفق از آب درنمیآیند. هیچکس بدون مواجهه با تغییراتی در مسیر "طرحهای A"ی محتاطانهاش، زندگی را سپری نمیکند. رویدادهای غیرمنتظره، تکاندهنده و ناخوشایندی وجود دارند که به طور منظم نه تنها برای ما، بلکه برای همهی انسانها اتفاق میافتند. ما انسانها به سادگی بیش از حد در معرض حوادث قرار داریم، اطلاعات کافی در اختیار نداریم و ظرفیتهایمان برای اجتناب از برخی سقوطهای مهیب و تلههای زندگی، شکننده هستند.
دومین عنصر در توسعهی طرح جایگزین: درک توانایی سازگاری در بزرگسالی
دومین نکتهی قابل توجه، درک این اصل است که ما علیرغم لحظات سردرگمی، به طور کامل توانمند به تدوین "طرحهای جایگزین" شایستهای هستیم. دلیل اینکه اغلب به این توانایی خود اعتماد نداریم، ناشی از دوران کودکی است. همگی ما از آن دوران میآییم و تأثیرات آن، به شیوههایی که تشخیصشان دشوار است، همچنان بر ما جاری است.
زمانی که برنامههای کودکان به هم میریزد، واکنش چندانی از آنها برنمیآید: آنها مجبورند در همان مدرسه بمانند، نمیتوانند از والدین خود جدا شوند، نمیتوانند به کشور دیگری مهاجرت کنند یا شغل خود را تغییر دهند. آنها محدود و فاقد تحرک هستند. اما بزرگسالان به هیچ وجه در چنین وضعیتی قرار ندارند. این حقیقت شکوهمندی است که نیاز داریم دائما آن را در ذهن خود تجدید کرده و در لحظات اضطراب از آن آرامش بگیریم. ما از ظرفیتهای عظیمی برای اقدام و سازگاری برخورداریم. مسیر پیش رو ممکن است مسدود باشد، اما ما از طیف قابل توجهی از گزینهها برای یافتن مسیرهای جایگزین برخورداریم. یک در بسته میشود، اما به راستی درهای ورودی دیگری نیز وجود دارند که میتوان آنها را امتحان کرد. ما تنها یک راه برای گذر از این زندگی نداریم، حتی اگر – گاهی اوقات – fervently (به معنای با حرارت) به تصویری از چگونگیِ مطلوب و الزامی بودنِ همهی امور، clinging (به معنای چنگ زدن) داشته باشیم.
انعطافپذیری و قدرت تطبیق انسان در مواجهه با چالشهای زندگی
ما به عنوان گونهای از موجودات زنده، از انعطافپذیری و قدرت تطبیق فوقالعادهای برخورداریم. این ویژگی ذاتی، در هنگام مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره در زندگی که مستلزم تنظیمات قابل توجهی هستند، به کمک ما میآید. در حالی که احتمال نقل مکان دائمی، ترک مسیر شغلی ارزشمند یا قطع یک رابطه عمیقاً معنادار میتواند احساس ناامیدی را به وجود آورد، شناسایی وجود گزینههای جایگزین برای عبور از این چالشها، امری حیاتی است. نقل مکان، تغییر جهت حرفهای و ایجاد ارتباطات جدید، همگی گزینههای قابلتوجهی برای عبور از این رویدادهای مخرب را ارائه میدهند. به یاد داشته باشید که زندگی به یک فیلمنامه از پیش تعیینشده پایبند نیست؛ تجربه انسانی با پویایی و پتانسیل تکامل مداوم مشخص میشود.
تقویت تفکر جایگزین (Plan B) از طریق الگوبرداری از تجربهی دیگران
در تقویت توانایی تدوین و اجرای "طرح جایگزین"، آشنایی با تجارب زیستهی افرادی که مجبور به کنار گذاشتن "طرحهای A" و شروع مجدد در زندگی شدهاند، بسیار سودمند است.
به عنوان مثال، میتوانیم با بررسی زندگی شخصی که تصور میکرده برای همیشه ازدواج خواهد کرد، اما ناگهان این اتفاق نیفتاد و توانست با این چالش کنار بیاید، یا فردی که در حوزهای خاص به شهرت رسیده بود، اما مجبور به شروع مجدد در یک زمینهی کاملاً متفاوت شد و در نهایت راهی برای موفقیت یافت، انگیزه پیدا کنیم.
در میان این داستانها، احتمالاً با افرادی مواجه خواهیم شد که با صداقت تمام به ما بگویند "طرح جایگزین"شان در نهایت، به طور چشمگیری از "طرح A"ی آنها بهتر از آب درآمده است. آنها سختتر تلاش کردند، مجبور شدند برای یافتن آن عمیقتر کاوش کنند و در نتیجه، این مسیر با غرور و ترس کمتری همراه بود.
بسیار مهم است که در حال حاضر نیازی به دانستن جزئیات "طرحهای جایگزین" خود نداریم. تنها کافی است اطمینان داشته باشیم که در صورت لزوم، قادر به تدوین آنها خواهیم بود. نیازی نیست هماکنون بر روی آنها تمرکز کرده یا تمامی موانعی که ممکن است با آنها روبرو شویم را پیشبینی کنیم؛ بلکه صرفاً باید این اطمینان را داشته باشیم که در صورت لزوم و با فرمان جهان هستی، میدانیم چگونه مسیر کاملاً متفاوتی را پیدا کنیم.
دیدگاه خود را بنویسید