روح زمانهی ما کاملاً علیه تشریفات است. اگر یک خط فرضی روی تاریخ بکشیم، شاهد نزولی تدریجی از اواسط قرن هجدهم به بعد و شتابی فراوان در قرن بیستم خواهیم بود که از پروتکل، آداب معاشرت، نجابت و تمامی جنبههای مراسم رسمی به سمت رویکردی رها و غیررسمی گرایش پیدا کرده است.
این تغییر را به راحتی میتوان در نگرش نسبت به آداب و پوشش مشاهده کرد. زمانی اعتقاد عمومی این بود که افراد در مهمانیهای شام باید بر اساس مرتبه اجتماعی خود بنشینند؛ استفاده از کارد و چنگال اشتباه رسوایی محسوب میشد؛ مردم به طور منظم تعظیم میکردند؛ «آقا» و «خانم» کلماتی رایج بودند؛ جلیقه بخشی ضروری از لباس شیک مردانه بود؛ زنان همیشه دستکش میپوشیدند؛ و کودکان بدون اجازه با بزرگسالان صحبت نمیکردند. حالا همه ما جین میپوشیم و به یکدیگر «سلام» میکنیم.
مراسمهای پیچیده بسیار کمی هنوز باقی ماندهاند: ازدواج یکی از آنهاست. در اینجا ما معمولاً مانند اجدادمان به همان اندازه تشریفاتی عمل میکنیم. لباسهای عجیب و غریب میپوشیم، از کلمات قدیمی استفاده میکنیم و (شاید) به اندازه قیمت یک ماشین کوچک برای چند ساعت مراسم عجیب و غریب هزینه میکنیم.
چرا زحمت میکشیم؟
جوهر مراسم تلاشی برای جدا کردن یک رویداد از جریان زندگی عادی است. در لحظات آیینی، عمداً لباسی میپوشیم که معمولاً با آن دیده نمیشویم؛ با دقت به شیوهای بسیار متفاوت از مکالمات معمولی صحبت میکنیم؛ موظفیم کارهایی انجام دهیم که هرگز انجام نمیدادیم: آب روی سر یک نوزاد کاملاً لباس پوشیده بریزیم؛ یک جفت کبوتر بخریم و آنها را آزاد کنیم، یا در حالی که شعری در مورد درخشندگی ماه زمزمه میکنیم، کیک برنجی کنجدی بخوریم. کلمات، لباسها و اعمال عمداً عجیب و غریب هستند تا آنها را از رویدادهای معمولی جدا کنند.
در دنیای مدرن، تمایل قابل درکی برای کاهش عجیب بودن مراسم وجود داشته است. این تمایل باعث شده آنها قابل دسترستر، عادیتر بوده و بیشتر با حساسیتهای معاصر همخوان باشند. تلاشهایی برای سخنرانی غیررسمیتر شرکتکنندگان، پوشیدن لباسهای روزمره و رفتار آنها همانطور که در آشپزخانه ممکن است رفتار کنند. اما این سوءتفاهم در مورد معنای خود مراسم است.
مناسبتها و رویدادهایی وجود دارند که سعی میکنند نقاط عطف واقعاً رادیکالی را که بالاتر از زندگی روزمره قرار میگیرند، مشخص کنند: کسی به تازگی به این سیاره وارد شده است؛ کسی به تازگی آن را ترک کرده است؛ کودکی به بزرگسالی تبدیل میشود...
این زندگی روزمره نیست. در مراسم ازدواج، شما در یک روز، در یک لحظه، سعی میکنید برای بقیه عمر خود به فرد دیگری متعهد شوید. این رویداد در تلاش است تا جهشی خارقالعاده انجام دهد: ما را از زمان عادی خارج کند و با چیزی شبیه به ابدیت مرتبط کند. تلاش میشود این تجربه از تجربیات معمولی و متغیر متمایز باشد، جایی که شرایط دائماً تغییر میکند و هوسهای زودگذر و خیالات بر همه چیز حاکم است، و ما را به سمت تعهدی هدایت کند که تا زمان دفن شدن در قبر ادامه خواهد یافت.
اغلب سعی میشود مراسمها پلی بین آنچه میتوان آن را «پدیده» و «نومنال» نامید، بسازند. پدیده چیزی است که میتوانیم ببینیم، بشنویم و لمس کنیم: این همان تجربهی عادی ماست. نومینال به ایدهها و رویدادهایی اشاره میکند که فراتر از روزمرگی هستند؛ نمیتوانیم به راحتی آنها را در یک لحظه محدود کنیم، اما در عین حال بهطور دائم و اساسی در پسزمینه حضور دارند. به عنوان مثال، مراسم سنتی نامگذاری نوزاد بر نومینال تأکید میکند: آنها در واقع میگویند حروف خاصی که به بدن نرم یک جوان اضافه میشود، همیشه نام آن شخص خواهد بود. این همچنان نام او خواهد بود زمانی که یک نوجوان در یک مهمانی است، یک مدیر میانسال که راهی کنفرانسی است، و یک پدربزرگ و مادربزرگ سالخورده که در 85 سالگی در تراس هتلی با چشمانداز دریا در حال نوشیدن چای بابونه هستند. مراسم نامگذاری برای به تصویر کشیدن جنبهی سورئال چیزی که در خطر است، نیاز به ایجاد فضایی با وقار و جدیت غیرمعمول دارد.
در مورد ازدواج، اهمیت به همین ترتیب بالاست. لحظهای وجود دارد که در آن عروسی برگزار میشود: شاید ساعت 2:30 بعد از ظهر، 8 آوریل، زمانی که تازه باران شروع به گرفتن کرده است و پذیراییکنندگان سینیهای پیشغذا را به چادر بزرگ منتقل میکنند و به طور اتفاقی هواپیمایی با مقصد برلین از بالای سر در حال پرواز است. این یک لحظه خاص در زمان است. اما معنای نومینالی نیز وجود دارد؛ این مربوط به کل زندگی شماست. این رویداد در زمان حال ابدی میشوود. این رویداد خارج از زمان است و قدیمی نمیشود. شما در بیست و شش سال آینده به همان اندازه که در لحظهی رد و بدل کردن عهد ازدواج، متأهل خواهید بود. شما این کار را برای همیشه انجام میدهید.
آستانهی ورود به ابدیت: اهمیت مکانهای تشریفاتی
به طور سنتی، مکانهای تشریفاتی تلاش زیادی برای تقویت مفهوم آستانه انجام دادهاند: نقطهای که فرد از زندگی روزمره به دنیای ابدی گام میگذارد.
برای مثال، معبد رومی معروف به مایزون کاره در نیمس در جنوب فرانسه، دارای تعدادی پلههای باشکوه و ردیفی از ستونهای باعظمت است که فضای داخلی مقدس را از محیط عمومی شلوغ جدا میکند. بدون حمام کردن، پوشیدن ردای رسمی و بیان چند کلمه برای آغاز فرآیند تطهیر معنوی، به فرد اجازه ورود به خود معبد داده نمیشد.
به طور مشابه، در کلیسای جامع سنت پل در لندن، محراب مرتفع، پشت طناب بافته شدهی قرمز که به آرامی بر روی آن تأکید شده است، هم باشکوه و هم محدودکننده است. فقط در مهمترین مناسبتها، مانند عروسی، ممکن است از شما دعوت شود که روی سکوی پایین مرتفع زیر محراب قدم بگذارید.
سنتهای مختلف، جزییات ویژه
در هر فرهنگی، مراسم ازدواج جزئیات خاصی دارد که آن را از زمان معمولی متمایز میکند. در لهستان، زوج اغلب به صورت حضوری کارتهای دعوت را برای عروسی تحویل میدهند (به جای ارسال ایمیل). پس از مراسم، به آنها هدایای آیینی نان و نمک داده میشود تا جنبههای تغذیهکننده و چالشبرانگیز نهادی را که به آن متعهد شدهاند، نشان دهد.
در عروسیهای شینتو در ژاپن، عروس و داماد هر کدام سه جرعه از سه کاسهی مختلف ساکی مینوشند و سپس خطوطی از یک متن قرون وسطایی در مورد وظایف خود نسبت به یکدیگر میخوانند.
این متن به تشریح مفهوم مراسم از دیدگاه فلسفی و با تمرکز بر جنبههای فراتر از دنیای فیزیکی میپردازد. با ارائهی مثالهای عینی از سنتهای مختلف، اهمیت مکانهای تشریفاتی و همچنین جزئیات و نمادهای به کار رفته در مراسمهای ازدواج را بررسی می کند. ترجمه روان و دقیق این متن مستلزم درک مفاهیم فلسفی و فرهنگی و همچنین آشنایی با رسوم و آیینهای جوامع مختلف است.
در فیلیپین، زوج در لحظه موعودی یک جفت کبوتر را رها میکنند. در کره جنوبی، عروس و داماد اغلب یک ماکت چوبی از غاز به یکدیگر هدیه میدهند. قبل از عروسی بربری در مراکش، عروس با آبی که در سطلهایی توسط خانواده داماد از رودخانهای حداقل در فاصله سه دره حمل شده است، خود را میشوید.
مراسمهای ازدواج ممکن است تا حد زیادی متفاوت باشند، اما هدف همیشه یکسان است: به همه، به ویژه شرکتکنندگان، اعلام میکند که اتفاقی بسیار مهم در حال رخ دادن است. هدف اصلی این مراسم در نهایت کمتر به کارهای خاص و بیشتر به درک و قدردانی از عجیب بودن و فراتر از معمول بودن این رویداد مرتبط است.
تقریباً در همه کشورها، مرسوم است که افراد زیادی را دعوت کنید - که به معنی حضور افرادی است که شخص به طور خاص به آنها اهمیت نمیدهد یا حتی آنها را دوست ندارد. در اینجا نیز هدفی وجود دارد. ازدواج کردن به معنای متعهد شدن به انجام کارهایی برای دیگران است: ابتدا در قبال همسر، اما به مرور زمان شاید فرزندان، پدر و مادر همسر و غیره. دعوت کردن یک عموی غرغرو که مدت زیادی او را ندیدهاید، نمادی از پذیرفتن مسئولیت بیش از صرف دنبال کردن احساسات خودتان است. از طریق ازدواج، از خودخواهی اولیه و کاملاً قابل درک (و در مواقعی مهم) خود فراتر میرویم.
بدون شک عروسیها مراسمهایی سورئال هستند. اما به جای تمسخر عجیب و غریب بودن آنها، میتوان یاد گرفت که چگونه آنها را به روشی جدی و راهبردی ببینیم و استفاده کنیم: سعی کنیم بر ذهنهای فراموشکار و معمولی خود این واقعیت مهم را تأکید کنیم که به دنبال تغییر وضعیت فراطبیعی خود از دو فرد جداگانه به یک زوج هستیم که سرنوشتهایشان برای بقیه عمر به شیوهای هر چه صمیمانهتر با هم گره خورده است.
دیدگاه خود را بنویسید