اصطلاح «افسردگی» این روزها بسیار شنیده می‌شود. اما تفاوت بین احساس ناراحتی و ابتلا به افسردگی بالینی چیست؟

افسردگی یک اختلال سلامت روان است که با دوره‌های مداوم خلق پایین مشخص می‌شود. اغلب اوقات، «افسردگی بالینی» به اختلال افسردگی اساسی اشاره دارد. اما انواع دیگری از افسردگی نیز وجود دارند، مانند افسردگی دوقطبی، اختلال عاطفی فصلی (SAD) که رسماً به عنوان اختلال افسردگی اساسی با الگوی فصلی تشخیص داده می‌شود، و افسردگی پس از زایمان که اکنون رسماً به عنوان اختلال افسردگی اساسی با شروع حول و حوش زایمان تشخیص داده می‌شود - فقط چند نمونه.

در ادامه بخوانید تا در مورد علائم، انواع و علل افسردگی بالینی، و همچنین درمان‌های موجود برای مقابله با این وضعیت شایع اما موذی بیشتر بدانید.

علائم افسردگی بالینی

یکی از علائم شناخته شده افسردگی بالینی، دوره‌های غم و اندوه فراگیر است. اما ممکن است ندانید که علائم مهم دیگری نیز برای افسردگی وجود دارد. در واقع، طیف گسترده‌ای از علائم وجود دارد که نه تنها بر خلق و خوی شما، بلکه بر خواب، بدن و نحوه تفکر و رفتار شما نیز تأثیر می‌گذارد.

خلق و خو

افسردگی می‌تواند خلق و خوی شما را به طرق بی‌شماری تغییر دهد. علاوه بر غم و اندوه، ممکن است از دست دادن علاقه به چیزهایی را تجربه کنید که قبلاً برایتان لذت‌بخش بوده‌اند - این حالت «بی‌لذتی» نامیده می‌شود. ناگهان، برنامه تلویزیونی مورد علاقه‌تان نمی‌تواند توجه شما را جلب کند، یا دیگر بعد از مسیر دویدن مورد علاقه‌تان احساس سرخوشی نمی‌کنید. ممکن است زندگی خود را بی‌روح و یکنواخت احساس کنید.

همچنین ممکن است احساس ناامیدی کنید، گویی هیچ چیز هرگز بهتر نخواهد شد، یا ممکن است به طور طاقت‌فرسا و نابجا در مورد چیزهایی احساس گناه کنید که معمولاً مستحق آن سطح از احساس گناه نیستند. علاوه بر این، ممکن است حس کلی بی‌تفاوتی را تجربه کنید - چیزها دیگر مانند گذشته برایتان مهم نیستند، و ممکن است انگیزه گرفتن در محل کار یا دنبال کردن سرگرمی‌هایتان دشوار به نظر برسد.

اضطراب نیز اغلب با افسردگی همراه است. ترکیب نگرانی و نشخوار فکری مداوم با علائمی مانند خلق پایین، بی‌لذتی و ناامیدی می‌تواند ترکیبی مصیبت‌بار باشد.

خواب

یکی دیگر از عناصر کلیدی افسردگی بالینی، نحوه تأثیر آن بر خواب شماست. ممکن است متوجه شوید که بیش از حد می‌خوابید یا به اندازه کافی نمی‌خوابید - هر دو می‌توانند نشانه افسردگی باشند.

به طور خاص، «بیدار شدن زودهنگام» در افراد مبتلا به افسردگی شایع است. ممکن است متوجه شوید که به طور مداوم در ساعات اولیه صبح بیدار می‌شوید و نمی‌توانید دوباره به خواب بروید.

بی‌خوابی و خواب ناآرام - ناتوانی در به خواب رفتن و بارها و بارها در طول شب بیدار شدن - نیز می‌تواند از نشانه‌های بارز افسردگی باشد.

از قضا، خواب کافی و به اندازه کافی آرام، یکی از کلیدهای مدیریت افسردگی است و این علائم را بسیار موذیانه‌تر می‌کند.

بدن

افسردگی می‌تواند بر اشتهای شما تأثیر بگذارد و باعث شود به روش‌های غیرمعمول رفتار کنید. ممکن است ناگهان همیشه احساس گرسنگی شدید کنید، گویی هر چقدر هم که غذا بخورید، گرسنگی‌تان هرگز برطرف نمی‌شود؛ یا ممکن است اشتهای خود را به طور کامل از دست بدهید. مرتبط با این موارد، تغییراتی در بدن شما ایجاد می‌شود - ممکن است به طور ناخواسته وزن زیادی اضافه یا کم کنید.

سایر علائم جسمی ممکن است شامل خستگی یا، در طرف مقابل، بی‌قراری باشد. احساس خستگی بیش از حد یا فعال شدن بیش از حد نیز می‌تواند از علائم افسردگی باشد.

شناخت و رفتار

افسردگی می‌تواند تفکر را دشوار یا غیرممکن کند. ممکن است احساس کنید کند شده‌اید، گویی از نظر ذهنی در ژله فرو می‌روید، یا مغزتان پر از پنبه است و نمی‌توانید افکار منسجم ایجاد یا مرتبط کنید. همچنین ممکن است در تمرکز کردن مشکل داشته باشید. این علائم می‌توانند کارهای روزمره مانند کار یا مدرسه را به ویژه دشوار کنند.

شما یا عزیزانتان نیز ممکن است متوجه تغییراتی در رفتار شما به دلیل افسردگی شوید.

ممکن است ناگهان به راحتی تحریک‌پذیر شوید یا دوره‌های گریه مکرر داشته باشید. ممکن است اغلب احساس بی‌قراری کنید، حتی زمانی که دلیلی برای بی‌قراری وجود ندارد. دوستان و خانواده ممکن است متوجه شوند که شما خودتان را منزوی می‌کنید تا مجبور نباشید معاشرت کنید (که هنگام مقابله با افسردگی می‌تواند به ویژه دشوار باشد).

میل به خودکشی

یکی از شدیدترین و چالش‌برانگیزترین علائم افسردگی، خودکشی‌گرایی است. اگر افسرده هستید، ممکن است احساس کنید که هیچ چیز ارزش زندگی کردن ندارد. یا حتی ممکن است فراتر از آن برود و یک میل غیرقابل توضیح اما طاقت‌فرسا برای مردن داشته باشید.

این احساسات برای کسی که آن‌ها را تجربه نمی‌کند، بی‌معنی به نظر می‌رسند و می‌توانند دشوارترین جنبه‌های افسردگی برای صحبت کردن باشند. ممکن است از احساس خودکشی شرمنده یا خجالت‌زده باشید، یا ممکن است احساس کنید نمی‌خواهید عزیزان خود را با این احساسات بار کنید.

مهم است که این افکار خودکشی را به عنوان یک علامت قابل درمان افسردگی خود بشناسید و فوراً برای کمک گرفتن اقدام کنید.

انواع افسردگی بالینی

افسردگی بالینی فقط به یک وضعیت واحد اشاره نمی‌کند. انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد که با اختلالات مختلفی مرتبط هستند.

اختلال افسردگی اساسی (افسردگی تک‌قطبی)

وقتی کسی می‌گوید «از نظر بالینی افسرده»، معمولاً منظور او اختلال افسردگی اساسی (MDD) است. این نوع افسردگی به عنوان افسردگی «تک‌قطبی» (در مقابل «دوقطبی») نیز شناخته می‌شود.

طبق DSM-5 (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی)، برای تشخیص MDD، باید حداقل پنج مورد از معیارهای زیر را تجربه کنید:

  • خلق افسرده
  • از دست دادن علاقه یا لذت در بیشتر یا تمام فعالیت‌ها
  • کاهش یا افزایش وزن قابل توجه و ناخواسته
  • اختلال خواب (بی‌خوابی یا پرخوابی)
  • بی‌قراری یا کندی روانی حرکتی قابل مشاهده (که توسط دیگران قابل توجه باشد)
  • خستگی، کوفتگی یا از دست دادن انرژی
  • احساس بی‌ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا هذیانی
  • اختلال در توانایی تمرکز، تفکر یا تصمیم‌گیری
  • افکار مکرر در مورد مرگ، خودکشی‌گرایی یا اقدام به خودکشی

علاوه بر این معیارها، موارد زیر نیز باید در مورد علائم افسردگی شما صادق باشد:

  • آن‌ها باعث ناراحتی و اختلال قابل توجه در زندگی روزمره - از نظر شغلی، اجتماعی و/یا در خانه - می‌شوند.
  • توسط عوارض جانبی دارو، مصرف مواد مخدر یا یک وضعیت پزشکی دیگر بهتر توضیح داده نمی‌شوند.
  • شما هرگز یک دوره شیدایی یا نیمه‌شیدایی را تجربه نکرده‌اید (که نشان دهنده اختلال دوقطبی به جای MDD خواهد بود).
  • علائم شما توسط اسکیزوفرنی یا یک اختلال روانپریشی دیگر (مانند اختلال اسکیزوافکتیو که شامل علائم خلقی نیز می‌شود) بهتر توضیح داده نمی‌شوند.

اگر احساس می‌کنید این الزامات برای MDD را دارید، در مورد احساسات خود با یک روانپزشک یا متخصص بهداشت روان صحبت کنید.

افسردگی دوقطبی

دوره‌های افسردگی همچنین بخش مهمی از اختلال دوقطبی هستند. در این وضعیت، شما نوسانات خلقی را تجربه می‌کنید، از افسردگی تا شیدایی یا نیمه‌شیدایی. افسردگی دوقطبی همان معیارهای افسردگی را دارد که اختلال افسردگی اساسی (MDD)، اما فرد باید حداقل یک دوره شیدایی یا نیمه‌شیدایی را تجربه کرده باشد - افراد مبتلا به MDD شیدایی یا نیمه‌شیدایی را تجربه نمی‌کنند.

افسردگی روان‌پریشانه

افسردگی روان‌پریشانه که به آن سایکوز افسردگی یا به طور رسمی در DSM اختلال افسردگی اساسی با ویژگی‌های روان‌پریشانه نیز گفته می‌شود، افسردگی است که با علائم روان‌پریشی همراه است. در افسردگی روان‌پریشانه، ممکن است هذیان (باورهای ثابت/نادرست)، توهم (ادراکات حسی نادرست) یا بی‌نظمی را تجربه کنید که در آن تفکر یا برقراری ارتباط واضح دشوار می‌شود.

یک تفاوت کلیدی بین افسردگی روان‌پریشانه و سایر اختلالات روان‌پریشانه این است که در افسردگی روان‌پریشانه، روان‌پریشی فقط در طول دوره افسردگی وجود دارد؛ در سایر شرایط، مانند اسکیزوفرنی یا اختلال اسکیزوافکتیو، حتی زمانی که در دوره افسردگی نیستید، علائم روان‌پریشی را همچنان دارید.

افسردگی پس از زایمان

بسیاری از افراد افسردگی پس از زایمان را به عنوان «غم و اندوه نوزادی» دست کم می‌گیرند، اما در واقع بسیار شدیدتر از آن است.

افسردگی پس از زایمان یک دوره افسردگی بالینی را توصیف می‌کند که پس از تولد نوزاد رخ می‌دهد. در DSM-5، اختلال افسردگی اساسی با شروع حول و حوش زایمان در واقع به عنوان یک دوره افسردگی اساسی تعریف می‌شود که در دوران بارداری و همچنین در چهار هفته پس از زایمان رخ می‌دهد. با این حال، بسیاری از پزشکان این دوره را تا یک سال پس از تولد نیز گسترش می‌دهند.

در صورت عدم درمان، افسردگی پس از زایمان می‌تواند به طور منفی بر رابطه شما با نوزادتان تأثیر بگذارد، در پیوند عاطفی اختلال ایجاد کند و به طور بالقوه تأثیرات بلندمدت قابل توجهی بر کودک داشته باشد. مانند سایر انواع افسردگی، خطر خودکشی در مادر می‌تواند افزایش یابد.

اگر این وضعیت شما را توصیف می‌کند، در اسرع وقت برای کمک و حمایت حرفه‌ای اقدام کنید. افسردگی پس از زایمان یک وضعیت بالینی قابل درمان است و باید به همین ترتیب درمان شود.

اختلال ناخوشی پیش از قاعدگی (PMDD)

اختلال ناخوشی پیش از قاعدگی (PMDD) یک وضعیت افسردگی بسیار واقعی است که اغلب به عنوان «بخشی از پریود شما» نادیده گرفته می‌شود - اگرچه اصلاً اینطور نیست.

مانند MDD، PMDD معیارهای تشخیصی خاص خود را دارد. در هفته قبل از قاعدگی، باید حداقل یکی از این علائم وجود داشته باشد:

  • نوسانات خلقی، دوره‌های گریه و حساسیت عاطفی
  • خشم، تحریک‌پذیری یا افزایش درگیری‌های بین فردی مشخص
  • خلق افسرده، ناامیدی یا افکار خودانتقادی
  • افزایش اضطراب، تنش یا احساس «تحت فشار بودن»

برخی از علائم زیر نیز باید وجود داشته باشند تا در ترکیب با معیارهای فوق، در مجموع پنج علامت ایجاد شود:

  • بی‌لذتی یا کاهش علاقه به فعالیت‌ها
  • مشکل در تمرکز
  • بی‌حالی، خستگی زودرس یا کمبود انرژی
  • تغییرات در اشتها، از جمله پرخوری یا هوس‌های خاص
  • بی‌خوابی یا پرخوابی
  • احساس غرق شدن یا از دست دادن کنترل
  • علائم جسمی مانند تورم یا حساسیت پستان، درد عضلانی یا مفصلی یا نفخ

اگر این وضعیت پریود شما را توصیف می‌کند، نباید در سکوت رنج بکشید. این یک اختلال خلقی واقعی است و شایسته درمان واقعی است.

اختلال عاطفی فصلی (SAD)

اختلال عاطفی فصلی - که به طور مناسب «SAD» مخفف شده است - یک وضعیت افسردگی اساسی است که با تغییر فصل‌ها شروع و پایان می‌یابد. افراد مبتلا به SAD افسردگی بالینی (علائم MDD) را تجربه می‌کنند که منحصراً با تغییرات فصلی مرتبط است، به طوری که تمام علائم در طول یک فصل ادامه می‌یابند و با پایان آن فصل به طور کامل فروکش می‌کنند. (برای اکثر افراد، این در زمستان رخ می‌دهد، اما ممکن است در تابستان نیز تجربه شود.)

برای تشخیص SAD، لازم است حداقل به مدت دو سال علائم افسردگی اساسی را در این فصل و فقط در این فصل تجربه کرده باشید، و در طول زندگی، دوره‌های افسردگی فصلی بیشتری نسبت به دوره‌های غیر فصلی داشته باشید. اساساً، تشخیص SAD یک الگوی ثابت از افسردگی فصلی را نشان می‌دهد.

اختلال افسردگی مداوم (دیستایمی)

اختلال افسردگی مداوم - که قبلاً به عنوان «دیستایمی» شناخته می‌شد - وضعیتی است که در طی حداقل دو سال، فرد بیشتر روزها یا بیشتر طول روز خلق افسرده‌ای خواهد داشت. آن‌ها همچنین حداقل دو مورد از معیارهای زیر را تجربه خواهند کرد:

  • بی‌خوابی یا پرخوابی
  • کم اشتهایی یا پرخوری
  • احساس ناامیدی
  • خستگی یا سطح انرژی پایین
  • تمرکز ضعیف یا مشکل در تصمیم‌گیری
  • عزت نفس پایین

ابتلا به اختلال افسردگی مداوم همچنین به این معنی است که شما بیش از دو ماه در سال بدون علائم افسردگی نیستید - از این رو، اصطلاح «مداوم».

بسیاری از معیارهای این اختلال مشابه MDD هستند: به عنوان مثال، نمی‌توان آن را با واکنش دارویی یا وضعیت جسمی بهتر توضیح داد، هرگز شیدایی یا نیمه‌شیدایی وجود نداشته است، هیچ اختلال روان‌پریشی وجود ندارد و باعث ناراحتی و اختلال قابل توجه در زندگی روزمره می‌شود. علاوه بر این، علائم شما نمی‌توانند به طور دقیق‌تری به MDD یا MDD با بهبودی جزئی نسبت داده شوند.

افسردگی موقعیتی

گاهی اوقات، مقابله با یک رویداد استرس‌زا یا آسیب‌زا می‌تواند باعث احساس افسردگی در ما شود؛ با این حال، زمانی که این افسردگی خاص یک موقعیت معین است و معیارهای یک وضعیت سلامت روان را برآورده نمی‌کند، «افسردگی بالینی» در نظر گرفته نمی‌شود. در واقع، اصطلاح فنی برای افسردگی موقعیتی «اختلال انطباقی با خلق افسرده» است. این وضعیت ناراحتی یا مشکل قابل توجه در مدیریت یا مقابله با یک رویداد استرس‌زا را توصیف می‌کند که منجر به علائم افسردگی کوتاه مدت می‌شود.

اگر افسردگی موقعیتی دارید، ممکن است احساس غم، عصبانیت یا تحریک‌پذیری بیش از حد داشته باشید؛ خواب و اشتهای شما ممکن است مختل شود؛ انجام کارهای روزانه ممکن است دشوار یا غیرممکن به نظر برسد. اما نکته کلیدی در مورد افسردگی موقعیتی این است که این علائم با گذشت زمان و دور شدن از رویداد اولیه یا پیامدهای آن، فروکش می‌کنند.

افسردگی غیرمعمول

افسردگی غیرمعمول، یا اختلال افسردگی اساسی با ویژگی‌های غیرمعمول، یک زیرگروه از افسردگی است که با واکنش‌پذیری خلقی (خلق و خوی شما در مواجهه با شرایط محیطی می‌تواند تغییر کند) و ویژگی‌های «غیرمعمول» افزایش خواب، افزایش اشتها، «فلج سربی» که نوعی خستگی شدید است، و حساسیت به طرد بین فردی مشخص می‌شود.

تشخیص «غیرمعمول» می‌تواند برای MDD، افسردگی دوقطبی و اختلال افسردگی مداوم اعمال شود.

علل و عوامل خطر

«افسردگی بالینی» از یک منبع یا عامل خطر واحد ناشی نمی‌شود - بلکه طیف گسترده‌ای از شرایط پیچیده را توصیف می‌کند که تحت تأثیر عوامل بسیاری از جمله ژنتیک، محیط و زیست‌شناسی قرار دارند.

عوامل ژنتیکی

مشخص شده است که ژن‌های خاصی با شیوع بالاتر افسردگی بالینی مرتبط هستند و اگر شما این ژن‌ها را داشته باشید، احتمال ابتلا به اختلال افسردگی در شما بیشتر است. با این حال، محدود کردن ژن‌های خاصی که باعث افسردگی می‌شوند دشوار است، زیرا بسیاری از افراد مبتلا به بیماری‌های روانی تحت تأثیر ژن‌های مختلفی («منابع چندژنی») قرار می‌گیرند که در شرایط آن‌ها نقش دارند.

با این حال، ثابت شده است که اختلالات افسردگی در برخی موارد بسیار ارثی هستند - این بدان معناست که داشتن بستگانی که اختلالات افسردگی دارند، احتمال ابتلا به آن در شما را افزایش می‌دهد.

ظهور افسردگی نه تنها تحت تأثیر DNA شما، بلکه تحت تأثیر اپی‌ژنتیک، یا نحوه بیان آن ژن‌ها نیز قرار می‌گیرد. نشان داده شده است که رویدادهای نامطلوب زندگی و قرار گرفتن در معرض عوامل محیطی بر اپی‌ژنتیک شما تأثیر می‌گذارند.

عوامل محیطی

همچنین عناصری در محیط شما وجود دارند که می‌توانند شما را در برابر بیماری‌های روانی مانند افسردگی آسیب‌پذیرتر کنند. تجربه تجربیات نامطلوب دوران کودکی (ACEs) در جوانی می‌تواند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهد - این موارد شامل کودک‌آزاری یا غفلت و تجربیات استرس‌زای زندگی مانند طلاق یا خشونت خانگی است.

وضعیت اجتماعی-اقتصادی شما نیز می‌تواند بر خطر ابتلا به افسردگی تأثیر بگذارد. بزرگ شدن در یک خانواده کم‌درآمد می‌تواند اثرات منفی بر سلامت روانی شما در دوران کودکی داشته باشد که می‌تواند تا بزرگسالی با شما بماند. علاوه بر این، قربانی تعصب، تبعیض و نژادپرستی بودن می‌تواند به طور منفی بر سلامت روان شما تأثیر بگذارد و احتمال ابتلا به افسردگی را در مقطعی از زندگی افزایش دهد.

عوامل بیولوژیکی

در حالی که ژنتیک قطعاً یک عامل بیولوژیکی در افسردگی است، عوامل بسیاری دیگری نیز می‌توانند نقش داشته باشند. به طور خاص، شرایط سلامت جسمی همزمان می‌تواند شانس ابتلا به افسردگی را به شدت افزایش دهد. بیماری‌های مزمن نه تنها می‌توانند بر سلامت جسمی شما تأثیر بگذارند، بلکه اثرات بیولوژیکی و عاطفی آن‌ها می‌تواند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهد.

افرادی که استرس مداوم یا مزمن را تجربه می‌کنند نیز بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی هستند. این امر تا حدودی به دلیل اختلال در تنظیم طولانی مدت سیستم HPA یا «محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال» - سیستم تنظیم استرس در بدن - ناشی از استرس است. جای تعجب نیست که استرس بر بدن منجر به استرس بر ذهن می‌شود.

شرایط هم‌رخداد

افرادی که با افسردگی زندگی می‌کنند، اغلب دارای شرایط سلامت روان هم‌رخداد هستند. شایع‌ترین آن‌ها اضطراب است. این می‌تواند به صورت علائم اضطرابی باشد که اغلب اختلالات افسردگی را همراهی می‌کنند، و همچنین اختلالات اضطرابی هم‌رخداد. بسیاری از علائم افسردگی و اضطراب با هم همپوشانی دارند - به عنوان مثال، هر دو وضعیت می‌توانند با تحریک‌پذیری، نشخوار فکری، مشکل در تمرکز یا تصمیم‌گیری و مشکل در خواب مشخص شوند. اما همچنین غیرمعمول نیست که افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی مانند اختلال پانیک، اختلال اضطراب فراگیر یا فوبیای اجتماعی نیز یک اختلال افسردگی داشته باشند.

همچنین ممکن است افراد مبتلا به انواع مختلف بیماری‌های روانی نیز افسردگی را تجربه کنند. فرد مبتلا به اسکیزوفرنی، یک اختلال روان‌پریشی، یا یک اختلال شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی نیز ممکن است دوره‌های اختلال افسردگی اساسی را تجربه کند.

علل و عوامل خطر افسردگی

تشخیص افسردگی بالینی

تشخیص نوعی از افسردگی بالینی با ارزیابی توسط یک متخصص بهداشت روان یا پزشکی آغاز می‌شود و می‌تواند کاملاً سرراست باشد.

یک روانپزشک، یک روانشناس یا یک مددکار اجتماعی بالینی دارای مجوز می‌تواند تشخیص دهد. علاوه بر ارزیابی شما بر اساس معیارهای تشخیصی DSM-5 که قبلاً مورد بحث قرار دادیم، ارزیابی‌های دیگری نیز وجود دارد که ارائه‌دهنده شما می‌تواند برای کمک به تشخیص از آن‌ها استفاده کند.

دکتر امی مارشال، PsyD، توضیح می‌دهد: «هیچ ارزیابی تشخیصی [رسمی] برای تشخیص افسردگی لازم نیست، اما بسیاری وجود دارند که می‌توانند به تعیین وجود علائم کمک کنند.»

او می‌گوید: «از نظر فنی، تنها چیزی که لازم است یک مصاحبه تشخیصی با یک ارائه‌دهنده است، و اگر آن ارائه‌دهنده تشخیص دهد که اطلاعات و شواهد کافی برای وجود علائم وجود دارد، می‌تواند تشخیص را صادر کند.» با این حال، او توضیح می‌دهد: «آن‌ها ممکن است از ابزارهای غربالگری با نمرات برش استفاده کنند، که می‌تواند نشان دهد آیا علائم باعث ناراحتی قابل توجهی می‌شوند یا خیر، یا از ابزارهای مرجع هنجار، که می‌تواند اطلاعاتی در مورد میزان قابل توجه بودن علائم در مقایسه با جمعیت عمومی ارائه دهد.»

ارزیابی اولیه

دو مورد از رایج‌ترین ابزارهای ارزیابی افسردگی، پرسشنامه افسردگی بک (BDI) و پرسشنامه سلامت بیمار-۹ (PHQ-9) هستند.

BDI یک آزمون چند گزینه‌ای ۲۱ سوالی است که بر خودگزارشی علائم احتمالی افسردگی تکیه دارد. این پرسشنامه وجود علائم خاص و شدت آن‌ها را بر اساس رتبه‌بندی شما از ۰ تا ۳ ارزیابی می‌کند، به طوری که ۰ نشان دهنده عدم وجود آن علامت و ۳ نشان دهنده بدترین حالت آن علامت است.

به عنوان مثال، اولین سوال در مورد غم و اندوه است، با پاسخ‌هایی که از «من احساس غم نمی‌کنم» (۰) تا «من آنقدر غمگین و ناراضی هستم که نمی‌توانم تحمل کنم» (۳) متغیر است.

BDI برای افراد ۱۳ تا ۸۰ ساله در نظر گرفته شده است و برای درک و تکمیل صحیح پرسشنامه به سطح خواندن کلاس ششم نیاز دارد. جامع بودن این پرسشنامه به این معنی است که تکمیل آن حدود ۱۰ دقیقه طول می‌کشد.

PHQ-9 نیز یک مقیاس خودگزارشی است که برای تعیین وجود و شدت علائم افسردگی طراحی شده است، اما بسیار کوتاه‌تر از BDI است (نه سوال در مقابل ۲۱ سوال - از این رو، «۹» در «PHQ-9»). PHQ-9 همچنین از شما می‌خواهد که علائم خود را از ۰ تا ۳ رتبه‌بندی کنید، اما از نظر فراوانی نه شدت.

به عنوان مثال، اولین علامتی که از شما خواسته می‌شود آن را توصیف کنید، «کمبود علاقه یا لذت در انجام کارها» است، با پاسخ‌هایی که از «اصلاً» (۰) تا «چند روز» (۱) تا «بیش از نیمی از روزها» (۲) تا «تقریباً هر روز» (۳) متغیر است.

برای هر دو ارزیابی، نمره شما از هر سوال جمع‌آوری می‌شود و دامنه نمره کل شما نشان دهنده سطح معینی از افسردگی است. در BDI، کمترین نمره به معنای «این فراز و نشیب‌ها طبیعی در نظر گرفته می‌شوند» و بالاترین نمره به معنای «افسردگی شدید» است؛ در PHQ-9، کمترین نمره به معنای «افسردگی حداقل» و بالاترین نمره به معنای «افسردگی شدید» است.

همچنین ارزیابی‌های خاص افسردگی وجود دارد که برای اندازه‌گیری افسردگی قبل و بعد از درمان (مقیاس رتبه‌بندی افسردگی همیلتون)، افسردگی در کودکان (مانند پرسشنامه افسردگی کودکان، مبتنی بر BDI) و افسردگی در سالمندان (مقیاس افسردگی سالمندان) طراحی شده‌اند.

تشخیص افتراقی

تشخیص افتراقی فرآیند تشخیص علائم شما از علائم سایر شرایطی است که آن علائم با هم همپوشانی دارند. برای افسردگی، تشخیص افتراقی شامل رد کردن سایر اختلالات روانپزشکی مانند موارد زیر است:

  • اختلالات اضطرابی
  • اختلال وسواس فکری-عملی
  • اختلال استرس پس از سانحه
  • اختلالات شخصیت

علائم شرایط جسمی نیز باید رد شوند، مانند:

  • اختلالات خواب
  • پارکینسون، ام‌اس، زوال عقل و سایر اختلالات سیستم عصبی مرکزی
  • مصرف و سوء مصرف مواد مخدر یا عوارض جانبی دارو
  • مشکلات تیروئید (کم‌کاری یا پرکاری تیروئید)
  • بیماری‌های عفونی

گزینه‌های درمانی

روش‌های بسیاری برای مدیریت و درمان افسردگی بالینی وجود دارد، از جمله دارو، روان‌درمانی و تغییرات در سبک زندگی.

دارو

داروهایی که برای درمان افسردگی استفاده می‌شوند، داروهای ضدافسردگی نامیده می‌شوند (اگرچه معمولاً برای درمان اضطراب و سایر اختلالات نیز استفاده می‌شوند)، و انواع مختلفی از آن‌ها وجود دارد که بر مکانیسم‌های مختلف در مغز اثر می‌گذارند. رایج‌ترین انواع آن‌ها عبارتند از مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs)، مهارکننده‌های بازجذب سروتونین-نوراپی‌نفرین (SNRIs)، ضدافسردگی‌های سه‌حلقه‌ای (TCAs)، ضدافسردگی‌های آتیپیک و مهارکننده‌های مونوآمین اکسیداز (MAOIs).

SSRIs رایج‌ترین داروهای تجویز شده برای افسردگی هستند. آن‌ها اجازه می‌دهند سروتونین بیشتری از یک نورون به نورون دیگر در مغز منتقل شود. SSRIs شامل موارد زیر است:

  • Prozac (فلوکستین)
  • Celexa (سیتالوپرام)
  • Zoloft (سرترالین)
  • Lexapro (اسیتالوپرام)
  • Paxil (پاروکستین)

SNRIs به طور مشابه با SSRIs عمل می‌کنند، اما هم بر سروتونین و هم بر نوراپی‌نفرین تأثیر می‌گذارند و معمولاً برای افسردگی و همچنین اختلالات اضطرابی تجویز می‌شوند. SNRIs شامل موارد زیر است:

  • Cymbalta (دولوکستین)
  • Effexor (ونلافاکسین)
  • Pristiq (دس ونلافاکسین)
  • Fetzima (لوومیلناسیپران)

TCAs همچنین بر بازجذب سروتونین و نوراپی‌نفرین در مغز و همچنین بر سایر انتقال‌دهنده‌های عصبی تأثیر می‌گذارند. این‌ها از اولین داروهای ضدافسردگی بودند و نسبت به SSRI، SNRI و ضدافسردگی‌های آتیپیک عوارض جانبی بیشتری دارند. TCAs علاوه بر افسردگی، می‌توانند برای درمان بی‌خوابی، اضطراب و درد مزمن نیز استفاده شوند. TCAs شامل موارد زیر است:

  • آمی تریپتیلین
  • Norpramin (دزیپرامین)
  • Tofranil (ایمی پرامین)
  • Pamelor (نورتریپتیلین)
  • آموکساپین
  • دوکسپین
  • پروتriptیلین
  • تریمیپرامین

ضدافسردگی‌های آتیپیک به این دلیل نامیده می‌شوند که مانند سایر انواع ضدافسردگی‌ها عمل نمی‌کنند و در عوض به طور متفاوتی بر سیستم‌های انتقال‌دهنده عصبی در مغز تأثیر می‌گذارند. ضدافسردگی‌های آتیپیک شامل موارد زیر است:

  • Wellbutrin (بوپروپیون)
  • Remeron (میرتازاپین)
  • Desyrel (ترازودون)

MAOIs اولین نوع ضدافسردگی‌هایی بودند که ساخته شدند و می‌توانند بسیار مؤثر باشند، اما در حال حاضر به ندرت تجویز می‌شوند زیرا انواع جدیدتر ضدافسردگی‌ها عوارض جانبی کمتری دارند و عموماً ایمن‌تر در نظر گرفته می‌شوند. به طور خاص، افرادی که MAOI مصرف می‌کنند باید از یک رژیم غذایی محدود کننده سخت پیروی کنند و از مصرف برخی داروها به دلیل تداخلات بالقوه جدی اجتناب کنند. MAOIs شامل موارد زیر است:

  • Emsam (سلژیلین)
  • Nardil (فنلزین)
  • Marplan (ایزوکاربوکسازید)
  • Parnate (ترانیل سیپرومین)

مهم است که به خاطر داشته باشید که مانند هر داروی روانگردان، هنگام مصرف داروهای ضدافسردگی عوارض جانبی احتمالی وجود دارد. عوارض جانبی رایج عبارتند از:

  • آشفتگی و اضطراب
  • تهوع و درد معده
  • اسهال یا یبوست
  • بی‌خوابی
  • سردرد
  • کاهش میل جنسی، ناتوانی در ارگاسم یا اختلال نعوظ
  • کاهش اشتها
  • سرگیجه
  • افزایش وزن
  • خواب‌آلودگی
  • مشکلات قلبی مانند تپش قلب یا ضربان قلب سریع

بیشتر این عوارض جانبی با گذشت زمان از بین می‌روند، اما اگر ادامه یافتند یا غیرقابل تحمل بودند، با روانپزشک خود صحبت کنید. اگر عوارض جانبی شما را ناراحت می‌کند، نیازی نیست که آن‌ها را تحمل کنید.

آگاه باشید که برخی از عوارض جانبی نادر می‌توانند از نظر پزشکی جدی باشند، مانند:

  • سندرم سروتونین (سروتونین بیش از حد در مغز) که معمولاً زمانی ایجاد می‌شود که داروهای ضدافسردگی سروتونین با سایر عواملی که بر سروتونین تأثیر می‌گذارند استفاده شوند.
  • هیپوناترمی (سطح پایین نمک که می‌تواند بر مغز تأثیر بگذارد)
  • افزایش خطر خونریزی (به ویژه هنگام استفاده با داروهای ضد انعقاد)

علاوه بر این، ارتباطی بین برخی داروهای ضدافسردگی و افزایش افکار خودکشی، به ویژه در کودکان، نوجوانان و جوانان گزارش شده است. اگر احساس خودکشی دارید، فوراً با پزشک خود تماس بگیرید.

روان‌درمانی

روان‌درمانی یک گزینه عالی برای افراد مبتلا به افسردگی بالینی است. طیف گسترده‌ای از رویکردها و روش‌هایی وجود دارد که اثربخشی آن‌ها در درمان افسردگی ثابت شده است، بنابراین مطمئناً روشی را خواهید یافت که برای شما مناسب باشد.

مهم‌ترین جنبه درمان افسردگی با روان‌درمانی، یافتن درمانگر مناسب است. از امتحان کردن درمانگران مختلف تا زمانی که کسی را پیدا کنید که واقعاً با او ارتباط برقرار کنید، نترسید.

رویکردهای درمانی رایج برای درمان افسردگی عبارتند از:

  • درمان شناختی-رفتاری (CBT): CBT که به عنوان استاندارد طلایی در درمان افسردگی در نظر گرفته می‌شود، به شما می‌آموزد که افکار، رفتارها و راهبردهای مقابله‌ای ناسازگار (مضر) را تشخیص داده و تغییر دهید. مهم است که بدانید، در حالی که ممکن است قدرت کنترل اتفاقاتی که در زندگی برای شما رخ می‌دهد را نداشته باشید، اما قدرت کنترل واکنش‌های خود نسبت به آنچه رخ می‌دهد را دارید.
  • روانکاوی: این روش بر تجربیات زندگی شما، گذشته و حال، و افکار ناخودآگاه، عادات و انگیزه‌های شما که ممکن است در افسردگی شما نقش داشته باشند، تمرکز دارد. اگرچه روانکاوی رسمی (چند بار در هفته روی کاناپه) امروزه کمتر رایج است، اما اصول مربوطه (روان‌درمانی پویشی) معمولاً در انواع رویکردهای روان‌درمانی به کار گرفته می‌شوند و می‌توانند برای افرادی که درک بهتری از خود پیدا می‌کنند و در ظرفیت‌هایی که می‌توانند افسردگی را کاهش دهند، رشد می‌کنند، بسیار مفید باشند.
  • درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT): ACT که شاخه‌ای از CBT است، به شما می‌آموزد که احساسات، افکار و واکنش‌های خود را نسبت به محرک‌های عاطفی بپذیرید، نه اینکه از آن‌ها اجتناب کنید، سعی در تغییر آن‌ها داشته باشید یا بر اساس آن‌ها عمل کنید. این به شما اجازه می‌دهد که قضاوت خود را در مورد علائم افسردگی متوقف کنید و سپس بر استفاده از ارزش‌های خود برای هدایت اقدامات خود در زندگی تمرکز کنید.

دکتر مارشال در مورد رایج‌ترین رویکرد، CBT، می‌گوید: «درمان شناختی-رفتاری تحقیقات زیادی را به عنوان یک ابزار مؤثر برای درمان افسردگی پشت سر دارد، اگرچه این تا حدودی به این دلیل است که درمان شناختی-رفتاری یکی از ساده‌ترین روش‌ها برای پیاده‌سازی در یک محیط تحقیقاتی است.» او توضیح می‌دهد: «اساساً، یک درمانگر آموزش‌دیده در CBT می‌تواند به فردی که افسردگی را تجربه می‌کند کمک کند تا تشخیص دهد چگونه افکار و برداشت او از دنیای اطراف ممکن است علائم افسردگی را تداوم بخشد. به عنوان مثال، تکنیک‌های CBT می‌تواند به شما کمک کند تا گفتگوی منفی با خود را که منعکس کننده باورهای مضر است، مانند فکر کردن به "من یک شکست خورده هستم" پس از یک اشتباه کوچک، تشخیص دهید.»

درمان‌های جایگزین و مکمل

اگرچه دارو و روان‌درمانی ارکان اصلی مدیریت افسردگی هستند، اما چند رویکرد جایگزین مکمل وجود دارد که اثربخشی آن‌ها ثابت شده است. به عنوان مثال، ورزش منظم ثابت کرده است که علائم افسردگی را کاهش می‌دهد. یوگا و تمرین‌های مبتنی بر ذهن‌آگاهی نیز در مدیریت افسردگی مفید بوده‌اند.

هر یک از این مداخلات می‌تواند در کنار گفتاردرمانی و دارو برای تکمیل درمان افسردگی شما استفاده شود. در واقع، توصیه می‌شوند - اما همیشه بهتر است که به دنبال کمک حرفه‌ای نیز باشید.

ممکن است طب سوزنی را به عنوان یک درمان جایگزین توصیه شده برای افسردگی ببینید، اما مطالعات متعدد اثربخشی آن را زیر سوال برده‌اند. علاوه بر این، گل راعی گاهی اوقات به عنوان جایگزینی برای دارو توصیه می‌شود، اما اثربخشی آن قابل اعتماد نیست؛ همچنین با اثربخشی برخی داروهای تجویزی تداخل دارد و حتی در صورت مصرف همزمان با برخی از انواع داروهای ضدافسردگی می‌تواند منجر به شرایط جدی سلامتی (مانند سندرم سروتونین) شود.

مراقبت از خود و تغییرات در سبک زندگی

دکتر مارشال می‌گوید نیازهای مراقبت از خود در افراد مختلف متفاوت است، اما «یک نقطه شروع مهم اطمینان از برآورده شدن نیازهای فیزیکی اساسی شماست. افسردگی مانند حمل یک وزن نامرئی عظیم است که هر فعالیتی را دشوارتر می‌کند، حتی اگر دلیل واضح و قابل مشاهده‌ای برای بروز این چالش‌ها وجود نداشته باشد.»

دکتر مارشال توضیح می‌دهد: «بسیاری از افراد در دوره افسردگی با غذا خوردن، بهداشت و سایر کارهای اساسی دست و پنجه نرم می‌کنند. این نه تنها می‌تواند برای سلامت جسمی شما مضر باشد، بلکه می‌تواند یک چرخه معیوب ایجاد کند. وقتی چند روز حمام نکرده‌اید و احساس ناپاکی می‌کنید، بیرون آمدن از احساس افسردگی دشوار است.» وقتی فردی به دلیل افسردگی انرژی بسیار محدودی دارد، او را تشویق می‌کنم که کارها را بسیار ساده نگه دارد.

دکتر مارشال پیشنهاد می‌کند: «اگر توانایی رعایت کامل بهداشت خود را ندارید، به عنوان مثال، حداقل سعی کنید دندان‌های خود را مسواک بزنید، زیرا مراقبت از دندان با بسیاری از مشکلات سلامتی مرتبط است. نمی‌توانید دو دقیقه کامل مسواک بزنید؟ اشکالی ندارد، فقط ۳۰ ثانیه مسواک بزنید یا از دهانشویه برای محافظت از خود در برابر سایر عواقب سلامتی استفاده کنید.»

همچنین تغییراتی در سبک زندگی وجود دارد که ثابت شده است به علائم روزمره کمک می‌کند. گنجاندن ورزش در برنامه روزانه یک راه مهم و مؤثر برای کمک به مدیریت افسردگی شما است. این نه تنها اندورفین فوری تولید می‌کند و خلق و خوی فعلی شما را بهبود می‌بخشد، بلکه یک بدن سالم‌تر در دراز مدت از یک ذهن سالم‌تر حمایت می‌کند.

شروع یک تمرین مدیتیشن یا ذهن‌آگاهی نیز می‌تواند به علائم خلقی کمک کند. اختصاص دادن زمان هر روز برای تمرکز بر آنچه در درون شما می‌گذرد می‌تواند به شما کمک کند وضعیت خلقی فعلی خود را شناسایی کرده و مستقیماً با چالش‌ها و علائم مقابله کنید. مدیتیشن همچنین می‌تواند به شما کمک کند ذهن خود را آرام کنید و با دقت بیشتری در مورد آنچه برای احساس بهترین حالت در آن روز نیاز دارید فکر کنید.

روال‌های قبل از خواب نیز مفید هستند. اطمینان حاصل کنید که بهداشت خواب خوبی دارید: قبل از خواب با کم کردن استفاده از صفحه‌نمایش‌ها و دستگاه‌های خود آرام شوید و سعی کنید هر شب در یک ساعت معین به رختخواب بروید و هر روز صبح در یک ساعت معین بیدار شوید.

با این حال، مهم‌ترین جنبه مراقبت از خود هنگام مقابله با افسردگی، قضاوت نکردن خود در هنگام تجربه علائم است.

اگر نیاز به استراحت در محل کار دارید، استراحت کنید؛ اگر به یک روز مرخصی برای سلامت روان نیاز دارید، به آن احساس احترام بگذارید و آن روز را مرخصی بگیرید. اگر یک روز از کار افتاده باشید، دنیا از هم نمی‌پاشد. کارهایی را انجام دهید که معمولاً خلق و خوی شما را بهبود می‌بخشند - به پیاده‌روی بروید، برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود را تماشا کنید، به پارک سگ‌ها بروید و چند سگ را نوازش کنید.

حتی اگر امروز احساس بهتری ندارید، اشکالی ندارد. شما آنفولانزای عاطفی دارید - بنابراین با خودتان همان مهربانی رفتار کنید که اگر آنفولانزای واقعی داشتید.

راهبردهای مقابله و حمایت

کارهای زیادی وجود دارد که می‌توانید برای مقابله با افسردگی انجام دهید، هم روزانه و هم در بلندمدت.

در ابتدا، دکتر مارشال توصیه می‌کند که به الگوهای عاطفی خود توجه دقیق داشته باشید. او می‌گوید: «توجه به زمانی که شروع به ورود به یک دوره می‌کنید مهم است. از آنجایی که وظیفه مغز شما ارائه اطلاعات در مورد دنیای اطراف است، همیشه به طور دقیق به آنچه در لحظه تجربه می‌کند اشاره نمی‌کند. این کمی شبیه زمانی است که دکمه تماس کارفرمای سابق من در وب‌سایت آن‌ها خراب شد و هیچ‌کس نتوانست اطلاعات تماس را پیدا کند تا به آن‌ها اطلاع دهد که لینک خراب شده است. اگر علائمی را که در ابتدای یک دوره تجربه می‌کنید مستند کنید، می‌توانید قبل از اینکه اوضاع بدتر شود، حمایت دریافت کنید.»

ایجاد شبکه پشتیبانی

مطمئن شوید افرادی در اطراف خود دارید که به آن‌ها اعتماد دارید. این ممکن است اعضای خانواده، دوستان یا همکاران باشند - هر کسی که می‌دانید وقتی احساس ناراحتی می‌کنید می‌توانید با او صحبت کنید. توانایی صادق بودن با افراد اطراف خود، به ویژه عزیزان، می‌تواند از احساس انزوا در افسردگی شما جلوگیری کند. رنج کشیدن در سکوت به هیچ کس کمک نمی‌کند.

ممکن است احساس کنید که افراد اطراف شما نمی‌توانند احساس شما را درک کنند، و ممکن است حق با شما باشد - آن‌ها ممکن است نتوانند به طور کامل درک کنند. اما به احتمال زیاد آن‌ها می‌خواهند. به احتمال زیاد افرادی در زندگی شما هستند که می‌خواهند در شرایط خوب و بد از شما حمایت کنند.

تمرین کنید در مورد افسردگی خود صحبت کنید. کم کردن ترس از صحبت کردن در مورد علائمتان به این معنی است که افراد بیشتری از آنچه می‌گذرانید آگاه خواهند شد و می‌توانند خود را به عنوان منبع حمایت معرفی کنند.

مدیریت زندگی روزمره

روال‌ها برای افراد مبتلا به افسردگی بسیار مفید هستند. داشتن ثبات و برنامه برای روز می‌تواند کمک کند تا اطمینان حاصل شود که اگر و زمانی که علائم افسردگی ظاهر می‌شوند، می‌توانید بدون نگرانی از به هم ریختن کل زندگی خود با آن‌ها مقابله کنید.

مطمئن شوید که غذا می‌خورید، حتی اگر میلی به آن ندارید.

نوعی ورزش انجام دهید، حتی اگر فقط یک پیاده‌روی کوتاه باشد.

با کسی صحبت کنید. اگر احساس بدی دارید و می‌خواهید در مورد آن صحبت کنید، این کار را انجام دهید. اگر نمی‌خواهید در مورد احساس خود صحبت کنید، اشکالی ندارد. یک میم احمقانه برای بهترین دوست خود بفرستید. به خودتان یادآوری کنید که اگر به آن‌ها نیاز دارید، افرادی در اطراف شما هستند.

اگر روز بسیار سختی را می‌گذرانید، اشکالی ندارد که فقط آن روز در رختخواب بمانید. اشکالی ندارد اگر تنها ورزشی که آن روز انجام می‌دهید، حرکت از تخت به مبل باشد. اشکالی ندارد اگر تنها چیزی که می‌خواهید بخورید چیپس باشد. با خودتان مهربان باشید. با این حال، اگر این یک الگو شود، باید با متخصص بهداشت روان خود در مورد آن صحبت کنید.

مدیریت بلندمدت

در درازمدت، حفظ درمان مداوم از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. همکاری با یک درمانگر راهی عالی برای مدیریت افسردگی شماست - اگر کاری که در درمان انجام می‌دهید دشوار است یا احساس می‌کنید به اندازه کافی سریع پیشرفت نمی‌کنید، دلسرد نشوید. به سیستم، به درمانگر خود و به خودتان اعتماد کنید. (اگرچه اگر مدت طولانی است که در درمان هستید و هیچ تغییری مشاهده نمی‌کنید یا احساس حمایت در درمان خود ندارید، ممکن است زمان مشاوره یا تغییر درمانگر فرا رسیده باشد.)

اگر شما و ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی‌تان تصمیم گرفته‌اید که برای درمان افسردگی به دارو نیاز دارید، مطمئن شوید که آن را به طور مداوم و طبق دستور مصرف می‌کنید. ممکن است چند بار یا ترکیبات مختلف طول بکشد تا داروی مناسب را پیدا کنید - به احساسات روزانه خود توجه کنید و اگر احساس بدتر شدن کردید، به ارائه‌دهندگان خود اطلاع دهید.

احساس نکنید که باید فقط به احساس «خوب بودن» بسنده کنید.

ارتباطات بین فردی را حفظ کنید. مطمئن شوید که به طور منظم با دوستان خود صحبت می‌کنید، حتی اگر فقط یک پیام کوتاه برای احوالپرسی باشد. داشتن یک سیستم پشتیبانی قوی در زندگی با افسردگی و مدیریت آن ضروری است.

تجربیات شخصی من با افسردگی

من از دوران دبیرستان با نوعی افسردگی بالینی دست و پنجه نرم کرده‌ام. در ابتدا، من به اشتباه به عنوان افسردگی تک‌قطبی و سپس اختلال دوقطبی تشخیص داده شدم؛ همانطور که معلوم شد، من اختلال اسکیزوافکتیو دارم که با علائم خلقی (مانند افسردگی و شیدایی) و علائم روان‌پریشی که حتی زمانی که فرد در دوره خلقی نیست، ادامه می‌یابند، مشخص می‌شود.

در طول حدود ۲۰ سال گذشته، بیش از ۳۰ داروی مختلف مصرف کرده‌ام. اولین تجربه من با یک داروی ضدافسردگی در دبیرستان بود. من سیتالوپرام را امتحان کردم و ظرف دو هفته دچار افکار خودکشی شدم (گاهی اوقات داروهای ضدافسردگی می‌توانند اثرات بی‌ثبات‌کننده داشته باشند، به ویژه در افراد دارای آسیب‌پذیری دوقطبی). بعد، در دانشگاه، بوپروپیون بود که چند سال آن را مصرف کردم تا اینکه یک دوره روان‌پریشی من را به بیمارستان کشاند و من به اختلال دوقطبی تشخیص داده شدم. پس از آن، لیتیوم برای من تجویز شد که یک تثبیت‌کننده خلق و خوی رایج برای افراد مبتلا به دوقطبی است.

با این حال، من هنوز دوره‌های افسردگی منظم داشتم که ماه‌ها طول می‌کشید، برخی آنقدر بد بودند که من را به سمت خودکشی سوق دادند.

در حالت‌های افسردگی‌ام، فکر کردن دشوار است - احساس می‌کنم در یک تاخیر دائمی هستم در حالی که دنیا با دو برابر سرعت عادی از کنارم می‌گذرد. تا به امروز، اینگونه دوره‌های افسردگی خود را تجربه می‌کنم. همچنین یک غم عمیق بر من نازل می‌شود که مربوط به یک موقعیت یا مشکل نیست؛ فقط آنجاست، مانند یک پتوی سنگین که نمی‌خواهم یا نیازی ندارم و مرا به پایین می‌کشد.

زمان‌هایی بوده که از شدت افسردگی از نظر جسمی قادر به حرکت نبوده‌ام. روی تخت یا مبل دراز کشیده‌ام، بی‌حرکت و پر از درد. زمان‌هایی بوده که روزها غذا نخورده‌ام، هفته‌هایی که نمی‌توانستم بخوابم یا خیلی زیاد می‌خوابیدم. افسردگی را در قفسه سینه‌ام احساس می‌کنم - یک حفره باز که جای دنده‌هایم باید باشد.

اگرچه علائم خلقی من اکنون، بالاخره، تحت کنترل است، اما هنوز گهگاه، حتی به شدت افسرده می‌شوم.

این دوره‌ها معمولاً سریع‌تر به پایان می‌رسند و مدت بسیار طولانی است که احساس خودکشی نداشته‌ام - همه این‌ها برای من پیروزی محسوب می‌شوند. اما می‌دانم که افسردگی به احتمال زیاد بخش عمده‌ای از زندگی من برای بقیه عمرم خواهد بود.

همچنین می‌دانم که افسردگی نباید من را تعریف کند یا مانع از زندگی کردن به شیوه‌ای که می‌خواهم شود.

نتیجه‌گیری

انواع مختلفی از افسردگی بالینی وجود دارد - اختلال افسردگی اساسی، افسردگی دوقطبی و افسردگی پس از زایمان، تنها چند نمونه - و روش‌های بی‌شماری برای درمان آن‌ها. گفتاردرمانی می‌تواند به شما در مقابله با علائم افسردگی در زمان بروز آن‌ها کمک کند، و داروهای ضدافسردگی و سایر داروها می‌توانند افسردگی شما را قابل تحمل‌تر کنند یا حتی آن را از بین ببرند. تغییرات در سبک زندگی نیز می‌تواند به افسردگی کمک کند - به عنوان مثال، ورزش منظم و یک سیستم پشتیبانی پایدار هنگام مقابله با علائم افسردگی بسیار ارزشمند هستند.

اگر احساس افسردگی می‌کنید، نیازی نیست که در سکوت رنج بکشید. اگر در حال حاضر در درمان هستید، در مورد احساس خود با درمانگرتان صحبت کنید؛ اگر در حال حاضر روانپزشک دارید، آنچه را تجربه می‌کنید برای او توضیح دهید.

اگر نیاز به یافتن یک ارائه‌دهنده برای کمک به درمان افسردگی خود دارید، درمان آنلاین یک گزینه در دسترس و مقرون به صرفه است. به دنبال شرکتی باشید که در درمان افسردگی تخصص دارد.

شرکت‌های درمان آنلاین و فهرست‌های درمان آنلاین می‌توانند شما را با ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشت روان که می‌توانند افسردگی را درمان کنند و حتی ممکن است بیمه شما را بپذیرند، مرتبط کنند و خدمات آن‌ها را بسیار مقرون به صرفه‌تر کنند.

اگر احساس خودکشی یا بحران دارید، منابع اضطراری برای شما وجود دارد:

  • ۹۸۸: خط زندگی خودکشی و بحران. برای ارتباط با خدمات بهداشت روان اضطراری، با ۹۸۸ تماس بگیرید یا پیامک بزنید. با این حال، به خاطر داشته باشید که اگر تشخیص داده شود که برای خود یا دیگران خطرناک هستید، ممکن است پلیس به عنوان اولین پاسخگو وارد عمل شود.
  • خط پیام بحران: برای ارتباط ناشناس با یک داوطلب خط پیام بحران، «HOME» را به ۷۴۱۷۴۱ پیامک کنید.

افسردگی نباید پایان همه چیز شما باشد. اگر افسرده هستید، از درخواست کمک نترسید.


  • توسط هانا اوونز، مددکار اجتماعی بالینی دارای مجوز (LMSW)

هانا اوونز ویراستار سلامت روان/سلامت عمومی برای Verywell Mind است. او یک مددکار اجتماعی دارای مجوز با تجربه بالینی در بهداشت روان جامعه است.

  • ترجمه توسط پروین بایرامی، کارشناس روانشناسی