با افزایش سن و اندکی خرد، هیجان پاسخ دادن به سوال "ده سال دیگر خود را کجا می بینید؟" به تدریج جای خود را به عدم قطعیت "چگونه به آنجا برسم؟" داد. و این جای تعجب ندارد - تخیلات بیش فعال ما اغلب آتش اضطراب را شعله ور می کنند. از غریبه های مطلق گرفته تا مادرتان، همه انتظار دارند که پاسخ قطعی در مورد آنچه می خواهیم انجام دهیم و چه کسی می خواهیم باشیم داشته باشیم. اما یک برنامه ده ساله فقط یک هدف نیست؛ این یک فرآیند کامل است. فراتر از داشتن استراتژی کسب و کار مناسب یا اصلاح برند شخصی خود، این امر نیازمند انضباط ذهنی برای حفظ ثبات، انجام انتخاب های محاسبه شده و توسعه تاب آوری برای برخاستن پس از شکست است. اما من یک هزاره هستم. من در دنیایی از لذت آنی بزرگ شدم. هر فیلمی درخواستی است، هر محصولی به در خانه من تحویل داده می شود و هر کار مجازی با کنفتی متحرک جشن گرفته می شود. بنابراین، چگونه می توانم انگیزه جوانی خود را برای آینده ای که بسیار دور به نظر می رسد حفظ کنم؟ و برخی از آن نیروهای فراگیر که مانع رسیدن من می شوند کدامند؟

هر وقت بخوام می تونم دست بکشم 

بازی‌سازی (Gamification) به یک استراتژی محبوب برای شرکت‌ها برای جذب کاربران تبدیل شده است. از یک طرف، این استراتژی می‌تواند به ما کمک کند تا به اهداف خاصی دست پیدا کنیم، چه ایجاد یک بیمه‌نامه باشد یا یادگیری یک زبان جدید. اما، بین جمع‌آوری جواهرات و افکت‌های صوتی شیپور، ما به اعتیاد به هجوم دوپامین مبتلا شده‌ایم.

دوپامین اغلب به عنوان انتقال‌دهنده عصبی «احساس خوب» شناخته می‌شود، زیرا به شدت در مسیرهای پاداش ما دخیل است. خوردن غذای خوب یا دریافت بازخورد اجتماعی مثبت، سطح دوپامین مغز را افزایش می‌دهد و باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشیم. علاوه بر این، سطح دوپامین با انگیزه، یادگیری، حافظه کاری و موارد دیگر مرتبط است.

اپ‌های مدرن، به ویژه آن‌هایی که برای رسانه‌های اجتماعی، بازی و مصرف محتوا طراحی شده‌اند، برای تحریک مقادیر زیادی دوپامین از طریق مکانیزم‌های مختلف مانند پاداش‌های غیرقابل پیش‌بینی، پاداش‌های متغیر و رضایت آنی ساخته شده‌اند. این مکانیزم‌ها یک حلقه بازخورد ایجاد می‌کنند که در آن مغز شروع به هوس تحریک مداوم می‌کند که توسط این برنامه‌ها ارائه می‌شود، که منجر به افزایش استفاده عادتی و در برخی موارد، رفتار شبیه به اعتیاد می‌شود. آن احساس تکراری رفرش کردن فید اعلان‌ها را می‌شناسید، در تلاش برای دیدن اینکه آیا چیزی جدید وجود دارد؟ این مغز شما است که هوس تحریک می‌کند.

باور این که هوس دوپامین ما بلافاصله پس از توقف استفاده از تلفن‌هایمان متوقف می‌شود، بسیار ساده‌لوحانه است. مطالعه‌ای در سال 2023 نشان داد که میزان بالای استفاده از رسانه‌های اجتماعی توانایی ما را برای تأخیر رضایت کاهش می‌دهد (انگار تعصب حال حاضر برای اطمینان از اولویت‌بندی پاداش‌های فوری نسبت به سرمایه‌گذاری در آینده کافی نبود). علاوه بر این، به نظر می‌رسد پدیده FOMO (ترس از دست دادن) با استفاده از رسانه‌های اجتماعی مرتبط است و تأثیر منفی بر بهره‌وری در زندگی روزمره ما می‌گذارد.

در این واقعیت جدید، فعالیت‌های «دنیای واقعی» که ما را به اهدافمان نزدیک‌تر می‌کنند، مانند خواندن کتاب یا نوشتن مقاله برای وب‌سایت حرفه‌ای، اغلب به دلیل پاداش‌های دور یا کمتر فوری‌شان، جذاب‌تر به نظر می‌رسند. و این مبارزه‌ای منصفانه نیست. چگونه این فعالیت‌ها می‌توانند با اپلیکیشن‌هایی که با سیستم‌های اعلان غنی ما را جذب می‌کنند و دائماً توجه ما را تغییر می‌دهند، رقابت کنند؟ با وجود حواس‌پرتی‌های زیاد، حفظ تمرکز و پیشرفت در برنامه ده ساله ما چالش‌برانگیز است.

خوب، فهمیدم. انسان‌ها با سرگرم‌کننده‌تر کردن زندگی، آن را پیچیده‌تر کردند. اما باید راهی برای دور زدن آن وجود داشته باشد.

اگر نمی‌توانی شکستشان دهی، به آن‌ها بپیوند

وقتی شک و تردید سراغم می‌آید، آهنگ انگیزشی مورد علاقه‌ام «The Climb» مایلی سایرس است. این آهنگ یادآور می‌شود که باید برای رسیدن به اهدافم، حتی در شرایط سخت، پشتکار داشته باشم. متن آهنگ، پر از حکمت، هنر ماندن قوی در مواجهه با چالش‌ها را تبلیغ می‌کند. با این حال، یک یادآوری لفظی همراه با یک ملودی جذاب کافی نیست. بنابراین، من به دنبال فرمولی بودم که بتواند دوباره مرا به پاهایم برگرداند و ناگهان همه چیز برایم روشن شد.

معمولاً، من در مورد تأثیر سوگیری‌های شناختی بر زندگی روزمره و چگونگی اجتناب از آن‌ها صحبت می‌کنم. من به این روش عمل می‌کنم زیرا ما تمایل داریم بیشتر روی آنچه ممکن است از دست بدهیم تمرکز کنیم تا آنچه ممکن است از یک موقعیت خاص به دست آوریم (به عنوان مثال، گریز از زیان، بسیار متا).

اما اگر بتوانیم از این میانبرها برای سوق دادن خود به سمت اهدافمان استفاده کنیم چه؟ اگر بتوانیم محیطی بسازیم که ما را به حرکت به جلو تشویق کند، نه به رغم سوگیری‌های شناختی‌مان، بلکه به دلیل آن‌ها؟

یک موقعیت باخت-باخت

احتمالاً بزرگترین چالش، برداشتن اولین قدم است. هنگام تصمیم‌گیری درباره حرکت بعدی‌مان، تمایل داریم خودمان را در همه چیزهایی که ممکن است اشتباه پیش برود، غرق کنیم. چه کاری می‌توانیم انجام دهیم؟ همانطور که گفتم، ما این تمایل ذاتی را داریم که هنگام تصمیم‌گیری، بار بالقوه‌ی ضررها را دو برابر بیشتر از شادی ناشی از سودهای بالقوه وزن کنیم.

گریز از زیان می‌تواند مانع از انتخاب منطقی ما شود. برای مثال، تصور کنید که یک پیشنهاد وسوسه‌انگیز از یک استخدام‌کننده تصادفی دریافت می‌کنید. اگرچه وسوسه‌انگیز است، اما خود را متمرکز بر آنچه ممکن است با انتقال به شرکت جدید از دست بدهید، می‌بینید. ممکن است احساس راحتی، ارتباطات و زمان ارزشمند خود را برای یادگیری و سازگاری با محیط جدید از دست بدهید - به جای تمرکز بر موفقیت و رشد بالقوه‌ای که می‌تواند به همراه داشته باشد. این ترس ممکن است شما را در یک شغل بی‌ثمر نگه دارد، به جای اینکه به دنبال رشد شغلی باشید.

اگر به جای فهرست کردن ضررهای بالقوه در برداشتن اولین قدم، به ضررهای بالقوه‌ی نبرداشتن آن فکر کنیم چه؟ به ناامیدی‌ای که از عدم پیشرفت در شغلتان احساس خواهید کرد فکر کنید یا به تمام دفعاتی که از خودتان خواهید پرسید: «چه می‌شد اگر؟» شاید به این ترتیب، گریز از زیان بتواند شما را به حرکت وادار کند، نه اینکه ساکن بماند.

آن را عمومی کنید

ترس از برچسب زدن به عنوان "توهم‌زده" یا "موفق‌نشدگی" می‌تواند ما را از به اشتراک گذاشتن برنامه‌هایمان با دیگران بازدارد؛ اگر آن‌ها برنامه‌های مرا ندانند، نمی‌توانند بگویند که من در دستیابی به آن‌ها شکست خورده‌ام. با این وجود، پخش کردن خبر می‌تواند تمایل شما را به دنبال کردن آن تقویت کند، به لطف تمایل ما به پایبندی به تعهدات یا رفتارهای قبلی‌مان.

سوگیری تعهد می‌تواند ما را به تصمیم‌گیری‌های غیر منطقی مانند حفظ ارتباط با افرادی که از آن‌ها پیشی گرفته‌ایم یا ماندن در یک محیط کار سمی سوق دهد.

اما وقتی باهوشانه استفاده شود، می‌تواند به شما کمک کند - این تمایل ذاتی زمانی تقویت می‌شود که تعهدی به طور علنی انجام شود. بنابراین، برای بهره‌برداری از سوگیری تعهد، شروع به اشتراک‌گذاری برنامه خود با عموم کنید. منظورم این نیست که یک مگافون بردارید و در خیابان فریاد بزنید یا آن را در فید فیس‌بوک خود برای افراد تصادفی از گذشته پست کنید. آن را با جامعه نزدیک خود به اشتراک بگذارید، افرادی که در طول سفر شما از شما حمایت خواهند کرد. باهوشانه انتخاب کنید - کسانی که احساس می‌کنید نسبت به هدف شما هیجان‌زده خواهند شد و به توانایی‌های شما برای دستیابی به آن ایمان کامل دارند. همچنین، از درخواست کمک از متخصصان در حوزه خود نترسید؛ آن‌ها می‌توانند مربیان مفیدی باشند و احتمالاً توصیه‌های خوبی به شما ارائه می‌دهند.

اشتراک‌گذاری برنامه‌تان به دو روش به شما کمک خواهد کرد: اول، شما احساس انگیزه خواهید کرد تا واقعاً «حاضر شوید» و کمتر وسوسه می‌شوید که وقتی کارها سخت یا طاقت‌فرسا می‌شود، دست از کار بکشید. دوم، دوستان و اعضای خانواده خوب که واقعاً از شما حمایت می‌کنند، در مورد پیشرفت شما سوال خواهند پرسید و سعی می‌کنند به هر طریق ممکن به شما کمک کنند. حتی پیام‌های متنی معمولی در مورد پیشرفت شما شما را به جلو سوق خواهد داد.

مبارزه با اعداد با اعداد

در اوایل دهه 80، کانمن و تفرسکی دریافتند که نحوه ارائه اطلاعات می‌تواند تأثیر قابل توجهی بر تصمیمات ما داشته باشد. آن‌ها این مشاهده را اثر قاب‌بندی نامیدند. این می‌تواند درک ما از گزینه‌های جایگزین را منحرف کند و ما را به انتخاب غیرمنطقی سوق دهد. به عنوان مثال، وقتی یک فروشگاه با تأکید بر مقدار پولی که صرفه‌جویی می‌کنیم به جای صرفاً درج قیمت تخفیف‌خورده، فروش خود را تبلیغ می‌کند، ما تمایل داریم معامله را جذاب‌تر بدانیم. این اثر همچنین می‌تواند نحوه درک پیشرفت خود را هنگام صرف تلاش گسترده در یک پروژه بلندمدت تغییر دهد.

از آنجایی که اعداد به راحتی روی یک مقیاس قرار می‌گیرند، ما تمایل داریم که معیارهای عددی را بیش از ارزیابی کیفی ارزشگذاری کنیم. بنابراین، نمرات و دستمزدها ممکن است هنگام قرار گرفتن در مقابل یک مفهوم انتزاعی مانند «رشد شخصی»، ترازو را به نفع خودشان سنگین کنند. علاوه بر این، این شاخص‌های عددی در محیط ما یافت می‌شوند؛ اساتید ما نمرات می‌دهند و «لایک‌ها» توسط ارتباطات آنلاین ما داده می‌شود. از آنجایی که ما قدرت کنترل ذهن را نداریم، نمی‌توانیم همیشه بر نحوه واکنش مردم به ما یا نحوه ارزیابی ما تأثیر بگذاریم. این واقعیت باعث افزایش عدم قطعیت ما در مورد موفقیتمان می‌شود و منجر به احساس ناامیدی می‌شود.

من تصمیم گرفتم با برخی از اعداد خودم با این اعداد مبارزه کنم. اخیراً، شروع به کمی‌سازی موفقیت‌های «کیفی» خود کردم - مواردی که می‌توانم کنترل کنم. ممکن است به دلایل مختلف همیشه کنترل کاملی بر نمرات امتحان خود نداشته باشیم، اما می‌توانم کنترل کنم که چقدر وقت برای یادگیری اختصاص می‌دهم یا امروز چند چیز جدید یاد گرفته‌ام. با یک قدم ساده ثبت پیروزی‌های روزانه در یک چت گروهی واتس‌اپ، می‌توانم پیشرفتم را هنگام پیمایش در رشته چت ثبت کنم. تبدیل ایده انتزاعی «من چیزی یاد گرفتم» به یک نمایش فیزیکی که مرا تشویق می‌کند به رشد ادامه دهم. وقتی احساس می‌کنم به جایی نمی‌رسم و وقت زیادی را برای هیچ کاری تلف کرده‌ام، چت گروهی را باز می‌کنم و به خودم نشان می‌دهم که ممکن است اغراق کنم.

همه چیز را دور نریزید

یک اثر جانبی اضافی مکانیسم جدید من، آزاد کردن قدرت سوگیری هزینه‌های غرق‌شده برای تقویت انگیزه من است. ما تمایل داریم هزینه‌های قبلی غیرقابل بازیابی را در تصمیمات فعلی خود در نظر بگیریم، چه زمان، پول یا تلاشی باشد که از دست دادن آن می‌ترسیم. گاهی اوقات، این ما را به تصمیم‌گیری‌های غیر منطقی مانند پایبندی به رویکرد اولیه‌مان و باعث از دست دادن بیشتر می‌شویم. به عنوان مثال، منتظر اتوبوسی که هرگز ظاهر نمی‌شود، به جای گرفتن یک تاکسی، فقط به این دلیل که ما در ابتدا گزینه اتوبوس را انتخاب کرده‌ایم. تغییر به جایگزین تاکسی به این معنی است که ما رسماً اشتباه کرده‌ایم و زمان زیادی را از دست داده‌ایم. برای جلوگیری از این احساس، ما به گزینه اولیه پایبند هستیم.

اما در این مورد، می‌خواهیم از این احساس شدید «نه، نمی‌توانم این را از دست بدهم» به نفع خودمان استفاده کنیم. پس از قاب‌بندی رشد روزانه خود به عنوان یک هزینه واضح از زمان و تلاش، سوگیری شروع به کار می‌کند و انگیزه مرا برای ادامه برنامه اصلی‌ام تقویت می‌کند. به یاد داشته باشید، اگر به سمت اهدافم در حال حرکت باشم، هدر نرفته است. هنگامی که موفق شوید خود را از مرحله اول ترس از ناشناخته عبور دهید، اجازه دهید سوگیری کنترل را در دست بگیرد.

ما می توانیم آن را انجام دهیم!

همانطور که در دنیای لذت آنی خود حرکت می‌کنیم، مهار سوگیری‌های شناختی می‌تواند سلاح مخفی برای دستیابی به موفقیت بلندمدت باشد. مهم است که بدانیم پیشرفت می‌تواند کند باشد و عدم قطعیت بخشی از سفر به سوی دستیابی به اهداف ماست. برنامه ده ساله ما درست در گوشه و کنار است؛ ما فقط باید به یاد داشته باشیم که به جای مبارزه با طبیعت خود، می‌توانیم با استفاده از شرایط مناسب از آن بهره ببریم. از تعهدات عمومی گرفته تا بازسازی ضررهایمان، ما ابزارهایی برای حفظ انگیزه و تاب‌آوری در برابر آشفتگی یک برنامه بلندمدت داریم، حتی زمانی که احساس می‌کنیم خیلی دور یا نامشخص است.