ما اغلب به دلیل تعصب بیش از حد نسبت به روش‌های خود، در منفی‌گرایی باقی می‌مانیم. مدت‌هاست که در اردوگاه افرادی قرار داریم که سرزنش می‌کنند و محکوم می‌کنند، افرادی که بدبین و بدخواه هستند. تمام وفاداری‌های ما به این طایفه تلخ است و همه پل‌ها را به سمت دیگران سوزانده‌ایم.

اما یک جهان دوست‌دار می‌داند که باید راه بازگشتی برای افرادی که می‌خواهند تغییر کنند، باقی بگذارد. صحبت از عشق از یک سو و از سوی دیگر، نفی فرصت تغییر مسیر برای مردم، بی‌معنی است.

والدین مهربان می‌دانند که هرگز نباید انتظار اعتراف بیش از حد یا پرداخت بهای گزاف برای کفاره را داشته باشند. کودکی که اشتباه کرده است، به هر تشویقی نیاز دارد تا احساس کند اگر عذرخواهی کند، با گرمی پذیرفته خواهد شد و به آغوش خانواده باز خواهد گشت.

جهان انتقام‌جو و عدالت‌محور ما از فایده بخشش بی‌خبر است. این جهان علاقه‌مند به ردیابی و محکوم کردن اشتباهات است، اما عادت به عفو عمومی یا پاداش دادن به صداقت و تمایل افراد به تغییر ندارد. جمعیت خشمگین، نه آرام، با یک عذرخواهی شعله‌ور می‌شود. اغلب اوقات، عذرخواهی یک استراتژی بی‌ملاحظه است. انگیزه‌های نادرستی برای انکار هرگونه اشتباه وجود دارد. و از آنجایی که به ما اعتماد نمی‌شود و اجازه تغییر نمی‌دهند، نمی‌توانیم اعتراف کنیم که اشتباه کرده‌ایم.

ما زمانی دروغ می‌گوییم که احساس کنیم حقیقت ما با قضاوت سخت مواجه خواهد شد، اما امید نهانی ما پاک‌سازی خودمان است. یک جهان دوست‌دار وعده می‌دهد که با کسانی که به اندازه کافی شجاع هستند تا اشتباهات خود را بپذیرند، مهربان باشد؛ این جهان مجازات غیرقابل تحمل را به خطاهای آزادانه پذیرفته شده تحمیل نخواهد کرد.

بهبود بشریت آسان نیست، اما می‌توانیم با تشخیص محل مشکلات پیشرفت کنیم: کمبود عشق است که شدیدترین معضلات و اندوه‌های ما را تشدید می‌کند.

ما عادت نداریم درباره مسائل سیاسی بزرگ با زبان احساسی صحبت کنیم. ما جنگ‌ها و شورش‌ها، خودستایی و فساد، ترس و پارانویای خود را از طریق لنزهای دیگر تحلیل می‌کنیم. ما از نظر طبقاتی و تفاوت درآمدی صحبت می‌کنیم؛ ما روی نمرات تحصیلی و سرمایه اجتماعی تمرکز می‌کنیم. در برنامه‌ریزی برای جوامع بهتر، به بهبود دسترسی به مشاغل و مدارس، تنظیم بازار سهام و کنترل گسترش سلاح‌ها و صنایع آلوده‌کننده فکر می‌کنیم.

اینها اولویت‌های بی‌اهمیت نیستند؛ فقط اگر به دنبال آنچه واقعاً در خطر است بگردیم، به سرعت به مسائلی برخورد می‌کنیم که بیشتر به عشق مربوط می‌شوند: ما با خودمان و یکدیگر در جنگ هستیم زیرا به اندازه کافی آرامش خاطر پیدا نکرده‌ایم. حرص و بی‌توجهی ما ناشی از ترس و خاطره ناخودآگاه غفلت است. ما دیوانه، بیش از حد جاه‌طلب و خشمگین هستیم زیرا در آغوش مهربان و آرام تسکین نیافته‌ایم. جنایات ما ناشی از وحشت دفاعی و احساس تحقیر است. ما قلدرهای ناراضی هستیم که جراحات و شرمندگی خود را به افراد ضعیف‌تر از خود منتقل می‌کنیم.

ما با محدود کردن بحث‌های خود درباره عشق به حوزه خصوصی، راه را گم کرده‌ایم. ما باید این کلمه مورد تمسخر و تحقیر قرار گرفته را بازپس بگیریم، آن را با جدی‌ترین و گسترده‌ترین معنا مجهز کنیم و از آن برای درک بخش عمده‌ای از آنچه ما را نابود می‌کند استفاده کنیم؛ عشق سزاوار است که به عنوان اصطلاح راهنمای ما در مسیر دست و پا زدن به سوی دنیای بهتر و مهربان‌تر که آرزویش را داریم، تبدیل شود.