/ دوست داشتن و دوست داشته شدن
عجیب است که ما از عشق به عنوان یک چیز صحبت می کنیم، نه تشخیص دو نوع بسیار متفاوتی که در زیر یک کلمه نهفته است: دوست داشته شدن و دوست داشتن. به نظر می رسد که ما تنها زمانی می توانیم یک رابطه را به درستی انجام دهیم که در نهایت آماده انجام دومی باشیم و از تثبیت غیر طبیعی و ناپخته خود بر اولی آگاه باشیم.
ما شروع به دانستن فقط در مورد دوست داشته شدن می کنیم. به نظر می رسد بسیار اشتباه مانند هنجار است. برای کودک احساس میکند که والد بهطور خودجوش آماده است تا به او آرامش دهد، راهنمایی کند، سرگرم کند، غذا بدهد، پاک کند و تقریباً همیشه خونگرم و شاد باشد. والدین فاش نمیکنند که چند بار بعد از یک روز مراقبت از کودک، زبان خود را گاز گرفتهاند، اشکها را دفع کردهاند و خسته شدهاند تا لباسهای خود را در بیاورند.
ما از عشق در زمینه ای کاملاً غیر متقابل یاد می گیریم. والدین دوست دارند، اما انتظار ندارند که این لطف به شکل قابل توجهی برگردانده شود. وقتی کودک متوجه کوتاهی موی جدید نمی شود یا سؤالات دقیقی در مورد نحوه انجام جلسه در محل کار نمی پرسد یا به والدین پیشنهاد نمی کند که به طبقه بالا بروند و چرت بزنند، والدین ناراحت نمی شوند. ممکن است والدین و فرزند هر دو عاشق باشند، اما هر یک از طرفین در انتهای محور متفاوتی قرار دارند - بدون اینکه کودک بداند.