مشاجرات گاه از جایی آغاز میشوند که یکی از طرفین سعی میکند با لحنی آرام، موضوعی چالشبرانگیز را با همسر خود مطرح کند. مثلاً ممکن است از اتفاقات ناخوشایندی که در آستانه تولدش رخ میدهد و برنامهها را به هم میریزد، افزایش بیرویهی مخارج خانواده، فرورفتگی روی کاپوت ماشین، یا تماس ناگهانی دوستی که خواهان صرف شام با او است، صحبت کند.
طرف مقابل برای مدتی با چهرهای بیتفاوت به صحبتها گوش میدهد و ناگهان با لحنی تند یا کنایهآمیز به موضوع مطرح شده واکنش نشان میدهد. مثلاً ممکن است بگوید: "اگر منظورت اینه که من تعطیلات رو خراب کردم، آره درست متوجه شدی!" یا "ما دیگه پولی برای خرج کردن نداریم و ورشکست شدیم!" یا "تو همیشه ماشین رو خراب میکنی!"
پویایی این بحثها را میتوان به شکل جدول زیر نشان داد:
شخص الف: نسخه بلند گفتهها | شخص ب: برداشت کوتاه از گفتههای شخص الف |
شاید به این دلیل که این ماه نسبت به ماه قبل درآمد بیشتری داشتم و به اوضاع مالی خوشبین بودم در چیزهایی سرمایهگذاری کردم که آنقدر خوب پیش نرفتند... | ما ورشکسته شدیم |
جیک به من گفت برای دیدن خواهرش به این حوالی آمده و قرار نیست بعدش به موزه برود. از آنجایی که مادر تو لااقل تا فردا نمیآید و یک مرغ هم در فریزر هست فکر کردم به او پیشنهاد بدهم برای شام به خانهمان بیاید... | شام را به گند کشیدی |
ما به هم نزدیک شدیم و چیزهای مهمی را با هم به اشتراک گذاشتیم، اما خیلی پیش نرفت و آنطور که مردم فکر میکنند نبود، من حواسم به همه چیز بود... | تو با او خوابیدی و ازدواجمان را خراب کردی |
به سادگی میتوان دلیل تمایل ما به ارائه توضیحات طولانی و پیچیده در بخشهای حیاتی زندگیمان را درک کرد. این توضیحات، حکم نگهبانان بشریت و تمدن را دارند. بسیاری از آثار هنری بزرگ، در واقع شرحی مفصل از اعمالی هستند که ممکن است در ذهنهای ساده، به طور بیرحمانهای تفسیر شوند. خلاصهای مانند "زنی که این طرف و آن طرف میخوابید و همه پوهال را خرج میکرد"، زمانی که توسط یک نابغه پیچیده روایت میشود، میتواند به شاهکار گوستاو فلوبر، مادام بوواری تبدیل شود. رمانهای بزرگ به ما یادآوری میکنند که انگیزهها، نیازها، اضطرابها و امیدهای ما پیچیده و غریب هستند، اما بیان درست آنها میتواند همدلی و درک را به ارمغان بیاورد و در بهترین شکل خود متجلی شود.
در جریان بحثها، کسی که داستان طولانی را ارائه میدهد، به نوعی تلاش میکند تا نقش فلوبر را ایفا کند. به این معنا که سعی دارد مجموعهای از حقایق اخلاقی پیچیده و ظریف را به دیگری منتقل کند. اما چرا تلاشهای او تا این حد بیثمر میماند و به هدف نمیرسد؟
هنگامی که یکی از طرفین در رابطه کار اشتباه یا حیلهگرانهای انجام میدهد، سه اتفاق باید بیفتد تا وضعیت شروع به ترمیم کند:
- پذیرش
- عذرخواهی
- توضیح
برای کسی که مرتکب اشتباه شده، حرکت سوم یعنی "تبیین" میتواند قانعکنندهترین و قابلتوجه ترین حرکت باشد. این کار، اعمال او را در چارچوبی قرار میدهد، از تبدیل شدن او به "هیولا" در نگاه خود و دیگران جلوگیری میکند و به او اجازه میدهد تا انسانیت خود را حفظ کند.
با این حال، بعید است که این موضوع برای شریک زندگی او اهمیتی داشته باشد. از نظر او، "عذرخواهی" که دومین حرکت است، از همه چیز مهمتر است و امکان بازسازی رابطه را فراهم میکند. زیرا عذرخواهی نشانهای از این است که فرد خاطی، مشکلات ایجاد شده را به درستی درک کرده و مسئولیت آنها را بر عهده میگیرد.
اگر طرف خاطی مدام به "تبیین" بازگردد و از "عذرخواهی" امتناع کند، گیرنده پیام - در صورت ناامیدی و آسیبدیدگی - ممکن است به دنبال انتقام باشد. مشکل این نیست که او "توضیحات" ارائه شده را نادیده میگیرد یا ظرافت لازم برای درک آنها را ندارد. مشکل این است که او حوصله شنیدن این حرفها را ندارد مگر اینکه فرد خاطی مسئولیت کار خود را بر عهده بگیرد.
درست است که تقصیر فقط بر گردن یک طرف نیست. اگر طرف آسیبدیده رفتاری بیش از حد انتقامجویانه از خود نشان دهد، این موضوع میتواند انگیزهای قابلدرک برای طرف مقابل باشد تا از پذیرش صریح اشتباه خود طفره برود.
در روابط، ما مسئولیت مشترکی داریم که با ملایمت لازم با بسیاری از رفتارهای نامناسب یکدیگر برخورد کنیم. در عین حال، باید فرصتی داشته باشیم تا پس از پذیرش اشتباه و مسئولیت آن، توضیحات پیچیدهای را که در خور موضوع است، ارائه دهیم.
دیدگاه خود را بنویسید